تغییرات اقلیمی در افغانستان
افغانستان کشوری است که نبض اقتصاد و دسترخوان مردمش با آب میزند. زراعت و مالداری نهتنها منبع درآمد، که هویت و سبک زندگی بخش بزرگی از جامعهاند. وقتی باران دیر برسد یا برف زودتر از موعد آب شود، حاصل زارع کم میشود، علوفه برای دام کمیاب میگردد و قیمتها در بازار تکان میخورند. به زبان ساده، هر تغییر در آبوهوا، مستقیم به دیگ خانه وصل است.
در سالهای اخیر، دو اتفاق همزمان رخ داده: هوا گرمتر شده و بارشها نامنظم و کمتر. این ترکیب، چرخه طبیعی آب را برهم زده است. برفی که باید رفتهرفته در بهار آب شود و رودخانهها و کاریزها را تغذیه کند، ناگهان و یکباره آب میشود و سر از سیلاب درمیآورد. بعد از سیلاب، تابستانی میآید که باران ندارد و خشکسالی طولانیتر میشود. این یعنی فصل کشت بههم میریزد، ریشه گیاه تشنه میماند و خاک، توانش را از دست میدهد.
بحران آب؛ از آسمان تا زیرزمین
کمآبی را امروز نهفقط در آسمان بیابر، که در زیر زمین هم میتوان دید. در بسیاری از دشتها و روستاها، سطح آبهای زیرزمینی پایین رفته است. چاههایی که تا دیروز با چند متر آب میدادند، حالا باید عمیقتر شوند و باز هم کفاف نمیدهند. کاریزها، در جاهایی ضعیف شده یا خشکیدهاند. کانالها و نهرهای قدیمی هم که سالها با تعمیر و نگهداری اندک سر پا مانده بودند، زیر فشار سیلابها و رسوبگیری آسیب دیدهاند و در نبود بودجه و نیروی کافی، بهسختی قابل استفادهاند.
پمپاژ آب در کوتاهمدت جان زمین را نجات داده، اما در بلندمدت به خالیشدن سفرههای زیرزمینی شتاب داده است. وقتی قواعد مشترکی برای برداشت آب نباشد، هر کس ناچار است برای کشت خود آب بکشد؛ جمع این برداشتهای پراکنده، به ضرر همه تمام میشود. نتیجه روشن است: رقابت بر سر آب میان زراعت و شرب، خشک شدن قنوات، شورشدن خاک در برخی مناطق و جابهجایی الگوی کشت.
زراعت زیر تیغ گرما و بیبارانی
زراعت دیم، که به باران وابسته است، اولین قربانی این تغییرات اقلیمی در افغانستان است. گندم و جو در بسیاری از مناطق یا دیر سبز میشوند یا اصلاً سبز نمیشوند. وقتی بارش کوتاه و ناگهانی باشد و پشتش خشکی بیاید، گیاه جوان میسوزد. در کشت آبی هم که با پمپ یا کانال آبیاری میشود، هزینه آب بالا میرود و بهدلیل کمبود، سطح زیرکشت کم میشود. باغها نیز بینصیب نماندهاند: شکوفهها با گرمای زودهنگام یا سرمای ناگهانی از بین میروند و آبیاری نامنظم، ریشه درخت را ضعیف میکند.
مالداری در چنبره کمعلوفهگی
دامها آینه دیگری از بحراناند. وقتی باران کم باشد، مراتع سبز نمیشوند و علوفه کم میشود. دامدار برای زنده نگهداشتن گله، باید علوفه بخرد؛ علوفهای که قیمتش بالا رفته است. آب برای دام هم دشوارتر پیدا میشود. نتیجه این است که برخی مجبور میشوند بخشی از دامهایشان را فوری و ارزان بفروشند؛ آن هم درست در زمانی که همه در حال فروشاند و بازار کشش ندارد. برای کوچیها که زندگیشان بر کوچ و چرا استوار است، یافتن مسیرهای تازه و مراتع دستنخورده دشوارتر شده؛ و همین، تنشهای محلی بر سر آب و مرتع را بیشتر میکند.
فقر، بیکاری و لغزش به معیشتهای پرریسک
وقتی کارِ مزرعه کم باشد و کارگاههای کوچک روستایی هم بهدلیل رکود و نبود برق و سوخت از رونق افتاده باشند، بیکاری بالا میرود. در چنین شرایطی، برخی خانوادهها برای بقا به سمت فعالیتهایی میروند که فوری پول میدهد، اما ریسک و پیامدهایش زیاد است. یکی از این انتخابها، کشتهای غیرقانونی است که آب کمتری نیاز دارد و بازارِ تضمینشدهتری دارد. این تصمیم، فارغ از قضاوت اخلاقی و قانونی، معمولا انتخاب نیست؛ پاسخی برای بقا است وقتی گزینههای پیش رو بسیار محدودند.
