سفر وزیر صنعت ایران
افغانستان سرزمینی است که موقعیت جغرافیاییاش آن را در چهارراه تمدنها قرار داده، اما در طول تاریخ بهجای بهرهبرداری از این جایگاه، بیشتر درگیر انزوا، جنگ و بیثباتی بوده است. امروز اما فرصتی تازه پیشروی ما قرار گرفته است؛ بازتعریف جایگاه افغانستان در معادلات اقتصادی منطقه. سفر اخیر وزیر صنعت، معدن و تجارت ایران به کابل و هرات را باید در همین چارچوب دید.
سفر وزیر صنعت ایران تنها یک دیدار رسمی نبود؛ بلکه نشانهای از توجه همسایه غربی به ظرفیتهای اقتصادی و ترانزیتی کشور ماست. گفتوگوها درباره تجارت، ترانزیت، انرژی و معادن، هدفگذاری برای رساندن مبادلات به ده میلیارد دالر و تأکید بر نقش راهبردی بندر چابهار و خط آهن خواف–هرات، همه نشان میدهند که افغانستان میتواند از وضعیت حاشیهای به موقعیتی محوری ارتقا یابد.
چشمانداز ده میلیارد دالری تجارت
افغانستان سالهاست که بازار مصرف کالاهای وارداتی است. بخش عمدهای از نیازهای ما، از مواد غذایی و ساختمانی گرفته تا انرژی و کالاهای مصرفی، از بیرون تأمین میشود. ایران یکی از اصلیترین تأمینکنندگان این نیازهاست. حجم کنونی تجارت دو کشور هرچند به میلیاردها دالر میرسد، اما هنوز فاصله زیادی با ظرفیت واقعی دارد.
هدفگذاری جدید برای رساندن مبادلات به ده میلیارد دالر، اگرچه بلندپروازانه به نظر میرسد، اما میتواند نقطه آغاز یک تغییر بنیادین باشد. برای افغانستان، چنین سطحی از تجارت بهمعنای دسترسی گستردهتر به کالاهای ارزانتر، افزایش رقابت در بازار داخلی و ایجاد اشتغال غیرمستقیم خواهد بود.
برای رسیدن به این هدف، چند مانع باید برطرف شود:
مشکلات مرزی: بستن ناگهانی گذرگاهها، صفهای طولانی موترهای باری و بروکراسی و معضلات گمرکی سالهاست مانع اصلی در مسیر تجارت ماست.
انتقال پول: نبود نظام بانکی کارآمد و محدودیتهای ناشی از تحریمها، تجار افغان را در وضعیت دشواری قرار داده است. بدون راهحل برای تبادلات مالی، تجارت بزرگتر ممکن نخواهد شد.
زیرساختهای ناکافی: جادهها و پایانههای ما توان حجم بالای ترانزیت را ندارند. سرمایهگذاری در این بخش یک ضرورت فوری است.
- بندر چابهار و گریز از وابستگی تاریخی
افغانستان کشوری محصور در خشکی است. همین واقعیت تلخ، سالها ما را وابسته به مسیرهای پاکستان کرده است. بندر کراچی و گوادر گرچه مسیر سنتی تجارت ما بودهاند، اما هر افغان میداند که این وابستگی چه بهایی داشته است؛ از بستهشدنهای مکرر مرزی گرفته تا هزینههای گزاف و فشارهای سیاسی.
اینجاست که بندر چابهار در ایران برای ما معنای دیگری پیدا میکند. این بندر نه فقط یک مسیر جایگزین، بلکه روزنهای برای رهایی از انحصار پاکستان است. راه کوتاهتر به آبهای آزاد، امنیت بیشتر مسیر و امکان متنوعسازی راههای تجاری، مزایاییاند که چابهار میتواند برای افغانستان داشته باشد.
اگر تجارت افغانستان از طریق چابهار رونق گیرد، ما میتوانیم برای نخستین بار از موضع قدرت در برابر پاکستان ظاهر شویم و وابستگی تاریخی خود را کاهش دهیم. این تغییر کوچک نیست؛ بلکه تحولی استراتژیک در سیاست اقتصادی و تجاری کشور به حساب میآید.
راهآهن خواف–هرات؛ پیوندی تازه با منطقه
یکی از دستاوردهای مهم سفر وزیر صنعت ایران به افغانستان، تأکید بر راهبردی بودن خط آهن خواف–هرات بود. برای بسیاری از افغانها، قطار هنوز پدیدهای تازه است، اما همین پروژه میتواند معادلات را دگرگون کند.
