امریکا در پایگاه بگرام
امریکا پس از خروج نظامی از افغانستان در سال 2021، مهمترین ابزار راهبردی خود در منطقه یعنی «پایگاه بگرام» را از دست داد. پایگاهی که نهتنها یک مرکز نظامی، بلکه چشم و گوش اطلاعاتی واشنگتن برای رصد چین، روسیه، ایران و آسیای میانه بود و از دست رفتن بگرام برای امریکا یک شکست ژئوپولیتیکی جدی محسوب میشود که هنوز جایگزین موثری برای آن نیافته است.
قدرتنمایی ترامپ و پاسخ طالبان
با بهقدرت رسیدن دونالد ترامپ به کرسی ریاست جمهوری امریکا، وی مجددا به پایگاه بگرام چشم دوخت و هر ماه یکبار، دو بار از این پایگاه یاد کرده و بر پس گرفتن آن تاکید دارد. در آخرین مورد، ترامپ از ادبیات زور استفاده کرد و گفت: آنها (طالبان) یا پایگاه بگرام را میدهند و یا هم سرنوشت بدی در انتظار شان خواهد بود.
این اظهارات با واکنش تند مقامات حکومت طالبان مواجه شده و هر یک از مقامات بارها این نکته را یادآور شدند که بههیچ عنوان اجازه نمیدهند امریکا مجددا به بگرام برگردد و بهتر است واشنگتن از سرنوشت انگلیس و شوروی و بیست سال حضور خودش در این کشور درس عبرت بگیرد.
آغاز درگیری بین افغانستان و پاکستان
در میانه این هیاهو، ناگاه پاکستان با ادعاهایی وارد میدان شد و تنشهایش با کابل را افزایش داد. درگیریهای مرزی، بمباران کردن قندهار، هلمند، کنر و حتا تا کابل.
تنش میان افغانستان و پاکستان را نمیتوان صرفاً نتیجه اختلافات دوجانبه یا حوادث مرزی دانست، بلکه این تنش در بستر یک بازی بزرگتر منطقهای قابل فهم است که ریشههای آن به منافع امریکا بازمیگردد.
پشت پرده حملات پاکستان به افغانستان
از آنجایی که ترامپ میداند هرگونه حمله به افغانستان، تکرار اشتباه تاریخی سال 2001 خواهد بود، لذا ناچار شده است بهجای حضور آشکار، از روشهای غیرمستقیم استفاده کند، یعنی ایجاد ناامنی، تشدید تنش میان بازیگران منطقهای و بیثباتسازی محیط امنیتی، تا بار دیگر زمینهی مداخله خود را تحت عناوینی چون مبارزه با تروریسم و کنترل تهدیدات فرامنطقهای فراهم سازد.
در این میان، پاکستان بهعنوان متحد سنتی امریکا نقش کلیدی دارد. اسلامآباد طی دههها وابستگی عمیقی به کمکهای نظامی، مالی و اطلاعاتی امریکا داشته و ساختار ارتش و دستگاه استخباراتی آن پیوندهای ریشهداری با واشنگتن برقرار کردهاند. تجربه تاریخی نشان میدهد که پاکستان در بزنگاههای حساس، بارها منافع امریکا را بر روابط منطقهای خود ترجیح داده است.
هدف پایگاه بگرام است، نه چیز دیگر
افزایش تنش میان کابل و اسلامآباد، بیش از همه به نفع امریکا تمام میشود. ناامن شدن مرزها، تضعیف اعتماد منطقهای و نمایش افغانستان بهعنوان کشوری بیثبات، دقیقاً همان فضایی است که امریکا برای توجیه حضور مجدد اطلاعاتی یا نظامی خود به آن نیاز دارد. در چنین شرایطی، واشنگتن میتواند مدعی شود که بدون حضورش، منطقه به سمت بحران و تهدیدات امنیتی گستردهتر سوق داده میشود و بنابراین بازگشت به پایگاههایی مانند بگرام یا ایجاد جایگزینهای آن، یک «ضرورت امنیتی» است.
اظهارات سراجالحق، سیاستمدار شناختهشده پاکستانی در همین چارچوب قابل تحلیل است. او بهعنوان فردی آشنا با ساختار قدرت در پاکستان و منتقد نفوذ امریکا در سیاستهای امنیتی این کشور، تأکید میکند که واشنگتن عمداً در پی تشدید تنش میان کابل و اسلامآباد است تا دو کشور را در مسیر تقابل قرار دهد و اهداف راهبردی خود را دنبال کند. اهمیت این سخنان در آن است که از درون فضای سیاسی پاکستان بیان میشود، نه از سوی یک ناظر بیرونی یا رسانهای.
پاکستان در زمین امریکا
با کنار هم گذاشتن این شواهد میتوان به این نتیجه رسید که تشدید تنش میان افغانستان و پاکستان نه تصادفی است و نه صرفاً حاصل اختلافات دوجانبه، بلکه بخشی از یک طراحی بزرگتر امریکایی برای بازگشت به معادلات امنیتی منطقه است. در این بازی، پاکستان آگاهانه یا از سر وابستگی، در زمین امریکا حرکت میکند و هزینه آن را روابط پرتنش با افغانستان و بیثباتی بیشتر منطقه میپردازد.
در پایان اما باید این نکته را یادآور شد که با توجه به ساختار فکری و سیاسی و نظامی طالبان، بعید بهنظر میرسد که آنها تسلیم خواستههای امریکا شوند. پاسخهایی که گروه حاکم در مقابل تجاوزات مکرر پاکستان داده است، نیز بیان میکند که طالبان هم در مقابل تجاوزات اسلامآباد کوتاه نمیآیند و هم از جهت اقتصادی، دیگر وابسته به پاکستان نیستند که بخواهند خویشتنداری کنند و از حق خود بگذرند. کابل اکنون مسیرهای خوب اقتصادی و سیاسی با کشورهای منطقه یافتهاند که سبب شده با وجود تحریمها و تلاشهای امریکا برای انزوای کابل، طالبان همچنان روند سیاست خارجی و اقتصادی خود را بهبود ببخشند.

احمدی











