هیولای تبعیض در افغانستان
بلز پاسکال، فیلسوف فرانسوی، جمله معروفی دارد که میگوید: عدالت و قدرت باید در کنار یکدیگر باشند تا هر چیزی که عادلانه است قدرتمند باشد و هر چیزی که قدرتمند است، عادلانه باشد. به این معنا که در حکومتها یا دولتهای که عدالت وجود دارد، آن دولت با عدالت خود قدرتمند است و نظامی که عدالت در آن فروکش کرده باشد، قدرتی ندارد و در نتیجه کوچکترین فشاری از هم میپاشد و نابود میشود.
از زمان بهقدرت رسیدن طالبان، بارهاست مقامات این گروه از عدالت و برادری سخن زده و بر علیه تعصبات و تبعیض سخن میزنند.
مولوی عبدالکبیر، معاون سیاسی رئیسالوزرای طالبان: «با آمدن امارت اسلامی، وحدت ملی تامین شده و هیچ کس حق ندارد تعصبات قومی، سمتی و زبانی را در افغانستان دامن بزند».
و یا هم گفته یکی دیگر از مقامات طالبان، عبدالسلام حنفی، معاون اداری رئیسالوزرا: «تمامی مردم افغانستان با یکدیگر برادرند، از حقوق شهروندی یکسان برخوردار هستند و هیچ گونه تبعیضی پذیرفته شده نیست».
یا جدیدترین سخنان رئیس اداره دوا و غذای حکومت طالبان عبدالباری عمر: «امروز در افغانستان نظامی حاکم شده که در آن جایی برای تعصبات قومی، زبانی، سمتی و منطقهای وجود ندارد».
این جملات در کارزارهای سیاست و تقویت روحیه همدلی و وحدت خیلیها خوب و مثمر است، ولی در عمل آیا چیزی بهنام وحدت ملی و برادری بین اقوام، و نبود تعصب و تبعیض در افغانستان وجود دارد؟
وجود تبعیض در افغانستان و فقدان عدالت در حکومت طالبان
وقتی سخن از برادری و برابری بین اقوام افغانستان بهمیان میآید و گفته میشود که تعصبات قومی، زبانی و سمتی در افغانستان وجود ندارد و هیچگونه تبعیضی پذیرفته نمیشود، نگاه ما نخست بهسمت حکومت موجود طالبان میرود. ساختاری که از همان ابتدا با محوریت طالبان چرخید و تاکنون ادامه دارد.
اکثریت یا بالای 90 درصد از تشکیلات حکومت را اعضای طالبان متعلق به یک قوم که پشتونها هستند، شکل میدهد. اقوامی مثل هزاره، تاجیک و دیگر اقوام ساکن در افغانستان هیچ نقشی در تصمیمگیریها ندارند و بهنوعی باید گفت که از ساختار قدرت حذف شده و انحصار جای شانرا گرفته است.
در این کشوگیرهای انحصار و قدرتخوشی طالبان، عدالت رخت سفر بسته و گم شده است و در ساختاری که عدالت در آن وجود نداشته باشد، انتظار پیشرفت و خودکفایی، طنزی بیش نخواهد بود. امری که حتا برخی از چهرههای درجه یک طالبان را هم خوش نیامده و بر آن معترض هستند.
سراجالدین حقانی، سرپرست وزارت داخله طالبان یکی از این چهرهها بود که گفت: در این نظام همه شریک هستند و این نظام بهخاطر آن ساخته نشده بود که صرف خود را نجات بدهیم؛ بلکه بهخاطر این ساخته شده بود که مملکت را نجات بدهیم!
عدالت را جایگزین تبعیض کنید!
افلاطون، فیلسوف نامدار جمله معروفی دارد که میگوید: کاملترین نوع بیعدالتی آن است که عادل به نظر برسیم، در حالیکه عادل نیستیم. طالبان در طول دو سالی که بهقدرت رسیدهاند، در کنار چالشها، دستاوردهای خوبی را نیز در بخشهای اقتصادی و امنیتی داشتهاند، اما بیپرده باید گفت که این گروه هنوز در مبارزه با تبعیض و قومگرایی موفق نشدهاند، چرا که این پدیدهه ای منفور ابتدا از ارگ ریاست جمهوری شروع و تا ادارات و اجتماع وجود دارد.
یکی از خواستههای مهم افغانها و جامعه جهانی از طالبان، تشکیل حکومت فراگیر بود، حکومتی که میتوانست و میتواند وحدت ملی واقعی را بهارمغان آورده و عدالت را تامین کند. البته این عدالت زمانی تامین خواهد شد و این حکومت زمانی نتیجه خواهد داد که نمایندگان واقعی اقوام در حکومت جا داده شود، نه چهرههای دیروز که بهنام رهبر و رئیس و وزیر، بیتالمال را غارت کردند و در آخرین ساعات، دو پا داشتند و دوپای دیگر هم قرض گرفتند و الفرار.
اگر عدالت نباشد…
این حس شاید برای کمتر کسی پیش آمده باشد که در کشور خود، احساس بیگانگی نماید. هزاران افغان یا افغانستانی در داخل این کشور هستند که بهدلیل برخورد ناسالم و تبعیضآمیز اعضای طالبان، با این کشور احساس بیگانگی کرده و ذهنیت شان رفتن را راهحل میداند تا ماندن.
وقتی یک افغان که در یک خانواده فارسی یا دری زبان متولد شده و در محیطی که همه دری صحبت میکنند، بزرگ شده باشد، نتواند پشتو صحبت کند و با رفتار خشن یک عضو طالب مواجه شود، آیا این تبعیض نیست؟ وقتی در شهر و بازار طالبان بهخاطر قومیت هزاره یا تاجیک یا… هزاران کنایه و نیش بارشان کنند، آیا این تعصب نیست؟ وقتی شخصی که ماستری دارد و در ادارهای کار میکرده، اما یک طالب فاقد سواد یا فهمی در خصوص آن وظیفه بهدلیل طالب بودن جایگزین او میشود، این تبعیض نیست؟
حاکمان وقتی سخن از شریعت و اسلامیت میزنند، عدالت سنگبنای شریعت و دین مبین اسلام است. پس باید برای احیای عدالت و عدالتمحوری، از چنبره انحصار و تعصب بیرون شد و ملیگرایی و مردممحوری را پیشه کرد.
طالبان یک بخشی از جامعه افغانستان هستند که در کنفرانس بن، عامدانه از سوی امریکا کنار زده شد تا این کشور فاقد جنگ و درگیری نباشد، ولی حالا امریکایی وجود ندارد و زمان آن رسیده که از فرصت استفاده کرده و بهوحدت ملی واقعی دست پیدا کرد.
این مهم از حکومت باید آغاز شود، حکومتی که نه انحصار، بلکه فراگیر باشد و نمایندگان همه اقوام در آن نقش و سهم داشته باشند. زبانهای فارسی و پشتو به هر دو باید توجه شود و نفی و پاک کردن یکی، تبعیض زبانیست و آفت بهبار میآورد. همین طور در کنار رفتار درست با مردم، باید ادارات شایستهسالاری را محور قرار دهند و این ره دقیقا کشتی افغانستان را بهساحل نجات و پیشرفت میرساند.
سید الیاس احمدی