تجارت افغانستان
در ژئوپلیتیک پرآشوب منطقه، جایی که مرزها نه فقط خطوط نقشه، بلکه رگهای حیاتی اقتصاد کشورها استند، سفرهای دیپلماتیک گاه نقطهعطفی برای تغییر مسیرها و ساختن آیندهای متفاوت میگردند. سفر اخیر نورالدین عزیزی، وزیر صنعت و تجارت افغانستان، به سیستان و بلوچستان، درست پس از اعلام قطع روابط تجاری کابل با اسلامآباد، تنها یک دیدار رسمی نبود؛ بلکه نشانهای از یک چرخش استراتژیک در سیاست اقتصادی افغانستان بود.
دیدار نورالدین عزیزی با مقامهای محلی ولایت سیستان و بلوچستان ایران که در ۲۴ عقرب ۱۴۰۴ برگزار شد، توافق مهمی را برای ایجاد مسیر زمینی دوم در مرز میلک و تسهیل عبور موترهایباربری به همراه داشت؛ مسیری که افغانستان را بهطور مستقیم از طریق بندر چابهار به آبهای آزاد پیوند میدهد.
گزارشهای رسمی نشان میدهد که این اقدام بخشی از برنامه مشترک کابل و تهران برای افزایش حجم تجارت به ۱۰ میلیارد دالر است؛ ظرفیتی که میتواند نیازهای تجاری نزدیک به ۴۰ میلیون شهروند افغانستان را تأمین کند. این تحول در شرایطی رخ میدهد که تنشهای طولانیمدت مرزی با پاکستان گذرگاههای تورخم و سپینبولدک را بیش از یک ماه مسدود ساخته و تجارت دوجانبه را با ۴.۵ میلیارد دالر خسارت روبهرو کرده است. در چنین بستری، ضرورت تنوعبخشی به مسیرهای تجاری نه یک انتخاب، بلکه یک اجبار استراتژیک است.
فراتر از روابط دوجانبه، پیام این سفر به کل آسیای مرکزی و جنوبی نیز میرسد. افغانستان سالها گرفتار وابستگیهای تجاری آسیبپذیر بوده است؛ قطع روابط با پاکستان که ۶۵ درصد بازار واردات افغانستان را در اختیار داشت – نه تنها واکنش به تنشهای مرزی، بلکه فرصتی برای بازتعریف استقلال اقتصادی کشور است.
ظرفیتهای چابهار و بندرعباس اکنون کابل را بیش از هر زمان دیگر به سوی تعامل با همسایگان غربی سوق دادهاند. ایران نیز با تجارت ۴ میلیارد دالری در سال گذشته، به بازیگری کلیدی در این معادله تبدیل شده است. اما پرسش بنیادین همچنان باقیست: آیا این چرخش میتواند وابستگیهای تاریخی را برای افغانستان به یک فرصت پایدار بدل کند؟
میلک؛ حلقه طلایی زنجیره جدید تجارت افغانستان
توسعه فعالیتها در مرز میلک، که طی سفر اخیر وزیر تجارت افغانستان با توافق بر احداث مسیر زمینی دوم با ظرفیت عبور روزانه صدها تیلر و توربو همراه بود، تنها یک اقدام تاکتیکی نیست. این پروژه بخشی از یک زنجیره استراتژیک است که زیرساختهای کلیدی مانند بندر چابهار، راهآهن چابهارـ زاهدان با پیشرفت ۸۶ درصدی، توسعه گمرک میلک و شاهراه زرنج ـ دلآرام را به هم پیوند میدهد.
