Facebook
Twitter
Telegram
WhatsApp
Email
Print

شکست اجلاس شرم‌الشیخ

اجلاس بین‌المللی در شرم‌الشیخ مصر که با عنوان «صلح در غزه» برگزار شد، به‌عنوان نقطه عطفی در تلاش‌های دیپلماتیک برای پایان دادن به جنگ دو ساله غزه معرفی گردید. این نشست با حضور مقامات ارشد ایالات متحده، رژیم اسرائیل، مصر، قطر و ترکیه، و با میانجی‌گری دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور  آمریکا، در ۱۳ اکتبر ۲۰۲۵ برگزار شد. در این توافق، قرار بر آتش‌بس، تبادل اسرا و بازسازی غزه گذاشته شد. با این حال، گزارش‌ها و تحلیل‌های میدانی نشان می‌دهند که این توافق با چالش‌های جدی روبه‌رو است.

بر اساس گزارش گاردین، از زمان آغاز آتش‌بس، رژیم اسرائیل ۴۷ بار آن را نقض کرده است که منجر به کشته شدن ۳۸ فلسطینی و زخمی شدن ۱۴۳ نفر دیگر شده است. این نقض‌ها شامل تیراندازی مستقیم، گلوله‌باران و بازداشت‌ها بوده است. در یکی از موارد، نیروهای اسرائیلی ۱۱ عضو یک خانواده فلسطینی را به‌دلیل عبور از «خط زرد» بدون نشانه‌گذاری مشخص، کشته‌اند. مقامات غزه از سازمان ملل و ضامنان آتش‌بس خواسته‌اند تا در برابر ادامه تجاوزات اسرائیل واکنش نشان دهند.

در همین راستا، تحلیلگران در بنیاد کارنگی معتقدند که توافق شرم‌الشیخ بیشتر یک عملیات «نمایشی» بوده تا یک توافق عمیق و پایدار. آن‌ها بر این باورند که اگرچه هدف اعلامی این توافق دستیابی به آتش‌بس دائمی در غزه است، اما اولویت اصلی آن خلع سلاح فلسطینیان و غیرنظامی‌سازی غزه است، نه حمایت از حاکمیت فلسطینیان و رعایت حقوق بین‌الملل.

این وضعیت یادآور تجربه افغانستان است؛ کشوری که پس از دو دهه حضور نظامی گسترده آمریکا، با وعده‌های بازسازی و ناظران بین‌المللی مواجه شد اما در عمل، زیرساخت‌هایش ویران شد و مسئولیت بازسازی به دوش خود مردم افتاد. برای مردم غزه نیز، تجربه مشابهی در حال شکل‌گیری است: وعده‌های بزرگ بین‌المللی که در عمل به تأخیر می‌افتند و مردم در خرابه‌ها می‌مانند.

  • مقاومت فلسطین: هوشمندی و مدیریت راهبردی

حماس و دیگر گروه‌های مقاومت نشان دادند که صرفاً نیروی نظامی نیستند، بلکه توانایی بهره‌برداری هوشمندانه از توافق‌ها را دارند و منافع ملی فلسطین را به‌طور چشمگیر حفظ می‌کنند. تحلیلگران Reuters  نقل می‌کنند که یک عضو ارشد حماس گفته است: «ما نمی‌توانیم خود را از امنیت داخل غزه کنار بگذاریم و اسلحه خلع کنیم.

همچنین International Crisis Group گزارش داده که پاسخ حماس به پیشنهاد ترامپ «استراتژیک و هوشمندانه» بوده؛ برخی شرط‌ها پذیرفته شدند اما خلع سلاح کامل کنار گذاشته شد. این نشان می‌دهد که مقاومت می‌تواند وارد توافق شود و خطوط قرمز خود را حفظ کند، برخلاف روایت غالب رسانه‌ای که آن‌ها را مجبور به تسلیم نشان می‌دهد.

