معمای کریدور اقتصادی سیپک
کریدور اقتصادی چین-پاکستان (CPEC) بهعنوان یکی از مهمترین پروژههای ابتکار «کمربند و جاده» چین، از زمان آغاز آن در سال 2015 تاکنون، بهعنوان یک طرح عظیم و چندبعدی زیرساختی مورد توجه منطقه و جهان قرار گرفته است. این کریدور که سرمایهگذاری اولیهاش 46 میلیارد دالر برآورد شده بود، اکنون ارزشی بیش از 60 میلیارد دالر دارد و هدف آن اتصال منطقه سینکیانگ در غرب چین به بندر گوادر در جنوب پاکستان از طریق شبکهای از جادهها، خطآهن، خطوط لوله انرژی و مناطق ویژه اقتصادی است.
«کریدور اقتصادی سیپک» نهتنها برای توسعه اقتصادی پاکستان و گسترش نفوذ ژئوپلیتیکی چین در جنوب آسیا طراحی شده، بلکه قابلیت تغییر معادلات اقتصادی و امنیتی در آسیای مرکزی و غربی را نیز داراست. در سالهای اخیر، بحث پیوستن افغانستان به این پروژه، بهویژه پس از نشست سهجانبه اخیر در کابل ، به یکی از محورهای اصلی گفتوگو میان چین، پاکستان و افغانستان تبدیل شده است.
کریدور اقتصادی چین-پاکستان؛ ساختار و اهداف
کریدور اقتصادی سیپک شبکهای به طول حدود 3000 کیلومتر است که از کاشغر در سینکیانگ چین آغاز شده و به بندر گوادر در پاکستان میرسد. این کریدور شامل بخشهای زیر است:
زیرساختهای حملونقل: احداث و بازسازی بیش از 1400 کیلومتر جاده و خطوط ریلی به طول 1872 کیلومتر با سرمایهگذاری 6.8 میلیارد دالری. این پروژهها سرعت حملونقل را از 110 به 160 کیلومتر در ساعت افزایش داده و اتصال زمینی و دریایی چین و پاکستان را بهبود بخشیدهاند.
پروژههای انرژی: سرمایهگذاری بیش از 33 میلیارد دالری در بخش انرژی پاکستان برای رفع کمبود برق
مناطق ویژه اقتصادی: ایجاد نواحی صنعتی برای توسعه صنایعی همچون فرآوری مواد غذایی، فولاد، سرامیک، جواهرات و موتر سازی.
بندر گوادر: توسعه بندر گوادر بهعنوان یک بندر آبعمیق استراتژیک که مسیر تجارت چین با خاورمیانه، آفریقا و اروپا را کوتاهتر میکند و وابستگی این کشور به تنگه مالاکا را کاهش میدهد. این بندر مسیر انتقال نفت را به شدت کاهش میدهد.
_ اهداف چین
دستیابی به مسیرهای کوتاهتر و امنتر برای صادرات کالا و واردات انرژی.
گسترش نفوذ ژئوپلیتیکی در جنوب آسیا و رقابت با قدرتهای غربی و هند.
توسعه اقتصادی سینکیانگ برای افزایش ثبات و کاهش تهدیدات امنیتی.
_ اهداف پاکستان:
مدرنسازی زیرساختهای حملونقل و انرژی.
ایجاد بیش از 2.3 میلیون شغل تا سال 2030 و افزایش رشد اقتصادی سالانه تا 2 تا 2.5 درصد.
تبدیل شدن به مرکز اتصال اقتصادی منطقوی.
چرا افغانستان در محور بحث کریدور اقتصادی سیپک قرار گرفته است؟
موقعیت جغرافیایی افغانستان در قلب آسیا، آن را به پلی میان آسیای جنوبی، آسیای مرکزی و غرب آسیا(خاورمیانه) بدل کرده است. پیوستن افغانستان به CPEC از نگاه چین، پاکستان و امارت اسلامی طالبان دارای ابعاد متفاوتی است:
_ منافع چین
اتصال به آسیای مرکزی: از طریق کریدور واخان، چین میتواند کریدور اقتصادی سیپک را به آسیای مرکزی وصل کند و مسیر تجارت با این منطقه غنی از منابع را گسترش دهد.
بهرهبرداری از منابع معدنی: افغانستان ذخایر معدنی با ارزشی بین 1 تا 3 تریلیون دالر دارد. چین به دنبال تأمین نیازهای صنایع داخلی خود است.
ایجاد ثبات منطقوی: توسعه اقتصادی افغانستان میتواند به کاهش تهدیدات گروههای تروریستی نظیر داعش خراسان ، ایغورها و… کمک کند و امنیت پروژههای ابتکار کمربند و جاده را تقویت نماید.
_ منافع پاکستان
گسترش تجارت منطقوی: با ورود افغانستان به CPEC، پاکستان میتواند مسیرهای زمینی برای تجارت با آسیای مرکزی بهدست آورد.
کاهش تنشهای مرزی: همکاری اقتصادی میان دو کشور، با نقشآفرینی چین، میتواند در کاهش اختلافات بر سر خط دیورند و موضوعات امنیتی مربوط به تحریک طالبان پاکستان مؤثر باشد.