گزارشها نشان میدهد که این مسیرها تا پایان ماه قوس ۱۴۰۴ بیش از ۱۳۰ کیلومتر زیرسازی جدید خواهند داشت و ایستگاههای مهمی مانند خاش و زاهدان تا پایان ماه جدی عملیاتی میشوند. مرز میلک، که در تحلیلهای منطقهای «گذرگاه طلایی» نام گرفته، اکنون بستری برای سرمایهگذاری مشترک، توسعه بازارچههای مرزی و ایجاد فرصتهای اقتصادی گسترده است. این فعالیتها تاکنون بیش از هزاران شغل مستقیم، عمدتاً بومی، ایجاد کرده و امکان جهش ۲.۵ برابری تجارت دوجانبه را فراهم میآورد.
تخفیفهای ویژه ایران برای تاجران افغانستان ـ شامل کاهش ۳۰ درصدی تعرفه بندری و ۷۵ درصدی هزینه انبارداری نشان میدهد که این پروژهها نه فقط زیربنایی، بلکه اقتصادی و اجتماعی نیز استند و حتی میتوانند مهاجرت معکوس در مناطق مرزی را تقویت کنند.
ایران؛ مسیر حیاتی در سایه بحران پاکستان
با تداوم انسداد مرزهای پاکستان و سرگردان ماندن هزاران تاجر افغانستان، مسیر ایران اکنون مهمترین نجاتدهنده تجارت افغانستان است. بندر چابهار و راهآهن خواف ـ هرات در این میان نقشی حیاتی ایفا میکنند. زیرا راهآهن خواف ـ هرات که از سال ۲۰۲۰ فعال است، توان جابهجایی سالانه ۱۰ میلیون تن کالا را دارد و افغانستان را از طریق شبکه ریلی ایران به اروپا متصل میکند.
تعامل سیاسی و اقتصادی گستردهتر با ایران ـ کشوری که در دوران فشارها کنار افغانستان ایستاده ـ برای کابل اهمیت ویژه دارد. ایران علاوه بر تخفیفهای گسترده، تجهیزات پیشرفته اسکنرهای X-Ray را در مرزها نصب کرده و زمینه توافقهای بلندمدت را مهیا ساخته است.
چابهار و راهآهن؛ شریان نوین اتصال افغانستان به آبهای آزاد
اعلام وزیر راه ایران درباره عملیاتیشدن خط ریلی چابهارـ زاهدان تا پایان سال ۱۴۰۴، برای افغانستان تنها یک خبر عمرانی نیست؛ بلکه نقطه عطفی در معماری تازهی ترانسپورت منطقهای است. این پروژه که اکنون ۸۶ درصد پیشرفت فیزیکی دارد و تنها در یک ماه ۵۰ کیلومتر ریلگذاری را ثبت کرده، با هزاران شغل مستقیم (۸۰ درصد بومی) پیش میرود و ظرفیت آن را دارد که مسیرهای صادراتی و وارداتی افغانستان را متحول سازد.
براساس گزارشهای رسمی ایران، تکمیل این خط میتواند هزینه حملونقل را تا ۳۰–۴۰ درصد کاهش دهد و امکان عبور میلیونها تن کالا را در سال فراهم کند؛ ظرفیتی که افغانستان در شرایط انسداد راههای سنتی بهشدت به آن نیازمند است. همچنین تخفیفهای ویژه ایران برای تجار افغانستان، این مسیر را بهمراتب اقتصادیتر از گزینههای دیگر میسازد.
با اتصال چابهار به زاهدان و سپس پیوند آن با راهآهن خواف ـ هرات، افغانستان برای نخستینبار در تاریخ معاصر به یک مسیر پایدار، غیرسیاسی و مستقل برای دسترسی به آبهای آزاد میرسد؛ مسیری که بدون عبور از پاکستان، افغانستان را مستقیماً به اقیانوس هند متصل میکند.
این مسیر جایگزین مطمئنی برای گذرگاههای تورخم و سپینبولدک است؛ گذرگاههایی که تنها طی یک ماه انسداد، بیش از ۴.۵ میلیارد دالر خسارت به تجارت دوجانبه افغانستان و پاکستان وارد کردند و هزاران کانتینر را در خاک پاکستان بلاتکلیف گذاشتند.