  •  آتش‌بس بی‌اعتبار؛ نقض مکرر توسط اسرائیل

با وجود اعلام آتش‌بس، اسرائیل بارها آن را نقض کرده است و این مسأله مشروعیت توافق را تضعیف می‌کند. گزارش The Guardian می‌گوید: «نیروهای اسرائیلی حملاتی انجام داده‌اند علیرغم آتش‌بس ظاهری. Al Jazeera  نیز گزارش می‌دهد که مردم غزه هنوز دسترسی کامل به غذا، آب و سوخت ندارند و ورود کمک‌های انسانی محدود شده است. این واقعیت‌ها نشان می‌دهند که توافق روی کاغذ مانده و در میدان اجرایی نشده است.

اجلاس شرم‌الشیخ
اجلاس شرم‌الشیخ برای چه بود؟! اسرائیل مکررا آتش بس را نقض کرد
  • کشورهای منطقه؛ میان تضاد منافع و فشار ناکافی

کشورهای عربی و ترکیه به‌عنوان ضامنان آتش‌بس در غزه معرفی شدند، اما در عمل، نقش آن‌ها در ایجاد فشار مؤثر بر رژیم اسرائیل محدود و گاه متناقض بوده است. ترکیه، که در ابتدا به‌عنوان میانجی فعال در مذاکرات شناخته می‌شد، با مخالفت‌های اسرائیل مواجه شد. این کشور با وجود تمایل به مشارکت در نیروی بین‌المللی پیشنهادی برای نظارت بر آتش‌بس، از سوی اسرائیل رد شد.

در سوی دیگر، برخی کشورهای عربی که به‌ظاهر مخالف جنگ بودند، روابط امنیتی و نظامی خود را با اسرائیل تقویت کرده‌اند. بر اساس اسناد افشا شده، این کشورها در حالی که جنگ در غزه را محکوم می‌کردند، همکاری‌های نظامی با اسرائیل را گسترش داده‌اند. این تضاد منافع و رفتار دوگانه نشان‌دهنده ناکامی در ایجاد یک فشار منطقه‌ای مؤثر برای توقف نقض آتش‌بس توسط اسرائیل است. در نتیجه، آتش‌بس به‌عنوان یک توافق شکننده باقی مانده و اجرای آن با چالش‌های جدی مواجه است.

  • اداره غزه؛ سه سناریوی متضاد

آینده غزه در پس توافقات اخیر، به سه مدل متناقض تقسیم شده است: مدل آمریکایی، مدل اسرائیلی و مدل مقاومت فلسطینی. این سه رویکرد نه تنها در اهداف، بلکه در اصول اساسی حاکمیت و امنیت نیز با یکدیگر تفاوت دارند.

مدل آمریکایی: نظارت خارجی و تقسیم غزه

در این مدل، ایالات متحده پیشنهاد داده است که غزه به دو بخش تقسیم شود: یک بخش تحت کنترل اسرائیل و بخش دیگر تحت کنترل حماس. بازسازی تنها در مناطقی که تحت کنترل اسرائیل قرار دارند، انجام خواهد شد تا زمانی که حماس سلاح‌های خود را تحویل دهد. این رویکرد به‌طور عمده از بالا به پایین طراحی شده و نقش حماس در آن کم‌رنگ است.

مدل اسرائیلی: کنترل کامل امنیتی و اقتصادی

مدل اسرائیلی بر حفظ کنترل کامل امنیتی و اقتصادی بر غزه تأکید دارد. این مدل شامل خلع سلاح کامل حماس و ایجاد یک نهاد حکومتی جدید است که مطابق با شرایط اسرائیل عمل کند. در این چارچوب، فلسطینیان به‌عنوان ناظران یا کارمندان نهادهای بین‌المللی در نظر گرفته می‌شوند، نه به‌عنوان صاحبان اصلی سرزمین و حاکمیت.

مدل مقاومت: اداره مستقل فلسطینی

مدل مقاومت بر اصل حاکمیت فلسطینیان و اداره مستقل غزه تأکید دارد. حماس، به‌عنوان نماینده مقاومت، اعلام کرده است که حاضر به تحویل سلاح‌های خود نیست و تنها در صورتی که افق‌های سیاسی برای تشکیل دولت فلسطینی فراهم شود، ممکن است به خلع سلاح تن دهد. این مدل بر اساس اراده مردم فلسطین و در راستای تحقق حقوق ملی آن‌ها طراحی شده است.

