طالبان سال گذشته به محضی که به افغانستان مسلط گردیدند، اقدام به کوچاندنِ اجباری و جابه به جای بیش از 3هزار خانواده در ولایتهای دایکندی و هلمند نمودند. به رغم اینکه سازمانهای بین المللی اعتراضاتِ وسیع و گسترده در قبال این تصمیم داشتند، اما سرانِ امارت اسلامی چندان توجهی به این اعتراضات و انتقادات ننمودند و سیاست کوچ های اجباری را توسعه دادند و افرادِ زیادی را در ولایتهای پنجشیر، اندرابهای ولایت بغلان، قوش تپه ی ولایت جوزجان، مواردی در ولایت هرات و در این آواخر اقدام به جا به جایی و کوچاندنِ جمعیت انبوهی از تاجیکان والسوالی خواجه بهادالدین ولایت تخار نمودند. هرچند سیاست کوچ اجباری در پوشش دعاوی حقوقی از سوی طالبان تبلیغ می گردند، اما همگی به خوبی واقف اند که در این کوچاندنها و جا به جایی های اجباری تحت هیچ شرایطی دعوایی حقوقی وجود ندارد، بلکه کوچ های اجباری، از اهداف استراتیژیک وبرنامه های اصلی انحصارگران در قبال گروه های اجتماعی است که با آنها اشتراک قومی و زبانی ندارند.
با توجه به وضعیت آزار دهنده یی که در فوق مورد اشاره قرار گرفت، در نوشتار حاضر تلاش میگردد، اهداف و پیامدهای کوچهای اجباری و تغییر بافت جمعیتی توسط طالبان را مورد تحلیل و بررسی قرار دهیم.
اهداف
کوچ اجباری و ایجاد تغییرات در بافت جمعیتی اولین بار توسط امیر عبدالرحمن خان(1880-1901م)، در قبال هزارهها تعمیل گردید.زیرا هزاره ها اولین گروه قومی و مذهبی بودند که علیه حاکمیت مرکزی قد علم نمودند و خوانین هزاره ها بیشتر سعی می نمودند که ملک الطوایفی مناطق شان را اداره نمایند. از این رو عبدالرحمن خان به هزاره جات حمله نمود و با راه اندازی یک قتل عام وسیع و گسترده، بیشتر از 62فیصد از هزاره ها را یا کشتند یا متواری و مجبور به کوچ اجباری نمودند.
هدف اصلی عبدالرحمن خان، از بین بردن هسته مرکزی و قدرت هزاره ها بود. چنانچه به گواهی تاریخ وی در این راه از طریق اعمال سیاست کوچ اجباری با کمترین هزینه به موفقیت چشمگیر نایل گردید. زیرا پس از نابودی 62درصد از جمعیت هزاره ها و کوچاندنِ اجباری آنان که امروزه در مناطق کویته ی پاکستان و در ولایت مشهد ایران جمعیت انبوهی از همان هزاره هایی وجود دارند که توسط عبدالرحمن خان کوچانده شده است.
باتوجه به اینکه سیاست جا به جایی های اجباری در گذشته نتیجه ملموس و محسوس به همراه داشت و با کوچاندنِ هزاره ها و فروپاشی شیرازه ی جامعه آنان، حکومت مرکزی برای همیشه از درد سر آنان آسوده خاطر گشت. اینک نیز حاکمان فعلی از طریق کوچاندنِ اجباری و تعمیل سیاست عبدالرحمن خانی بر علیه قوم تاجیک، همان اهدافی را دنبال میکنند که امیر پیشین افغانستان بر علیه هزاره ها دنبال نموده بود. زیرا در شرایط کنونی جبهۀ مقاومت به رهبری احمد مسعود (پسراحمدشاه مسعود)، تنها جبهۀ فعال است که برای امارت اسلامی درد سر خلق کرده و اعضای اصلی آن را عموما تاجیک تباران تشکیل میدهند.
پیامدهای کوچ های اجباری
قتل عام و کوچ اجباری هزاره ها، پیامدهای ناگواری بر این جامعه تحمیل نمودند. چنانچه نخبه های هزاره ها قتل عام و یا متواری گردیدند و زنان و دختران آنان در بازارها به عنوان برده فروخته شدند و اربابان و خوانین پشتونها از میان هزاره ها غلام، کنیز و برده انتخاب گرفتند و زمینهای هزاره ها در میان پشتونها توزیع و تقسیم گردیدند و خلاصه اینکه جامعه هزاره ها را کاملا از بین بردند.
متاسفانه در شرایط کنونی نیز بیم آن میرود که ادامۀ روند فعلی با تداوم کوچاندن اجباری تاجیکان و اوزبیکها، جامعۀ تاجیکان اوزبیکها نیز با پیامدهای که هزاره ها مواجه گردیده بودند، مواجه گردند. زیرا حاکمان فعلی دقیقا در حال اجرای نسخۀ جدیدی از سیاست های عبدالرحمن خانی بر علیه تاجیکان استند.
هرچند ممکن است که با فروپاشی جامعه تاجیکان، اقتدار حکومت مرکزی حفظ گردد و تسلط حاکمان فعلی بر تمام خاک افغانستان گسترش یابد و طالبان از درد سر جبهۀ مقاومت احمد مسعود آسوده خاطر گردد. اما به یاد داشته باشیم که جامعۀ تاجیک یک جامعه متمدن و از سرمایه های انسانی افغانستان محسوب می گردد و فروپاشی و از بین رفتنِ این جامعۀ بزرگترین ضربه ی فنی در پیشرفت و توسعه افغانستان خواهد بود.