مهاجران افغان در جهان و ایران
پدیده مهاجرت از افغانستان به عنوان یکی از پیامدهای ویرانگر دههها جنگ، ناامنی و بیثباتی سیاسی، نهتنها یک بحران انسانی، بلکه آزمونی برای سنجش اخلاق و وجدان جهانی است. در طول پنجاه سال گذشته، میلیونها افغان برای یافتن سرپناه، امنیت و زندگی بهتر، به کشورهای همسایه و حتی قارههای دور پناه بردهاند. اما آنچه در این میان فراموش شده، شأن انسانی این مهاجرین است؛ کرامتی که در بسیاری از کشورها یا نادیده گرفته شده یا به شدیدترین وجه، لگدمال شده است.
این مقاله تلاش دارد تا با نگاهی مستند و تحلیلی، رفتار دولتها و ملتهای منطقهای و فرامنطقهای از پاکستان و ترکیه گرفته تا اروپا، آمریکا و ایران را با مهاجرین افغان مقایسه نماید و به این پرسش اساسی پاسخ دهد که: کدام کشور در برابر این جمعیت بیدفاع، با حفظ اصول انسانی و اخلاقی رفتار کرده و می کند؟
- آغاز بیخانمانی؛ مهاجرتی که پایان ندارد
مهاجرت افغانها، داستانی است که بیش از چندین دهه است ادامه دارد؛ داستانی که با اشغال، جنگ داخلی، افراطگرایی، و فروپاشی نظامها در افغانستان آغاز شد و با تکرار تاریخ در اشکال نوین ادامه یافت. میلیونها انسان برای یافتن امنیت، کرامت، نان و آیندهای روشنتر، خانههایشان را ترک کردند اما در سرزمینهای بیگانه اغلب با چهره واقعی جهانی روبهرو شدند که هیچ شباهتی به شعارهایش نداشت.
در این فاجعه تاریخی، ایالات متحده آمریکا از همان آغاز بحران در افغانستان نقش اساسی و مخرب ایفا کرده است. از دوران جنگ سرد، آمریکا با هدف مقابله با شوروی، عملاً در سرنوشت افغانستان مداخله کرد و با حمایت گسترده از گروههای جهادی، بنیان بیثباتی را در کشور گذاشت. در دهههای بعد، با انتقال تروریسم به پاکستان، به شکل مستقیم یا غیرمستقیم در تولید، تجهیز و ترویج گروههای تروریستی در منطقه نقش داشت؛ گروههایی که امنیت افغانستان و کل منطقه را به گروگان گرفتند.
سپس در سال ۲۰۰۱، تحت شعار مبارزه با تروریسم، با اشغال نظامی افغانستان وارد شد، اما در عمل ساختار سیاسی و اجتماعی کشور را چنان وابسته، فاسد و شکننده ساخت که با فرار غیر مسئولانه در سال ۲۰۲۱، همهچیز در عرض چند روز فروپاشید. این خیانت تاریخی آمریکا در حق ملت افغانستان، میلیونها تن را بیخانمان ساخت و جهان را بار دیگر با چهرهی فریبکار قدرتهایی روبهرو ساخت که در ظاهر مدافع حقوق بشر و در عمل عامل اصلی رنج بشر استند.
جنایات جهانی علیه مهاجران افغان
مهاجرین افغانستان در طول چهار دهه گذشته، همواره در پی رهایی از جنگ، ناامنی، فقر و فروپاشی ساختارهای سیاسی به کشورهای مختلف پناه بردهاند، اما به جای پناه و امنیت، با چهره واقعی جهان مدرن روبهرو شدهاند؛ جهانی که در شعار مدافع حقوق بشر است، اما در عمل، کرامت انسانی را به بازی میگیرد و اصول انساندوستانه را به پای منافع سیاسی و اقتصادی قربانی میسازد. از پاکستان و ترکیه گرفته تا لبنان، اروپا و آمریکا، تجربه مهاجر افغان چیزی جز تحقیر، خشونت، نژادپرستی و تبعیض نبوده است.