این تقابل میان مدل‌های مختلف نشان‌دهنده چالش‌های اساسی در مسیر دستیابی به صلح پایدار در غزه است. در حالی که مدل‌های خارجی بر کنترل و نظارت تأکید دارند، مدل مقاومت بر اصل حاکمیت و استقلال فلسطینیان تأکید می‌کند. این تضاد منافع و دیدگاه‌ها، آینده غزه را در هاله‌ای از ابهام قرار داده است.

  • خلع‌سلاح مقاومت؛ چالشی نامعتبر و ناپایدار

حذف سلاحِ مقاومت در غزّه، پیش از تأمینِ تضمین‌های ملموسِ امنیتی و سیاسی، عملاً معادلِ خلق یک «خلأ امنیتی» است که دیگران (از گروه‌های تندرو تا نیروهای منطقه‌ای یا حتی نیابتی) می‌توانند آن را پر کنند. در عملِ میدانی، حماس نه‌فقط نیروی نظامی بلکه ساختاری موازی برای تأمین نظم، خدمات محلی و مدیریت بحران در غزه ایجاد کرده است؛ خلع‌سلاحِ ناگهانی می‌تواند خدمات شهری، توزیع کمک، و کنترلِ صفوف داخلی را مختل کند و موج جدیدی از هرج‌ومرج، انتقام‌جویی یا درگیری‌های فرقه‌ای پدید آورد.

از نگاه راهبردی نیز، وجود یک بازیگر مسلطِ داخلی (حتی اگر با همه کاستی‌ها) مانع از اشغال مجدد، خلأِ حکومتی و افزایش دخالت خارجی می‌شود؛ بنابراین تا وقتی که ضمانت‌های سیاسی ـ از جمله مسیر روشن به سوی حکمرانی فلسطینی و تضمین‌ حقوق ملی ارائه نشود، انتظار خلع‌سلاحِ کامل هم‌راستا با منطق امنیتی و انسانی نیست.

از منظر منطقه‌ای و دیپلماتیک، نگه‌داشتن ظرفیت مقاومت تا حصولِ یک توافقِ سیاسیِ قابل‌اعتبار (مثلاً تعهداتی مرتبط با دولت فلسطینی مستقل، مکانیسم‌های حسابرسی کمک‌ها و حضور ضامنان مؤثر) به عنوان اهرمی عمل می‌کند که طرف‌های بین‌المللی را به اجرای واقعی تعهداتِ اقتصادی و امنیتی وادار می‌کند.

تجربه‌ها نشان داده است که واگذاریِ کاملِ اسلحه به‌تنهایی، بدون چارچوب عینیِ بازسازی، نظارتِ بین‌المللی قابل‌اعتماد و برنامه‌ای برای بازگرداندن کرامت و فرصت اقتصادی، صرفاً معطوف به تغییر ظاهری خواهد بود و نه حل ریشه‌ایِ بحران؛ به‌علاوه، اگر حماس بدون تضمین سیاسی خلع سلاح شود، امکان پر شدن خلأ توسط شبکه‌های افراطی یا تبدیل غزه به صحنه‌ای برای رقابت‌های نیابتی منطقه‌ای افزایش می‌یابد. به همین دلیل بازیگران منطقه‌ای و تحلیلگرانِ سیاستِ خارجی تأکید می‌کنند که هر تصمیم درباره سلاح‌ها باید همزمان با نقشهٔ راهِ سیاسی و تضمین‌های ملموسِ امنیتی گرفته شود، نه به‌صورت یک‌جانبه و شتاب‌زده.

