تبِ قومگرایی همواره دشمن برای پیشرفت و مدرن شدن تامین صلح و ثبات در کشورها بوده و تاریخ روایتهای بیشماری از این حس بیان میکند که چگونه قوم پرستی و فاشیسم، ریشه استحکام نظامها را خشکانده و عقبگرد و جنگ و خشونت را برای شان به ارمغان آورده است.
افغانستانِ که دهههاست جنگ و خشونت را تجربه میکند، یکی از عللهای اساسی آن قومگرایی و برافراشتن پرچمهای قومی بوده است. تفاوتی ندارد این ذهنیت در قالب گروه بوده یا در حرکتهای انفرادی، ولی ریشه تمام بدبختیها را شکل میدهد.
حس برتریطلبی چه در قالب قومی و چه در چهره حزبگرایی، دشمن سرسخت وحدت ملی و حقیقت و بانی بدبختی و جنگ در افغانستان بوده است. زیرا در نظام های قومگرا و گروهی، به مصالح و منافع گروه نسبت به حقیقت اولویت داده می شود.
گریز از قومگرایی و رسیدن به وحدت ملی
این یک واقعیتِ غیر قابل انکار است که افغانستان با وجود تنوع قومی که دارد، تبِ قومگرایی در همه اقوام وجود داشته و بهعنوان یک جوان افغانستان صراحتاً میگویم که این تب قومگرایی در کنار اینکه سالها وجود داشته، ولی در این اواخر این افیون چنان در گوشت و پوست جوانان ما جا گرفته که حقیقت را نمیپذیرند و اگر هم بپذیرند، تا جایی که منافع قومی خودشان حکم کند، پذیرا هستند.
خیلیها اکت و ادای روشنفکری داشتند و خصوصا در دو دهه گذشته، همین روشنفکرانِ جوان با زدن به طبل قومیت، چهرههای از قوم خود را مقام پیامبری میدادند و دیگران را نفی و مرتد میخواندند. افیون قومگرایی چون غدهای است که بر پیکر جوانان ریشه دوانیده و قومگرایانِ هر قوم، قومگرایی خود را ملیگرایی و قومگرایی دیگران را خیانت ملی به اثبات میرسانند.
پس حالا که از حزب و حزببازی، گروه و گروهگرایی و… خبری نیست، مردم ما خصوصا جوانان باید از قومگرایی بگریزند و بهجای پرچمهای قومی، پرچم وحدت ملی را بلند کنند.
تنوع قومی در افغانستان نباید تعارض ایجاد کند، بلکه این ویژگی، باید مشت محکمی در برابر مشکلات و مداخلهگری خارجیها شود. این ویژگی باید برای مدرن شدن کشور، پیشرفت، ترقی و صلح و امنیت در آن بهکار گرفته شود.
قومگرایی در افغانستان و آینده تاریک
طالبان و افیون قومی
در این بخش مخاطب کلامم طالبان است که در حال حاضر حکومت را در اختیار دارند و با وجود وعدههایی که دادند، اما تاکنون حاضر نشدهاند دیگران را هم در قدرت سهم بدهند و یک حکومت فراگیر تشکیل بدهند. ذهنیت موجود در درون طالبان، ذهنیت قومی و گروهی است، در حالیکه میدانند این ذهنیت بهجای تحکیم نظام، فروپاشی آنرا رقم خواهد زد.
قومگرایی در هر سطحی که باشد، محکوم به عقبگرایی و افتادن به تله فتنهها است. طالبان که امروز قدرت را انحصاری کرده و حاضر نیستند دیگر اقوام را سهم بدهند و پیرامون آنهم شعارهای بلندبالایی سر میدهند که حکومت همهشمول است، نمیتوانند افغانستان را از گودال مشکلات نجات دهند و برعکس برمشکلات افزوده و خود تضعیف و در نهایت سقوط خواهد کرد.
بارها از قومگرایی و ضدیت آن با وحدت ملی گفتیم و ادبیات ما ادبیات تبعیض بوده، ولی اگر طالبان آنچنانی که شعار میدهند، اگر در حقیقت بهفکر افغانستان هستند، باید از کرسی قومگرایی پایین شده و نگذارند این افیونِ خطرناک، ذهنیت مردم را تغییر داده و آینده را سیاهتر کند.
افغانستان اگر بهسمت آبادی برود، وحدت ملی در نخستین گام در ارگ ریاست جمهوری بهوجود بیاید، ذهنیت من هم بهعنوان یک جوان تغییر خواهد کرد و آنگاه بهکشور برگشته و آب و خاک وطنم را نسبت به آسایش کشورهای غربی و شرقی برتر میدانم. ولی امروز از حق دیگران خبری نیست و طالبان عامدانه انحصار را پیشه کردهاند که هم به ضرر خودشان و هم بهضرر افغانستانِ عزیز ما است.
خلاصی از بحران؛ چگونه؟
رهایی از بحران در افغانستان با آنکه زوایای متعددی دارد، ولی همه میدانند که برتریطلبی و قومگرایی از عوامل اصلی مشکلات و بحرانها در این کشور بوده است. روحیه وحدت ملی باید تقویت شود، برتری و قداست قومی از بین برود و در سطح کلان این ذهنیت باید از بین برود که یک گروه یا یک قوم حاکمان افغانستان هستند و دیگران هم باید این را بپذیرند و سکوت کنند.
وقتی مردم افغانستان تاکید میکنند که طالبان باید حکومت همهشمول تشکیل دهند، بهمعنای جا دادن چهرههای خائن دیروز نیست، بلکه در بین همه اقوام هستند شخصیتهایی که منافع ملی کشور برای شان ارجحیت و میتوانند از مردم افغانستان نمایندگی کنند. همه اقوام حق دارند در قدرت سهم داشته باشند، حق دارند روی سرنوشت شان تصمیمگیرنده باشند و حق دارند برای کشور خود خدمت کنند.
پس بهترین کار تقویت روحیه وحدت ملی هم در حکومت و هم در سطح ملی خصوصاً بین جوانان است تا افغانستان به سمت مدرن شدن، آباد شدن و صلحآمیز شدن برود.
بهامید وحدت بین همه
الیاس احمدی، تحلیلگر سیاسی