Facebook
Twitter
Telegram
WhatsApp
Email
Print

فساد در نظام جمهوریت افغانستان

تاریخ معاصر افغانستان، مملو از فراز و فرودهایی است که بیشتر آن در سایه‌ی دخالت قدرت‌های خارجی و ناکارآمدی رهبران داخلی رقم خورده است. از کودتای هفت ثور تا اشغال شوروی، از دوران جهاد و مقاومت تا جنگ‌های داخلی، و از تأسیس جمهوریت پس از 2001 تا سقوط آن در آگست 2021، هر دوره نشانگر کشمکش میان نیروهای داخلی و خارجی برای کنترل سرنوشت کشور بوده است. در این میان، عصر حکومت 20 ساله جمهوری یکی از مهم‌ترین تجربه‌های سیاسی افغانستان است؛ تجربه‌ای که با هزاران امید آغاز شد اما با فساد، بی‌اعتمادی عمومی و سقوط ناگهانی پایان یافت.

در همین زمینه، عباس استانکزی، یکی از چهره‌های شناخته‌شده طالبان که مدتی است در خارج از افغانستان حضور دارد، سخنی جنجالی به زبان آورد: «افراد جمهوریت دزدان آموزش‌دیده غرب بودند.»

این اظهار نظر، نه‌تنها نقدی صریح بر رهبران جمهوریت محسوب می‌شود، بلکه بازتاب‌دهنده‌ی دیدگاهی است که در میان بخش بزرگی از جامعه افغانستان نیز ریشه دارد. بسیاری از مردم که شاهد فساد گسترده در بیست سال گذشته بودند، این سخن را تاییدی بر تجربه زیسته خود می‌دانند.

  • ریشه‌های تاریخی فساد در نظام جمهوریت افغانستان

فساد در نظام جمهوریت افغانستان نه یک پدیده اتفاقی، بلکه نتیجه‌ی طراحی نهادی و سیاسی بود که از همان آغاز، به کمک قدرت‌های خارجی شکل گرفت. پس از حمله امریکا به افغانستان، کنفرانس بن پایه‌گذار نظام جدید شد. این نظام بر مبنای توافق میان گروه‌های مهاجر، رهبران قومی و حمایت مستقیم غرب بنا گردید. از همان ابتدا، چند مشکل اساسی در ساختار جمهوریت وجود داشت.

الف) وابستگی مطلق به غرب

کل بودجه دولت افغانستان، از حقوق سرباز و کارمند گرفته تا پروژه‌های عمرانی، عمدتاً توسط امریکا تامین می‌شد. این وابستگی نه‌تنها استقلال سیاسی کشور را از میان برد، بلکه به مقامات جمهوریت انگیزه‌ای برای فساد و حیف‌ومیل منابع خارجی داد. وقتی بدانند که پول از جیب مردم افغانستان نمی‌آید، بلکه کمک خارجی است، پاسخ‌گویی به مردم نیز بی‌معنا می‌شود.

ب) ارجحیت رابطه در انتساب افراد

بسیاری از مقامات جمهوریت از طریق شبکه‌های قومی، قبیله‌ای و سیاسی وارد ساختار قدرت شدند، نه از راه شایسته‌سالاری. این امر باعث شد که مناصب دولتی به مثابه غنیمت جنگی تلقی شود. هر کس سهم خود را می‌گرفت و تلاش می‌کرد بیشترین استفاده شخصی را از آن ببرد.

ج) فساد انتخاباتی

انتخابات در جمهوریت نه فرصتی برای دموکراسی، بلکه صحنه‌ای برای تقلب، خریدوفروش رأی و معامله‌های پشت پرده بود. در هر دوره، صدها هزار و حتی میلیونها رای جعلی گزارش شد و مشروعیت نظام بیش‌ از پیش زیر سؤال رفت. این وضعیت خود زمینه‌ساز فسادهای دیگر شد، زیرا کسانی که با پول و تقلب به قدرت رسیده بودند، طبیعی است که برای جبران هزینه‌ها به فساد مالی روی بیاورند.

د) سیستم موازی کمک‌های خارجی

ده‌ها میلیارد دالر کمک خارجی از طریق سازمان‌های بین‌المللی وارد افغانستان شد. این منابع، به‌جای آنکه در خدمت توسعه واقعی کشور قرار گیرد، به دسترخوانی برای مقامات و وابستگان‌شان تبدیل شد. بسیاری از پروژه‌ها یا روی کاغذ باقی ماند یا با کیفیت بسیار پایین اجرا شد.

نتیجه این عوامل، شکل‌گیری یک طبقه سیاسی-اقتصادی بود که بیشتر به منافع شخصی و خانوادگی خود می‌اندیشید تا به سرنوشت افغانستان. این همان طبقه‌ای است که استانکزی آن‌ها را «دزدان آموزش‌دیده غرب» می‌خواند.