  •  تجربه افغانستان؛ هم‌زادپنداری با غزه

تجربه افغانستان، نمونه‌ای روشن از اثرات وعده‌های ناپایدار و خروج یک قدرت خارجی بر سرنوشت مردم است. پس از دو دهه حضور نظامی آمریکا، مردم افغانستان با مسائلی همچون مسدود شدن دارایی‌ها، پیمان‌های امنیتی اجرا نشده و رهاشدگی عمومی روبه‌رو شدند. این تجربه نشان می‌دهد که وعده‌های بین‌المللی بدون ضمانت اجرایی و حمایت واقعی، نه تنها زندگی روزمره مردم را دچار بحران می‌کند، بلکه اعتماد عمومی را نیز به شدت تضعیف می‌سازد.

شباهت وضعیت غزه با افغانستان قابل توجه است؛ مردم غزه نیز در حالی که وعده‌های بازسازی و تأمین امنیت داده شده، هنوز با زیرساخت‌های آسیب‌پذیر، کمبود خدمات حیاتی و تهدیدهای مداوم امنیتی مواجه‌اند. همانند افغانستان، جایی که مردم مجبور شدند خودشان بار بازسازی و حفظ نظم را به دوش بکشند، در غزه نیز شهروندان به دنبال حفظ استقلال، امنیت و مدیریت داخلی خود هستند، در حالی که فشارهای خارجی و وعده‌های بین‌المللی ناکافی و نامطمئن باقی مانده است. این هم‌زادپنداری به درک دقیق‌تر مخاطب از شرایط غزه کمک می‌کند و نشان می‌دهد که تجربه تاریخی افغانستان می‌تواند چراغ راهی برای تحلیل پیامدهای توافقات ظاهری و فشارهای بین‌المللی در فلسطین باشد.

  • جمع‌بندی نهایی اجلاس شرم‌الشیخ؛ غزه، مقاومت و درس‌های افغانستان

تحولات اخیر غزه و ناکارآمدی اجلاس شرم‌الشیخ، تصویری روشن از تفاوت میان وعده‌های بین‌المللی و واقعیت میدانی ارائه می‌دهد. در حالی که آمریکا و اسرائیل با وعده‌های ظاهری و توافقات نمایشی تلاش کردند صلح و ثبات را القا کنند، حماس و گروه‌های مقاومت توانستند با هوشمندی و حفظ خطوط قرمز خود، منافع ملی فلسطین را تا حد امکان حفظ کنند. تلاش کشورهای منطقه برای میانجی‌گری و فشار بر اسرائیل نیز محدود و ناکارآمد بود و اختلاف دیدگاه‌ها و همکاری‌های پنهانی مانع ایجاد فشار واقعی شد.

آینده غزه بین سه سناریوی متضاد آمریکایی، اسرائیلی و مقاومت تقسیم شده است، که تنها مدل مقاومت با تأکید بر اداره مستقل فلسطینیان، می‌تواند استقلال و امنیت داخلی را تضمین کند. بحث خلع‌سلاح مقاومت نیز از منظر حماس و کشورهای مستقل و حامی آزادی فلسطین غیرقابل اجراست و هرگونه فشار برای تحمیل آن، تنها امنیت و ثبات منطقه را تهدید می‌کند.

شباهت وضعیت غزه با تجربه افغانستان قابل توجه است؛ وعده‌های ناپایدار، رهاشدگی پس از خروج قدرت خارجی و محدودیت در منابع، مردم را مجبور می‌کند خود مسئولیت بازسازی، امنیت و اداره روزمره را به دوش بکشند. این هم‌زادپنداری نشان می‌دهد که بدون ضمانت اجرایی واقعی، فشار منطقه‌ای و مشارکت مستقیم مردم، توافقات بین‌المللی تنها چرخه‌ای از ناامیدی و رهاشدگی را تکرار می‌کنند. غزه امروز، مانند افغانستان دیروز، نیازمند مقاومت داخلی، مدیریت مستقل و نگاه واقع‌بینانه جهانی برای رسیدن به ثبات و امنیت پایدار است.

اجلاس شرم‌الشیخ
ناکارآمدی اجلاس شرم‌الشیخ

مجتبی همت

لینک کوتاه:​ https://tahlilroz.com/?p=10109

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *