افغانستان به صحنه رقابتی خاموش میان کشورهای منطقه تبدیل شده است؛ رقابتی که هدف آن تصاحب بازارهای این کشور و بهرهگیری از فرصتهای اقتصادی ناشی از منابع طبیعی و موقعیت استراتژیک آن است. در این میان، ازبکستان، چین و کشورهای آسیای میانه با رویکردی فعالانه و برنامهریزی دقیق، تلاش میکنند جایگاهی مستحکم در بازار افغانستان برای خود ایجاد کنند. اما آنچه جای تأمل دارد، غیبت ایران در این چرخه رقابت است.
زیرا با وجود مرزهای مشترک، پیوندهای فرهنگی و زبانی، و ظرفیتهای عظیم اقتصادی، ایران نهتنها برنامهای جامع برای تعامل تجاری با افغانستان تدوین نکرده، بلکه روابط اقتصادی میان دو کشور به حالت سکون درآمده است. این وضعیت باعث شده است که ایران، بهعنوان همسایهای که بالقوه میتوانست شریک درجه اول افغانستان باشد، به یک شریک درجه چندم تنزل پیدا کند.
این مقاله تلاش دارد تا ضمن بررسی ابعاد رقابت منطقهای بر سر بازار افغانستان، دلایل راکد بودن روابط تجاری ایران و افغانستان را تحلیل کرده و بر لزوم بازنگری در سیاستهای اقتصادی ایران تأکید کند. زیرا همکاری فعالانه و هدفمند ایران با افغانستان میتواند نهتنها به توسعه اقتصادی این کشور، بلکه به تقویت امنیت و ثبات منطقهای نیز کمک شایانی کند.
رقابت خاموش برای تسخیر بازار افغانستان
افغانستان بهعنوان کشوری با موقعیت استراتژیک در قلب آسیا و منابع طبیعی غنی، به صحنه رقابتی خاموش میان کشورهای منطقه تبدیل شده است. این رقابت، بهویژه میان چین، ازبکستان و دیگر کشورهای آسیای مرکزی، در حال گسترش است؛ رقابتی که هدف اصلی آن، تسخیر بازار افغانستان و دستیابی به فرصتهای اقتصادی ناشی از بازسازی زیرساختها، استخراج معادن و تجارت کالاست.
«چین» با استراتژی عملگرایانه و تمرکز بر سرمایهگذاریهای بلندمدت، پیشتاز این رقابت است. پکن از طریق طرح «کمربند و جاده» تلاش میکند افغانستان را به شبکه زیرساختهای حملونقل و تجاری خود متصل کند. قراردادهای کلان چین در حوزههای معدنی، بهویژه استخراج مس عینک و بهرهبرداری از منابع نفتی حوزه آمو دریا، این کشور را به یکی از اصلیترین بازیگران اقتصادی در افغانستان تبدیل کرده است. این حضور اقتصادی چین، به آن امکان میدهد که نفوذ سیاسی و امنیتی خود را نیز در افغانستان تقویت کند.
در سوی دیگر، «ازبکستان»، با درک اهمیت افغانستان بهعنوان پلی برای اتصال به جنوب آسیا، رویکردی فعالانه اتخاذ کرده است. این کشور با توسعه خطوط ریلی و انرژی، مانند پروژه راهآهن ترمذ-مزار شریف-کابل، جایگاه خود را در بازار افغانستان مستحکم کرده است. تعامل نزدیک تاشکند با طالبان و انعقاد قراردادهای اقتصادی و انرژی، ازبکستان را به یکی از شرکای کلیدی افغانستان تبدیل کرده است.
علاوه بر چین و ازبکستان، سایر «کشورهای آسیای مرکزی» مانند ترکمنستان و تاجیکستان نیز در این رقابت خاموش نقش دارند. این کشورها از طریق گسترش مبادلات تجاری، صادرات انرژی و ایجاد زیرساختهای ترانزیتی، در تلاشاند تا سهم بیشتری از بازار افغانستان به دست آورند. افزایش صادرات گاز ترکمنستان و همکاریهای فنی-اقتصادی تاجیکستان با افغانستان نمونههایی از این تلاشهاست. این رقابت خاموش، نشانهای از اهمیت روزافزون افغانستان برای کشورهای منطقه است. هر یک از این کشورها تلاش میکنند جایگاه اصلی و اولی در بازار افغانستان را به دست آورند، زیرا تسلط بر این بازار نهتنها منافع اقتصادی بلکه نفوذ استراتژیک بلندمدتی به همراه دارد.
نبود ایران در حلقه رقابت های تجاری با افغانستان
ایران به عنوان یکی از همسایگان مهم افغانستان، با داشتن مرزهای طولانی، زبان و فرهنگ مشترک، و توانمندیهای اقتصادی بالا، فرصتهای بینظیری برای گسترش روابط اقتصادی با افغانستان دارد. با این حال، ایران از رقابت با کشورهای دیگر عقب مانده است. مبادلات تجاری ایران با افغانستان حدود ۱.۵ میلیارد دالر است، رقمی که با توجه به پتانسیل موجود، ناکافی به نظر میرسد.
یکی از دلایل اصلی عقبماندگی ایران در روابط اقتصادی با افغانستان، «نبود سیاست اقتصادمحور و هماهنگ» است. در حالی که کشورهای دیگر، از جمله چین و ازبکستان، با رویکردی عملیاتی و برنامهریزی دقیق به بازار افغانستان نزدیک شدهاند، ایران همچنان درگیر عدم انسجام در سیاستگذاریهای خارجی به ویژه در روابط تجاری و اقتصادی با افغانستان است.
این در حالی است که رقابت برای دسترسی به منابع و بازارهای افغانستان در سالهای آینده شدت بیشتری خواهد گرفت. اگر ایران نتواند سیاستهای اقتصادی و دیپلماتیک خود را هماهنگتر کند و از ظرفیتهای خود در تعامل با افغانستان بهره ببرد، ممکن است در این رقابت بیشتر از پیش عقب بماند. چنانچه ادامه این روند حتی میتواند منجر به خروج کامل ایران از حلقه کشورهای شریک تجاری افغانستان شود.
متاسفانه عدم توجه ایران به بازارهای اقتصادی افغانستان، نهتنها به ضرر ایران بلکه به زیان مردم افغانستان نیز خواهد بود. ایران، به دلیل نزدیکی جغرافیایی و نبود موانع پیچیده در مسیر تجارت، میتواند شریک تجاری ایدهآلی برای افغانستان باشد. تسهیل واردات کالاهای اساسی، خدمات تکنالوژیکی و اینجینری، و همکاری در توسعه زیرساختها، از جمله فرصتهایی است که افغانستان در تعامل با ایران میتواند از آن بهرهمند شود. خروج ایران از این معادله به معنای از دست رفتن این فرصتها و وابستگی بیشتر افغانستان به شرکای دورتر و پیچیدهتر است.
برای جلوگیری از این زیانها، ایران باید رویکردی فعالانهتر و اقتصادمحور در قبال افغانستان اتخاذ کند. بدون این تغییر رویکرد، ایران نهتنها از مزایای اقتصادی تعامل با افغانستان بینصیب میماند، بلکه فرصتهای استراتژیک خود در منطقه را نیز از دست خواهد داد. در همین رابطه حاکمان افغانستان نیز بایستی منافع افغانها را در اولویت قرار دهد و افزون بر اینکه در گسترش روابط تجاری با دیگر کشورها تلاش نمایند، سعی کنند که در روابط اقتصادی و تجاری ایران را در اولویت قرار دهند.
عایشه ببرک خیل