فساد در نظام جمهوریت افغانستان
عباس استانکزی از فساد در نظام جمهوریت افغانستان می گوید: “افراد جمهوریت دزدان آموزش دیده غرب بودند!”
  • آموزش و تربیت غربی؛ فرصت یا انحراف؟

یکی از نکات کلیدی در سخن استانکزی، اشاره به آموزش غربی است. بسیاری از مقامات جمهوریت در کشورهای غربی یا تحت برنامه‌های آموزشی و بورس‌های خارجی تربیت شده بودند. پرسش این است: چرا این آموزش‌ها به‌جای پرورش رهبران متعهد، به تولید طبقه‌ای وابسته و فاسد انجامید؟

آموزش در غرب به‌خودی‌خود مشکلی ندارد. هزاران دانشجو از کشورهای مختلف جهان در دانشگاه‌های امریکا، اروپا و آسیا درس می‌خوانند و به میهن خود بازمی‌گردند تا خدمت کنند. مشکل افغانستان این بود که این آموزش‌ها اغلب در چارچوب برنامه‌های سیاسی طراحی شده بود. به‌عبارت دیگر، هدف غرب پرورش نخبگانی بود که با منافع آن‌ها همسو باشند، نه کسانی که ضرورت‌های بومی افغانستان را درک کنند.

همچنین دانش‌آموختگان غربی، وقتی به افغانستان بازمی‌گشتند، غالباً با فرهنگ و سبک زندگی غربی خو گرفته بودند. آن‌ها در مقایسه با جامعه سنتی و فقیر افغانستان، خود را برتر می‌دیدند و به‌جای خدمت به مردم، بیشتر به حفظ موقعیت اشرافی خود می‌اندیشیدند. همین شکاف فرهنگی باعث شد که اعتماد مردم نسبت به آن‌ها کم شود.

بسیاری از این افراد، با تکیه بر مدارک و ارتباطات بین‌المللی، مناصب کلیدی را در دولت و نهادهای بین‌المللی به دست آوردند. اما به‌جای اصلاح نظام، از این موقعیت‌ها برای عقد قراردادهای پرسود، دریافت کمک‌های مالی و انتقال سرمایه به خارج از کشور استفاده کردند. آموزش غربی به ابزاری برای مشروعیت‌بخشی به فساد بدل شد.

آموزش و زندگی در غرب، سبک مصرفی خاصی را به این افراد آموخته بود: خانه‌های مجلل، موترهای لوکس، سفرهای خارجی و هزینه‌های کلان. وقتی به افغانستان بازگشتند، تلاش کردند این سبک زندگی را حفظ کنند، حتی اگر به قیمت غارت منابع افغانستان و فلاکت مردم تمام شود.

  • گفته‌های استانکزی شعار نیست

گفته‌ی عباس استانکزی مبنی بر این‌که افراد جمهوریت دزدان آموزش‌دیده غرب بودند اگر صرفا یک شعار سیاسی باشد، ارزش تحلیلی چندانی ندارد. اما وقتی آن را با شواهد عینی و عملکرد واقعی مقامات جمهوریت مقایسه کنیم، درمی‌یابیم که این سخن ریشه در واقعیت‌های تلخ دو دهه گذشته دارد.

1. فساد مالی گسترده

ده‌ها گزارش بین‌المللی و داخلی نشان داده‌اند که افغانستان در دوره جمهوریت، در صدر فاسدترین کشورهای جهان قرار داشت. سازمان شفافیت بین‌الملل در سال‌های متوالی افغانستان را به‌عنوان فاسدترین کشورها معرفی کرد. فساد به‌گونه‌ای فراگیر بود که از یک مأمور پایین‌رتبه پولیس تا بالاترین مقامات دولتی را دربر می‌گرفت.

نمونه‌ها:

– قراردادهای تأمین غذا و سوخت برای ارتش و پولیس که با قیمت‌های گزاف امضا می‌شدند، اما مواد تحویلی بی‌کیفیت یا نصف مقدار بود.

– پروژه‌های زیربنایی که میلیاردها دالر هزینه‌بردار بود ولی یا نیمه‌تمام رها شد یا کیفیتی چنان پایین داشت که پس از چند سال نابود شد.

– حقوق برای سربازان و پولیس‌های خیالی؛ یعنی نام‌هایی روی فهرست حقوق‌بگیران ثبت می‌شد که وجود خارجی نداشتند و پول به جیب فرماندهان می‌رفت.

2. فساد سیاسی و انتخاباتی

تقریباً هیچ انتخاباتی در جمهوریت وجود نداشت که با اتهام تقلب گسترده همراه نباشد. از انتخابات ریاست‌جمهوری 2004 تا آخرین انتخابات 2019، همواره میلیون‌ها رای جعلی و هزاران شکایت بدون پیگیری ثبت شد. این فساد انتخاباتی، مشروعیت نظام را از پایه سست کرد و نشان داد که حتی رای مردم به کالایی برای معامله تبدیل شده است.