تکمیل زنجیره چابهار ـ میلک ـ زرنج ـ هرات، علاوه بر تضمین امنیت تجاری افغانستان، زمینه را برای پیوند با تاجیکستان، ازبکستان و حتی اروپا از طریق شبکه ریلی ایران فراهم میسازد. در واقع، چابهار تنها یک بندر نیست؛ دروازهای ژئوپلیتیک است که میتواند اقتصاد افغانستان را از انحصار تاریخی مسیر جنوب خارج کرده و آن را به بازیگری فعال در تجارت منطقهای بدل کند.
هند؛ شریک راهبردی در ساختن آینده چابهار
نقش هند در توسعه چابهار اکنون بیش از هر زمان دیگری اهمیت یافته است. سرمایهگذاری ۵۰۰ میلیون دالری دهلینو در چابهار و دریافت معافیت تحریمی از آمریکا برای ادامه فعالیتها، نشاندهنده تعهد هند به تکمیل این مسیر استراتژیک است. چابهار تنها مسیر هند به افغانستان و آسیای مرکزی بدون عبور از پاکستان است و ظرفیت سالانه ۸.۵ میلیون تن کالا را دارد.
افغانستان باید با فعالسازی دیپلماسی حملونقل و بهرهگیری از توافق سهجانبه ۲۰۱۶ ایران ـ هند ـ افغانستان، توسعه این مسیر را شتاب بخشد؛ مسیری که میتواند حجم تجارت هند و افغانستان را از یک میلیارد دالر فعلی فراتر ببرد و وابستگی تاریخی کابل به پاکستان را به حاشیه براند.
جمعبندی؛ از روزهای دشوار تا عصر فرصتها
تحولات اخیر در مناسبات اقتصادی افغانستان و ایران نشان میدهد که کابل در حال عبور از یک الگوی قدیمی و شکننده به سوی یک معماری نوین و پایدار تجارت است. سفر وزیر تجارت افغانستان به سیستان و بلوچستان و توافقهای بهدستآمده پیرامون توسعه مرز میلک، در واقع گامی فراتر از یک دیدار رسمی بود؛ این سفر منعکسکننده تلاش برای جایگزینی یک ساختار آسیبپذیر ـ که افغانستان را دههها در انحصار مسیر پاکستان قرار داده بود ـ با یک سیستم ترانسپورتی متوازنتر است.
در صورت تداوم این رویکرد و سرمایهگذاری مشترک، افغانستان میتواند از دل بحرانهای ناشی از بیثباتی مرزهای جنوبی، راهی به سوی استقلال واقعی اقتصادی باز کند و خود را در مسیرهای جدید منطقهای جای دهد؛ مسیرهایی که نهتنها به آبهای آزاد منتهی میشود، بلکه افغانستان را به آسیای مرکزی، قفقاز، ترکیه و اروپا وصل میکند.
پروژههایی مانند چابهار ـ میلک ـ زرنج ـ هرات، که اکنون ظرفیت افزایش ۲.۵ برابری تجارت دوجانبه را ایجاد کرده، میتوانند نقشه تجاری افغانستان را برای دهههای آینده بازنویسی کنند. در همین حال، نقش هند با سرمایهگذاری ۵۰۰ میلیون دالری در چابهار و حضور فعال در توافق سهجانبه ۲۰۱۶ نشان میدهد که کابل میتواند از رقابت قدرتهای منطقهای بهگونه مثبت بهره گیرد.
با چنین ساختاری، افغانستان قادر خواهد شد نهتنها از وابستگیهای تاریخی فاصله بگیرد، بلکه به بازیگری فعال و تعیینکننده در شبکه تجارت منطقهای تبدیل شود؛ فصلی که بدون شک میتواند نقطه آغاز «عصر فرصتها» برای اقتصاد افغانستان باشد.

نقیب الله جمشید