پاکستان، دولتی که دههها میزبان مهاجران افغان بود، اکنون با چرخشی آشکار در سیاستهایش، دست به اخراج دستهجمعی و سیستماتیک میلیونها مهاجر افغان زده است. پولیس پاکستان در ماههای اخیر هزاران تن را بازداشت، توهین و زندانی کرده است. در گزارشهای رسانههای بینالمللی، از شکنجه، تخریب و توقیف اموال، بازداشت کودکان، و حتی مرگ برخی مهاجران در کمپها سخن گفته شده است. کمپاین گسترده اخراج مهاجران در اواخر ۲۰۲۳ و اوایل ۲۰۲۴ به جابجایی اجباری بیش از ۶۰۰ هزار افغان منجر شده است، بدون آنکه سازوکاری انسانی برای بازگشت آنان در نظر گرفته شود.
ترکیه، کشوری که خود را نامزد عضویت اتحادیه اروپا و مدافع ارزشهای غربی میداند، وضعیت مهاجران افغان به شدت وخیمتر از آن چیزی است که رسانههای جریان اصلی پوشش میدهند. بارها گزارشهایی از تیراندازی نیروهای مرزی ترکیه به مهاجران افغان منتشر شده است؛ کسانی که بدون هیچ سلاحی، تنها برای عبور از مرز و یافتن پناهی انسانی تلاش میکردند. در اردوگاههای پناهجویان، افغانها در شرایط غیرانسانی نگهداری میشوند و بدون طی مراحل قانونی، به افغانستان اخراج میگردند، آن هم در شرایطی که بسیاری از آنها از خطر مستقیم مرگ یا آزارگریختهاند.
در لبنان، کشوری که مسیر مهاجرین افغان به سمت اروپاست، افغانها، به ویژه در جزیرههای لیزبوس و دیگر کمپها با جنایاتی روبهرو شدهاند که وجدان جهانی را باید بیدار سازد. گزارشهایی وجود دارد مبنی بر اینکه نیروهای امنیتی، مهاجران افغان را در مناطق مرزی دستگیر کرده، لباسهایشان را از تن بیرون کرده و آنان را در سرمای کوهستانی جنگلهای مرزی رها کردهاند؛ عملی که مصداق بارز شکنجه و تهدید حیات انسانی است.
در اروپا، بهویژه در کشورهای قدرتمند مانند آلمان، فرانسه، و بریتانیا، با وجود دههها حضور نظامی، سیاسی و اقتصادی در افغانستان، اکنون سیاستهای ضد مهاجرتی با شدت بیشتری دنبال میشود. آلمان در سالهای اخیر، صدها پرونده اخراج مهاجران افغان را تصویب کرده و بسیاری از آنان را به کشورشان بازگردانده است. گزارشهایی از خشونتهای پولیس در کمپهای پناهجویان، تبعیض نژادی، تبعیض در روند بررسی پروندهها، و رفتارهای تحقیرآمیز با مهاجران افغان در رسانههای حقوق بشری منتشر شده است.
اما در آمریکا، کشوری که نه تنها عامل اصلی و تاریخی بیثباتی در افغانستان بوده، بلکه با اشغال نظامی، حمایت از دولتهای فاسد، و نهایتاً ترک فاجعهبار افغانستان در سال ۲۰۲۱، صدها هزار افغان را در معرض خطر مستقیم قرار داد، اکنون از پذیرش حتی تعداد محدودی از این قربانیان خودداری میکند.
آمریکا پس از فرار از افغانستان، وعده داده بود تا بیش از ۸۰ هزار افغان در معرض خطر را اسکان دهد، اما طبق گزارش نیویورک تایمز و واشنگتن پست، تنها بخش اندکی از این افراد پذیرفته شدند و هزاران تن هنوز در وضعیت بلاتکلیف یا اخراجشده به سر میبرند. این بیتفاوتی در برابر مردمی که قربانی مستقیم سیاستهای ایالات متحدهاند، مصداق بارز خیانت و بیعدالتی تاریخی است.
تمام این کشورها، از شرق تا غرب، با نقاب فریبکارانه «حقوق بشر» در حالی از عدالت، انساندوستی و کرامت انسانی سخن میگویند که در عمل، هزاران انسان بیپناه افغان را در مرزها، کمپها، اردوگاهها و درههای مرزی به کام مرگ، تحقیر و بیسرنوشتی سوق دادهاند. این چهره خونین نظم جهانی، باید مورد پرسش جدی نهادهای مدعی حقوق بشر قرار گیرد؛ پیش از آنکه واژهی «حقوق بشر» برای همیشه از معنا تهی شود.