3. سبک زندگی مقامات

مقایسه زندگی مقامات جمهوریت با وضعیت مردم افغانستان، یکی از شواهد روشن برای درک سخن استانکزی است. در حالی‌که اکثریت مردم با فقر، بیکاری و ناامنی دست‌وپنجه نرم می‌کردند، بسیاری از مقامات در خانه‌های لوکس کابل یا خانه‌های چندمیلیون‌دالری در امارات و ترکیه زندگی می‌کردند. سفرهای خارجی، فرزندان‌شان در مدارس غربی، و موترهای زرهی آخرین مدل، نشان می‌داد که این افراد بیشتر به فکر تجملات شخصی‌اند تا خدمت به مردم.

4. سقوط جمهوریت به‌عنوان نتیجه فساد

در نهایت، نتیجه فساد ساختاری در جمهوریت چیزی نبود جز سقوط ناگهانی. درحالی‌که ارتش ما از نظر تعداد و تجهیزات یکی از بزرگ‌ترین ارتش‌های منطقه بود، تنها در چند هفته فروپاشید. این فروپاشی نشان داد که نهادهای جمهوریت بر پایه واقعیات جامعه و اعتماد مردم بنا نشده بود، بلکه محصول قراردادها و منافع شخصی بود.

  • بلایی که فساد ساختاری بر افغانستان آورد

سخن استانکزی در مورد فساد در نظام جمهوریت افغانستان اگر فقط توهینی به مقامات پیشین بود، شاید اهمیت چندانی نداشت؛ اما واقعیت این است که فساد گسترده جمهوریت پیامدهایی داشت که تا امروز بر سرنوشت افغانستان سایه انداخته است.

 بی‌اعتمادی مردم : مردم افغانستان بارها نشان دادند که اعتمادشان به نهادهای جمهوریت بسیار پایین بوده است. وقتی مردم باور داشته باشند که سیاستمداران تنها برای منافع شخصی کار می‌کنند، انگیزه‌ای برای حمایت از نظام باقی نمی‌ماند. همین بی‌اعتمادی یکی از عوامل اصلی سقوط جمهوریت بود، زیرا مردم حاضر نشدند برای دفاع از نظامی که فاسد می‌دانستند جان بدهند.

ناکامی در توسعه :با وجود بیش از یک تریلیون دالر کمک خارجی طی بیست سال، افغانستان هنوز هم در بسیاری از شاخص‌های توسعه انسانی (آموزش، صحت، زیرساخت) در پایین‌ترین رده‌های جهان قرار دارد. اگر این منابع به‌درستی مدیریت می‌شد، امروز افغانستان می‌توانست کشوری پیشرفته‌تر باشد. اما فساد، این فرصت تاریخی را نابود کرد.

وابستگی اقتصادی: فساد ساختاری مانع از شکل‌گیری اقتصاد مستقل شد. به‌جای سرمایه‌گذاری در زراعت، صنعت و زیرساخت، منابع صرف پروژه‌های نمایشی یا جیب مقامات شد. در نتیجه، اقتصاد افغانستان به کمک‌های خارجی وابسته ماند و با قطع آن، نظام جمهوریت به سرعت فروپاشید.

افزایش شکاف اجتماعی: فساد باعث شد که فاصله طبقاتی در جامعه افغانستان افزایش یابد. طبقه‌ای کوچک از مقامات و وابستگان‌شان در رفاه و تجمل زندگی می‌کردند، در حالی‌که اکثریت مردم در فقر مطلق بودند. این شکاف اجتماعی، بذر نارضایتی و نفرت را در جامعه کاشت و به سقوط جمهوریت سرعت بخشید.

حالا می‌توان روشن‌تر دید که چرا سخن استانکزی با واقعیت‌های تاریخی همخوانی دارد.

بسیاری از مردم افغانستان سخن او را تأیید می‌کنند، زیرا آن‌ها فساد در نظام جمهوریت افغانستان را دیده‌اند که مقامات با مدارک غربی، با زبان انگلیسی و ژست دموکراسی، چگونه منابع کشور را به یغما بردند. این سخن نشان می‌دهد که جمهوریت نه نماینده مردم افغانستان، بلکه نماینده یک طبقه خاص وابسته به غرب بود. این طبقه برای حفظ منافع خود آموزش دیده بود، نه برای خدمت به مردم.

اظهار نظر استانکزی در ارتباط با فساد در نظام جمهوریت افغانستان تنها یک حمله شخصی نیست، بلکه تلاشی برای بازنویسی روایت تاریخ معاصر افغانستان است. او می‌خواهد بگوید که سقوط جمهوریت نتیجه یک انتخاب اشتباه تاریخی بود.

این سخن، در واقع هشداری برای آینده نیز هست و اگر افغانستان بخواهد دوباره از مسیر فساد و وابستگی عبور کند، نتیجه چیزی جز تکرار تجربه تلخ جمهوریت نخواهد بود. تنها با ایجاد نظامی مستقل، مبتنی بر اعتماد مردم و عاری از فساد می‌توان امید داشت که کشور آینده‌ای بهتر داشته باشد.

فساد در نظام جمهوریت افغانستان
پیامدهای فساد در نظام جمهوریت افغانستان، هنوز هم بر کشور سایه افکنده است

حکیم تاجیک

لینک کوتاه:​ https://tahlilroz.com/?p=9761

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

آخرین مقالات