جذب سرمایهگذاری بیشتر: اسلام آباد انتظار دارد با پیوستن افغانستان، سرمایهگذاریهای چین در خاک پاکستان نیز افزایش یابد.
_ منافع طالبان و افغانستان
رهایی از انزوای اقتصادی: افغانستان تحت حاکمیت طالبان به دلیل تحریمها و قطع سرمایهگذاریهای خارجی، در تنگنای اقتصادی قرار دارد. مشارکت در کریدور اقتصادی سیپک میتواند دریچهای برای تجارت و جذب سرمایهگذاری باز کند.
کسب مشروعیت سیاسی: همکاری با چین و پاکستان میتواند به روند تدریجی بهرسمیتشناختن طالبان در سطح بینالمللی کمک کند. اقدام روسیه در واگذاری سفارت افغانستان به طالبان، نمونهای از این روند است.
دسترسی به زیرساختهای مدرن: سیپک شامل شبکهای از جادهها، خطوط راهآهن، و پروژههای انرژی است که میتواند زیرساختهای فرسوده و ناکافی افغانستان را بهبود بخشد. گسترش این کریدور به افغانستان امکان احداث جادهها و خطوط ریلی جدید، مانند اتصال کابل به بندر گوادر، را فراهم میکند، که به توسعه اقتصادی کمک میکند.
دسترسی به بازارهای جهانی: افغانستان بهعنوان کشوری محصور در خشکی، از طریق کریدور اقتصادی سیپک میتواند به بندر گوادر در اقیانوس هند متصل شود. این امر دسترسی به بازارهای بینالمللی، بهویژه در خاورمیانه، آفریقا و اروپا، را تسهیل میکند و صادرات محصولات زراعی و معدنی افغانستان را افزایش میدهد.
کاهش ناامنی از طریق توسعه اقتصادی: توسعه اقتصادی ناشی از سیپک میتواند فقر و بیکاری را کاهش دهد، که به نوبه خود از رشد گروههای شبهنظامی مانند داعش شاخه خراسان جلوگیری میکند. این امر به نفع هر سه کشور (افغانستان، چین و پاکستان) است.

چالشهای پیوستن افغانستان به کریدور اقتصادی سیپک
پیوستن افغانستان به کریدور اقتصادی سیپک با وجود فرصتهای قابلتوجه، با چالشهای متعددی مواجه است که میتواند اجرای این پروژه و تحقق منافع آن را با موانع جدی روبهرو کند. این چالشها در حوزههای امنیتی، سیاسی، اقتصادی و منطقوی قرار دارند و نیازمند مدیریت دقیق برای موفقیت همکاری هستنذ.
ناامنی داخلی: تهدیدهای امنیتی میتواند هر پروژه عمرانی را مختل کند؛ مشابه همان نگرانیهایی که در پاکستان پس از حملات علیه اتباع چینی شکل گرفت.
اختلافات کابل–اسلامآباد: خط دیورند همچنان یک زخم باز است. پاکستان طالبان را به پناه دادن به شورشیان TTP متهم میکند، و طالبان اسلامآباد را مسئول بیثباتی افغانستان میدانند.
محدودیتهای مالی: افغانستان زیر فشار تحریمها ، پولی برای سرمایهگذاری ندارد و بار اصلی هزینهها روی دوش چین و پاکستان میافتد.
مخالفتهای منطقوی: هند، که کریدور از مناطق مورد مناقشه کشمیر عبور میکند، شدیداً با کریدور اقتصادی سیپک مخالف است. گسترش آن به افغانستان میتواند این رقابت را شعلهورتر کند.
نشست سهجانبه کابل؛ پیام روشن یا ابهام تازه؟
نشست ۲۹ اسد در کابل، جایی که وزرای خارجه چین، پاکستان و افغانستان دور یک میز نشستند، نقطه عطفی در این بحث بود. پکن بهطور رسمی از گسترش سیپک به افغانستان سخن گفت و طرفین وعده همکاری اقتصادی و امنیتی دادند. با این حال، فقدان یک بیانیه مشترک نشان داد که هنوز اختلافهایی پابرجاست. به باور کارشناسان، این نشست بیشتر رنگ و بوی سیاسی و امنیتی داشت تا صرفاً اقتصادی.
کلام آخر
کریدور اقتصادی سیپک پروژهای است که میتواند افغانستان را از کشوری منزوی به چهارراه منطقوی بدل کند. اما میان «پتانسیل» و «تحقق» فاصلهای به درازای امنیت شکننده، اختلافات مرزی، تحریمهای اقتصادی و رقابتهای منطقوی وجود دارد.
برای اینکه این فرصت به سراب تبدیل نشود، سه شرط حیاتی است. اول اینکه نیاز است که میانجیگری چین برای کاهش تنشهای کابل–اسلامآباد فعال باشد. دومین مورد شفافیت در مدیریت پروژهها برای جلب اعتماد جهانی است و در نهایت مشارکت دیگر قدرتهای منطقه است تا پروژه به انحصار چند کشور محدود نشود.
اگر این پیششرطها فراهم نشوند، افغانستان در بهترین حالت فقط تماشاگر بازی بزرگ باقی خواهد ماند.
محمد مرادی