در صنف دهم تحصیلی، یکی از دوستانم راهی سفر اربعین شد. از او پرسیدم:« چندمین بار است به اربعین می روی؟» گفت:« سومین بار.» پاسخ دادم:« چه بیهوده! یکبار کافی است! کارهای بهتری هست که میتوانی انجام دهی! پولهایت را نذر فقرا کن.»
در آن زمان تصور درستی از اربعین نداشتم و آن را یک سفر زیارتی معمولی می دانستم. بنظرم از کربلا فقط اشکهایش برای ما مانده بود، چنانچه گویی امام ما در میدان رزم کربلا بازنده بوده است. آری، من شاکی بودم، شاکی و گله مند از اشک هایی که فکر می کردم هزار و سیصد سال است بیهوده ریخته می شود.
تا اینکه در سال ۱۳۹۸ بدون نیت قبلی، با اصرار مادرم، راهی سفر اربعین شدم. با دیدن جمعیت و اتفاقات آنجا، جمله «ما رایت الا جمیلا» که حضرت زینب در توصیف حوادث عاشورا گفته بود، برایم معنا پیدا کرد.
فهمیدم حضرت زینب(س) چه زیبایی می دیده است! چه شکوهی! چه قدرتی! چه عشقی! چه فداکاری! او آینده را می دیده است. قدرت عظیم و جاودانی که از هر قطره خون شهدای کربلا، در جهان جاری شد. اربعین تمام زیبایی که حضرت زینب میگفت را، به ما نیز نشان می دهد.
دوباره اربعین، دوباره تبلور عشق حسین
امسال نیز برای دومین بار به راه پیمایی اربعین آمدم. این بار با دقت بیشتر به این زیبایی ها نگاه کردم. من خانواده پاکستانی را دیدم که کیسه های برنج و دیگ های بزرگ آشپزی را برای پختن نذری، از پاکستان تا کربلا آوردند، و پسری که مادر فلج خود را بر روی ویلچر، در مسیر پیاده روی نجف تا کربلا در گرمای ۵۰ درجه حمل می کرد.
زنی را دیدم که با سه کودک خردسال خود، به تنهایی در نجف حدود سی دقیقه منتظر موتر و تاکسی بود. تشنگی مداوم و ازدحام جمعیت نیز بر سختی ها می افزود.
اما حالا می دانم این سختی ها همان زیبایی است که زینب می گفت. دقیقا همین سختی های راه حق است که به زیبایی معنا می دهد. گاهی فکر می کنیم زیبایی در آب و رنگ و خال و خط است، اما حالا فهمیدم زیبایی در فداکاری و ایثار است.
امام حسین و یارانش چنان کوهی از فداکاری بر دوش خود حمل کردند که هر سختی دیگری در مقابل آن، فقط پر کاهی است که بر روی شانه عاشقان و زائران می نشیند.
حالا می دانم بیش از هزار سال طول کشید تا رودخانه عشق، در بیابان های خشک کربلا جاری شود و باور دارم زمان کمی مانده تا این رودخانه سیلی عظیم جاری کند، سیلی که نابود کننده بلاها و آفات زمین خواهد بود.
فاطیما رضایی