ایران؛ تنها برادر روزهای غربت و بیپناهی
در میان کشورهای منطقهای و جهانی، ایران تنها کشوری است که طی چهار دهه گذشته میزبان بلندمدت میلیونها مهاجر افغان بوده و در سختترین شرایط، نسبت به بحران مهاجرت افغانستان رویکردی انسانی و واقعبینانه داشته است. ایران از زمان اشغال افغانستان توسط شوروی در سال ۱۳۵۸ تا امروز، بهویژه در دهههای ۱۳۶۰، ۱۳۸۰ و پس از سقوط کابل در سال ۱۴۰۰، پناهگاه صدها هزار خانواده افغان بوده است.
ایران نهتنها در خاک خود مهاجران را پذیرا بوده، بلکه همواره یکی از نخستین کشورهایی بوده که در هنگام بروز حوادث طبیعی در داخل افغانستان، کمکهای فوری و بیدریغ ارسال کرده است. از زلزله پکتیکا، پکتیا و هرات گرفته تا سیلابهای شمال، نیروهای امدادی ایران غالباً نخستین کسانی بودهاند که پیش از هر کاروان بینالمللی، با تجهیزات، دوا و مواد غذایی به داخل افغانستان شتافتهاند. هلال احمر ایران بارها با راهاندازی شفاخانههای سیار، کمپهای اضطراری و ارسال محمولههای بشردوستانه، ثابت کرده که رنج مردم افغانستان برای ایران فقط تیتر روزنامهها نیست، بلکه مسئولیتی اخلاقی و تاریخی خود میداند.
افزون بر بیش از نیم قرن میزبانی از میلیونها مهاجر افغان و در کنار کمکهای بشردوستانه، ایران بستری برای تحصیل، رشد و زندگی بهتر برای مهاجران افغان فراهم کرده است. بیش از هشتصد هزارکودک افغان در مکاتب ایران تحصیل میکنند و هزاران دانشجوی افغانستانی در دانشگاههای دولتی و غیردولتی ایران پذیرفته شدهاند و دهها هزار نفر از آنان در مشاغل گوناگون شهری و صنعتی مشغول کار استند.
در سطح سیاسی، مقامهای رسمی ایران بارها بر نگاه انسانی و عزتمحور در رابطه به مهاجرین افغان، تأکید ورزیدهاند. چنانچه از رهبر ایران (آیتالله خامنهای) عالیترین مقامهای رسمی جمهوری اسلامی ایران گرفته تا تمام وزرا، دیپلماتها و مسئولین این کشور، همواره با صراحت و پافشاری، بر حفظ کرامت انسانی مهاجران افغان و رابطه برادرانه میان دو ملت تأکید کردهاند.
رهبری ایران، درسال 1394 ، در یکی از سخنرانیهای مهم خود تصریح کرده بود که «هیچ کودک افغانستانی، حتی مهاجرینی که بهصورت غیرقانونی و بیمدرک در ایران حضور دارند، نباید از تحصیل بازبمانند و همه آنها باید در مدارس ایرانی ثبتنام شوند». سخنی که نهتنها مبنای تغییر در سیاست آموزشی ایران شد، بلکه جلوهای روشن از نگاه انسانی نظام جمهوری اسلامی به مهاجرین افغان بود.
همچنین مرحوم امیر عبدالهیان، وزیر خارجه پیشین ایران و عباس عراقچی وزیر خارجه کنونی این کشور، در واکنش به سیاستهای بیمهری جهانی، بارها از مهاجران افغان با عنوان «برادران همفرهنگ و همسرنوشت» یاد کرده و خواهان حفظ شأن و حقوق آنان شده است. محمد رضا بهرامی، سفیر پیشن ایران در کابل و یکی از دیپلمات های کنونی وزارت خارجه ایران، نیز در همین راستا تأکید کرده که «بازگشت مهاجران باید تدریجی، داوطلبانه و همراه با عزت باشد» و نگاه جمهوری اسلامی به مهاجر افغان نه امنیتی، بلکه اجتماعی و انسانی است.
فراتر از سطح دولت، در بدنه روشنفکری و علمی ایران نیز مهاجران افغان همواره موضوع توجه و همدلی بودهاند. روشنفکران، جامعهشناسان و مقامات دانشگاهی ایران، بارها در مصاحبهها، مقالات و سخنرانیهای دانشگاهی از سیاستهای نژادپرستانه برخی کشورها در برابر مهاجران افغان انتقاد کرده و از مسئولان ایرانی خواستهاند که سیاست مهاجرتی خود را بر مبنای همسرنوشتی فرهنگی، تاریخی و دینی میان ایران و افغانستان تنظیم کنند.
