در روزهایی که بازگشت مهاجرین افغان از ایران شدت گرفته، موجی از واکنشهای سیاسی، رسانهای و فضای مجازی به این پدیده شکل گرفته است. یوتیوبرها دستهدسته خود را به مرز اسلامقلعه رساندند، دوربینها را روشن کردند و برای بازدید بیشتر، شروع به تولید محتوا نمودند.
اما در این شرایط پرهیاهو، نکتهای مهم و نگرانکننده از دیدها پنهان ماند یا به عمد نادیده گرفته شد: برخورد دوگانه و انتخابگرایانه رسانهها و چهرههای سیاسی با موضوع مهاجرت و بازگشت.
در حالی که برخی رسانههای مثل «ایران اینترنشنل»، «بیبیسی» و شماری از چهرههای فعال در فضای مجازی، موضوع بازگشت مهاجرین از ایران را به بستری برای القای نفرت، دامن زدن به تنشها و تحریف واقعیتها تبدیل کردند، همانها درباره وضعیت اسفبار، تحقیرآمیز و فاجعهبار اخراج مهاجرین از کشورهای دیگر، سکوت پیشه کردهاند.
گویا مرز اسلامقلعه، برای کمرههای آنان جذابتر از مرز تورخم است و گریه یک کودک افغان تنها زمانی ارزش ثبت دارد که در خاک ایران رخ داده باشد، نه پاکستان، تاجیکستان، ترکیه یا آلمان و حتا امریکا.
مهاجرین در پاکستان؛ شکنجه، تحقیر، غارت
در پاکستان، موج اخراج مهاجرین افغان، بهویژه پس از سیاستهای جدید دولت اسلامآباد، با خشونتی کمسابقه همراه بوده است. طبق گزارشهای متعدد و شواهد میدانی، نهتنها منازل و دوکانهای مهاجرین افغان در پاکستان تاراج شده، بلکه خانوادهها با خشونت فیزیکی، بیاحترامی و حتی بازداشتهای بدون حکم قضایی روبهرو بودند/هستند.
با این حال، کدام یک از سیاسیون و یوتیوبرهای جنجالی به مرز تورخم رفتند؟ کدام رسانه دلسوز ساعتها برنامه ساخت تا صدای آن خانوادههایی را به گوش دنیا برساند که در گرمای سوزان، بدون سرپناه خوابیدند؟ پاسخ روشن است: انگشتشمار.
اخراج مهاجرین از تاجیکستان تا ترکیه
روند اخراج مهاجرین افغان در تاجیکستان با فضای امنیتی و ترس آمیخته شده و در برخی موارد، خانوادههایی که سالها در آن کشور ساکن بودند، ناگهان و بدون هشدار در حال اخراج هستند، بدون اینکه فرصتی برای جمعکردن وسایل یا دفاع حقوقی داشته باشند. در ترکیه، اخراج مهاجرین افغان عمدتاً با برخوردهای تحقیرآمیز پولیس همراه است و همین طور آلمان در حال برنامهریزی بزرگ برای اخراج گسترده پناهجویان افغان است.

واقعگرایی به جای هیجانزدگی
جمهوری اسلامی ایران، در چهار دهه گذشته، میزبان میلیونها مهاجر افغان بوده، با امکان مسکن، تردد، کار و تحصیل در دانشگاههای دولتی. اما تبدیل این وضعیت پیچیده به نمایش نفرتپراکنانه، با هدف تخریب روابط دو ملت، نه فقط ناعادلانه بلکه ضد منافع ملی افغانستان نیز هست.
واقعیت اینست که برخی چهرههای مدعی حمایت از مهاجرین، از درد مردم کسب درآمد و شهرت میکنند. دوربینشان نه بر زخم، که بر سود تمرکز دارد. آنها به اسلامقلعه میروند چون میدانند ایران در مرکز توجه قرار دارد، اما همانها هرگز سراغ واقعیترین دردهای مهاجرین در دیگر کشورها نمیروند.
بازگشت مهاجرین افغان از ایران؛ کلام پایانی
من به عنوان یک افغان قطعا به وضعیت نامساعد مهاجرینی که به وطن برگشتهاند، دلناخوشم و امیدوارم حکومت سرپرست بتواند زمینه یک زندگی بهتر و با رفاه را برای این هموطنان ما فراهم کند. اما نباید فراموش کرد که جامعه افغانستان، امروز بیش از هر زمان دیگری نیازمند نگاهی واقعگرایانه و بدون تعصب به مسئله مهاجرت است.
برخورد گزینشی و دوگانه با رنج مهاجر، تنها شکافها را عمیقتر میکند. وقت آن رسیده که از کلیشه «مظلومیت گزینشی» عبور کنیم و بهجای آن، برای دفاع از کرامت افغانها، صدای همهی مهاجرین باشیم، چه در ایران، چه در پاکستان، چه در تاجیکستان و دیگر کشورها.
صدها هزار مهاجر افغان از پاکستان اخراج شده و یا در حال اخراج هستند، چرا صدای آنها شنیده نمیشود و کمرههای رسانهها بهسمت آنان نمیچرخد تا آنان نیز از دردهای خود قصه کنند و بگویند که چگونه خانههای شان توسط پولیس پاکستان تاراج شد و بدن های شان زیر مشت و لگد نیروهای این کشور زخمی زخمی شدند.
یکی از دوستانم که از پاکستان اخراج شده، روایت تلخی دارد و میگوید: باور کنید اکثر اخراج شدگان، مدارک معتبر قانونی دارند، ولی صدای آنها شنیده نمیشود و خودشان اخراج، خانههای شان تاراج و مرجعی نیست که به این وضعیت رسیدگی کند.

احمدی