اما این راهحل کوتاهمدت، بهای سنگینی دارد: خطر برخورد قانونی، ناامنی، بیثباتی بازار، و آسیب به اعتبار و آینده جامعه محلی. تجربه نشان داده هر وقت فشار اقلیمی و فقر بیشتر شده، وسوسه چنین معیشتهایی هم بالا رفته است. برعکس، هر زمان که بدیلهای مشروع و کمآببر، با تضمین خرید و دسترسی به بازار و خدمات حمایتی همراه بودهاند، مثلاً زعفران، زیره، پسته، بادام دیم یا گیاهان دارویی، گرایش به فعالیتهای غیرقانونی کمتر شده است.
کمکهای بینالمللی؛ ضروری اما ناکافی
در این میان، سازمانهای بینالمللی و نهادهای امدادی تلاش کردهاند شکاف را پر کنند: از پروژههای کوچک احیای کاریز و کانال، تا توزیع بذرهای زودرس و کمک نقدی در برابر کار برای لایروبی نهرها و ساخت بندهای خاکی. برنامههای غذایی برای مناطق درگیر ناامنی غذایی، و پروژههای کوچک آبیاری قطرهای و جمعآوری آب باران نیز اجرا شده است.
اما حجم نیازها بالاست و منابع محدود. تحولات سیاسی سالهای اخیر، دسترسی مستقیم به بخشی از منابع بینالمللی را دشوار کرده و بسیاری از برنامهها از مسیر سازمانهای ملل و نهادهای غیردولتی پیش میرود. این سازوکار، هرچند حیاتی است، اما کند و محدود است و همهجا را پوشش نمیدهد.
صدای کمرنگ افغانستان در نشستهای جهانی اقلیم
در سطح جهانی، نشستهای اقلیمی جایی است که کشورها برای تأمین مالی سازگاری و جبران خسارتها چانه میزنند. امسال که نشست اقلیمی در برزیل برگزار شده، مسئله نمایندگی رسمی افغانستان همچنان مبهم و پرچالش است. وقتی حضور رسمی و صدای روشن یک کشور در چنین مجامعی نباشد، دسترسی به صندوقهای اقلیمی و سازوکارهای خسارت و زیان هم دشوارتر میشود. نتیجه عملی آن، به تعویقافتادن پروژههایی است که میتوانستند مستقیما شبکههای آبرسانی روستایی، کاریزها و طرحهای سازگاری را تقویت کنند. حتی اگر برخی منابع از مسیر سازمانهای بینالمللی برسد، نبود یک برنامه ملی منسجم و سخنگوی معتبر در سطح جهانی، سرعت و مقیاس کمکها را پایین میآورد.
بدیل مشروع برای معیشتهای پرریسک
اگر انتظار داریم خانوادهها به سمت کشتهای غیرقانونی نروند، باید بدیلهایی ارائه کنیم که سه ویژگی داشته باشند: آب کم بخواهند، پول قابلقبول بدهند و بازارشان مطمئن باشد. زعفران نمونهای شناختهشده است؛ آب کمی میخواهد، ارزشافزوده دارد و اگر به بستهبندی و صادرات وصل شود، درآمد خوبی میدهد. اما شرط موفقیت، تنها بذر دادن نیست؛ باید با تضمین خرید، آموزشهای کوتاهمدت، دسترسی به بستهبندی، و معرفی به تاجر و بازار همراه شود. در کنار آن، کارهای فصلی در پروژههای عمومی از مرمت کانال تا نهالکاری، میتواند شکاف درآمدی را در زمان کمآبی پر کند.

تغییرات اقلیمی در افغانستان؛ سخن پایانی
تصویر امروز از تغییرات اقلیمی در افغانستان ساده نیست: گرما بالا رفته، باران کم شده، آبهای زیرزمینی افت کرده و کاریزها خستهاند. زراعت و مالداری، این دو ستون زندگی در افغانستان، زیر فشارند. فقر و بیکاری هم مردم را به سمت انتخابهایی میبرد که شاید امروز شکم را سیر کند، اما فردا را تیرهتر. در این میان، صدای افغانستان در نشستهای جهانی اقلیم باید شنیده شود؛ چرا که هر روز تاخیر، یعنی یک فصل از دسترفته است.
با این حال، راه بسته نیست. مجموعهای از اقدامهای ساده، محلی و کمهزینه، از احیای کاریز و لایروبی کانال تا بذرهای سازگار و بازارسازی برای محصولات کمآببر، میتواند توازن را برگرداند. شرط موفقیت، مشارکت واقعی مردم، شفافیت در هزینهکرد، و پیوند میان کمکهای فوری و برنامههای میانمدت است. اگر آب را بهتر نگه داریم، کشت را با اقلیم هماهنگ کنیم، دام را تابآور کنیم و معیشت را متنوع بسازیم، میتوانیم از شوکهای اقلیمی ضربه نخوریم؛ یا دستکم، کمتر بخوریم.
افغانستان در خط مقدم بحران اقلیمی ایستاده است، اما همانجا میتواند پیشگام سازگاریهای هوشمندانه نیز باشد، به شرط آنکه صدای زمین و مردمش جدی گرفته شود؛ چه در قریههای دوردست، چه در سالنهای پرنور نشستهای جهانی. تا آن زمان، هر کاریز که دوباره جان بگیرد و هر کانالی که جریان یابد، یک قدم واقعی بهسوی معیشتی امنتر و آیندهای امیدوارکنندهتر است.
محمد احمدی