چنانچه در همین آواخر، بیش از ۱۳۰ نفر از اساتید دانشگاهها، روشنفکران و فعالان جامعه مدنی ایران با نگارش نامهای جامع و پرمحتوا خطاب به رئیسجمهور این کشور(دکتر مسعود پزشکیان)، خواستار ایجاد بستری مناسب برای بازگشت داوطلبانه مهاجران افغان با حفظ کرامت انسانی آنان شدهاند.
آنها، با تأکید بر ضرورت رویکردی شرافتمندانه و انسانی و با تکیه بر پیوندهای عمیق تاریخی و فرهنگی با ملت افغانستان، از رئیس جمهور این کشور خواسته اند که ایران باید الگویی از عزت، مهربانی و انساندوستی در برخورد با مهاجران ارائه دهد. این نامه نهتنها بازتابی از تعهد جامعه مدنی ایران به ارزشهای والای انسانی است، بلکه دعوتی است به حفظ شأن و کرامت مهاجران در مسیری سرشار از احترام و همدلی.
این حمایتهای رسمی و فکری سبب شده که برخلاف کشورهای مدعی حقوق بشر، ایران فضای بسیار مناسبی برای زیست انسانی مهاجران فراهم آورد. در حالی که در پاکستان، ترکیه و حتی اروپا، مهاجران افغان با بازداشت، تبعید، یا تیراندازی در مرزها مواجهاند، در ایران بسیاری از آنان توانستهاند زندگی خانوادگی تشکیل دهند، شغل پیدا کنند و فرزندان خود را در نظام آموزشی رسمی ثبتنام نمایند.
در یک مقایسه واقعبینانه، رفتار ایران با مهاجران افغان، گرچه خالی از کاستی و چالش نبوده، اما نسبت به آنچه در کشورهای مدعی حقوق بشر دیدهایم، بهمراتب انسانیتر، منسجمتر و در بسیاری مواقع مبتنی بر پیوندهای فرهنگی و تاریخی میان دو ملت بوده است. کشورهای غربی، با وجود شعارهای پرطمطراق حقوق بشری، افغانها را در کمپهای مرزی زندانی میکنند، با آنان به مثابه تهدید امنیتی برخورد مینمایند و حتی حاضر به پذیرش حداقل تعهدات اخلاقی در قبال بحرانهای ناشی از مداخلات خود در افغانستان نیستند.در مقابل، ایران با وجود محدودیتهای شدید اقتصادی، سیاسی و حتی برخی چالشهای داخلی، میزبان یکی از بزرگترین جمعیتهای مهاجر در منطقه باقی مانده و در بسیاری از مواقع، سیاستهای خود را بر پایه همکاری و مدارا تنظیم کرده است.
این تفاوت، نه تنها پرده از دوگانگی رفتاری جهان در برابر مهاجران افغان برمیدارد، بلکه نشان میدهد چگونه یک کشور میتواند حتی با منابع محدود، با حفظ کرامت انسانی، رفتار خود را با پناهجویان شکل دهد؛ در حالی که قدرتهای ثروتمند و مدعی تمدن، از سادهترین اصول اخلاقی در قبال قربانیان سیاستهای خود سر باز میزنند. به همین دلیل است که در ذهن و خاطره جمعی بسیاری از مهاجران افغان، نام ایران همواره با معنای «پناه در غربت» گره خورده و رفتار مناسبِ انسانی ایران در قیاس با رفتار غیر انسانی دیگر کشورها، بهروشنی قابل مشاهده است.
در یک جمع بندی میتوان گفت که مهاجر افغان، طی نیم قرن اخیر، نه تنها قربانی جنگهای بیپایان و سیاستهای غلط جهانی بوده، بلکه در روزهای آوارگی نیز از بیعدالتی و تبعیض در امان نمانده است. رفتار خشن و تحقیرآمیز کشورهایی مانند پاکستان، ترکیه، لبنان، آمریکا و اروپا، نقاب از چهرهی دروغین حقوق بشر برداشته است. در این میان، تنها ایران است که با رویکردی اسلامی، انسانی و برادرانه، در کنار مردم افغان ایستاده است. تاریخ این تفاوت رفتاری را ثبت خواهد کرد و وجدانهای بیدار، به روشنی قضاوت خواهند نمود.

عایشه ببرک خیل