این خط آهن نه تنها شهر هرات را به کلانشهر مشهد پیوند میدهد، بلکه میتواند افغانستان را به شبکههای وسیعتر منطقهای وصل کند. تصور کنید روزی که از طریق همین مسیر، کالاهای افغانستان به بندرعباس یا چابهار برسد و از آنجا روانه بازارهای جهانی شود. یا کالاهای آسیای مرکزی از راه افغانستان به آبهای آزاد منتقل گردد.
خط آهن خواف–هرات فرصتی است برای شکستن دیوار انزوای ما. اما شرط آن، تکمیل پروژه، تضمین امنیت مسیر و مدیریت شفاف در بهرهبرداری است.
انرژی و معادن؛ سرمایههای نهفته افغانستان
افغانستان کشوری فقیر نیست؛ بلکه کشوری است با ثروتهای نهفته. معادن مس، لیتیوم، سنگآهن و زغالسنگ تنها بخشی از گنجینههاییاند که زیر خاک ما جا خوش کردهاند. ارزش این منابع سر به تریلیونها دالر میزند.
همکاری با ایران در زمینه استخراج و فرآوری این معادن میتواند برای ما فرصتی تاریخی باشد. ایران تجربه صنعتی دارد و ما منابع خام. اگر این دو در کنار هم قرار گیرند، افغانستان میتواند برای نخستین بار از چرخه خامفروشی بیرون بیاید.
در حوزه انرژی نیز، نیازهای ما گسترده است. هنوز هم بسیاری از شهروندان در مناطق مختلف از کمبود برق رنج میبرند. واردات برق از ایران و ساخت نیروگاههای مشترک میتواند بخشی از این مشکل را حل کند. صادرات گاز و فرآوردههای نفتی ایران نیز به تأمین نیازهای فوری ما کمک خواهد کرد.
راهکارهای عملی برای تقویت همکاریهای اقتصادی
استفاده از تجربه و دانش همسایگان:
افغانستان تازه در آغاز راه صنعتیشدن قرار دارد. برای پیشرفت، لازم است از دانش و تجربه کشورهای همسایه، بهویژه ایران که سالها در حوزه صنعت و معدن فعالیت داشته، بهرهمند شویم. این بهرهگیری باید در قالب آموزش نیروی انسانی، انتقال فناوری و ایجاد مراکز مشترک پژوهشی باشد، نه صرفاً واردات کالا.
قراردادهای متوازن در حوزه معادن:
منابع معدنی ما فرصت بزرگ توسعهاند. اما قراردادها باید بهگونهای تنظیم شوند که علاوه بر استخراج، شامل فرآوری داخل کشور و انتقال مهارتهای فنی نیز باشند. ایران به عنوان یک کشور دوست و با تجربه در مسائل صنعتی و فرآوری میتواند به ما کمک کند.
سرمایهگذاری مشترک در زیرساختها:
تکمیل خط آهن خواف–هرات و توسعه جادهها تنها با همکاریهای مشترک میسر است. این پروژهها باید بهصورت شفاف و با مشارکت فعال دولت و بخش خصوصی مدیریت شوند تا هم سود همسایگان تأمین گردد و هم منفعت پایدار برای مردم افغانستان ایجاد شود.
تضمین امنیت و شفافیت:
برای جلب اعتماد سرمایهگذاران و حفظ منافع ملی، لازم است مسیرهای تجاری امن و پروژهها شفاف اداره شوند. این شفافیت خود زمینهای برای افزایش اعتماد متقابل و همکاریهای بلندمدت خواهد بود.

بهرهگیری از دانش همسایگان برای توسعه پایدار
افغانستان سرزمینی است با منابع غنی و موقعیت جغرافیایی ممتاز، اما برای شکستن چرخهی انزوا و فقر، نیازمند بهرهگیری خردمندانه از فرصتهای منطقهای است. سفر وزیر صنعت ایران به افغانستان نشان داد که امکان ایجاد همکاریهای نوین وجود دارد؛ همکاریهایی که اگر درست هدایت شوند، میتوانند ما را به جایگاهی تازه برسانند.
برای رسیدن به این جایگاه، تنها واردات کالا کافی نیست. افغانستان باید از دانش صنعتی و تجربه مدیریتی ایران بهره بگیرد تا توانایی بومی در حوزههایی چون انرژی، معدن و ترانزیت ایجاد شود. در کنار آن، سرمایهگذاری در زیرساختها و ایجاد سازوکارهای شفاف و پایدار ضروری است.
اگر این مسیر با دوراندیشی دنبال شود، روابط اقتصادی نهتنها به سود دو کشور خواهد بود، بلکه افغانستان را از یک مصرفکننده منفعل به شریکی فعال در اقتصاد منطقه بدل خواهد کرد.
شکریه نورزی