تیترهایی برای پایان هزاران امید و آرزو!
اسپوتنیک ( 26 دلو 1394): از هر چهار تن که در سال 2015 میلادی درافغانستان کشته شده اند یک تن آن کودک بوده است.
بی بی سی (5 حوت 1399): به اساس گزارش سازمان ملل 43 درصد تلفات غیرنظامیان را در سال 2020 زنان و کودکان تشکیل میدهند.
کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل (19 قوس 1399): از سال 2005 تا 2020 ، 26 هزار کودک و به طور متوسط روزانه 5 کودک در افغانستان کشته یا زخمی شدند.
سالهاست که اینگونه خبرها را میخوانیم و میشنویم. نتیجه این خبرهای واقعی، این شده که تصویر ذهنی من از چهره یک کودک افغانستانی، کودکی معصوم با چشمان معصوم و خیره و پوستی سرخگونه و ملتهب، با لباسهای نهچندان تمیز و چپلی خاکی و پاره است. نمیدانم تصویر کودک افغان در ذهن شما چگونه است؟
از توصیفات من ناراحت نشوید، این فقط گوشهای از آثار جنگ است!
کاش میتوانستم بگویم کودک افغان شاد و خندان هر روز به مکتب میرود.
کاش میتوانستم بگویم کودک افغان هیچگاه صدای بمب نشنیده است.
کاش میتوانستم بگویم کودک افغان تنها کودک رنج کشیده در این دنیاست!
حسرتهای زشتی ست که کاش نبود!
چون واقعیت اینگونه است که کودک افغان نمیتواند با شادی به مکتب برود، کودک افغان صدای مادر بمبها را شنیده است اما کودک افغان در رنجهای خود تنها نیست، کودکان زیادی همدرد او هستند؛ کودکانی از یمن، کودکانی از عراق، کودکانی از فلسطین!
گفتم فلسطین! آه فلسطین! تیترهای خبری از فلسطین را خواندهاید؟
آنادولو (14 عقرب 1402): در حملات ارتش اسرائیل به نوار غزه از 7 اکتبر، در هر ساعت، 5 کودک در این منطقه جان خود را از دست میدهند.
العربیه (16 عقرب 1402): غزه به گورستان کودکان تبدیل شده است.
سی ان ان( 28 عقرب 1402): گوترش: از حمله اسرائیل به 2 مکتب در غزه در کمتر از 24 ساعت شوکه شدم!
میبینید؟ کودک فلسطینی هم با شادی به مکتب نمی رود، کودک فلسطینی هر روز و هر ساعت صدای بمب میشنود، کودک فلسطینی با ما همدرد است، چون طولانی ترین اشغالگریهای مدرن توسط آمریکا و اسرائیل در افغانستان و فلسطین رخ داده است: دویار دیرینه، دو جنایت مشترک انجام دادند، جنایتهای که تا نسلها باید درباره آن نوشت و قلم زد.
فاطمه رضایی