Facebook
Twitter
Telegram
WhatsApp
Email
Print

تجاوز هوایی پاکستان به کابل

در دل شب‌های پرتلاطم کابل، جایی که بادهای تاریخ همیشه بوی باروت و خیانت می‌پراکند، دو انفجار مهیب آسمان پایتخت افغانستان را شکافت. این رویداد تلخ، نه تنها مرزهای جغرافیایی را درنوردید، بلکه مرزهای اعتماد، دیپلماسی و امنیت منطقه‌ای را هم زیر سؤال برد. در جهانی که قدرت‌ها با نیابتی‌ها و سایه‌ها بازی می‌کنند، چنین اقدامی یادآوری تلخی است از اینکه صلح پایدار، بدون احترام به حاکمیت، چیزی جز توهم نیست.

اهمیت تحلیل تجاوز هوایی پاکستان به کابل در این نهفته است که جنوب آسیا، با هسته‌های شبکه‌های تروریستی‌اش، نمی‌تواند یک لحظه بی‌ثباتی را تحمل کند. زیرا یک لحظه‌ بی ثباتی و تنش در این منطقه می‌تواند زنجیره‌ای از انتقام‌ها را به راه بیندازد و میلیون‌ها زندگی را به باد دهد.

باتوجه به این وضعیت، پرسش اساسی که در اینجا مطرح است اینست که آیا به رغم تجاوز پاکستان به کابل، می توان روابط دو جانبه را از طریق دیپلماسی و گفتگو بازسازی کرد یا این رویداد جرقه‌ای برای شعله‌ور شدن جنگی تمام‌عیار است که کل منطقه را در بر می‌گیرد؟

  • تجاوز هوایی پاکستان به کابل؛ تخریب و نقض حاکمیت در روابط پاکستان-افغانستان

تجاوز هوایی پاکستان به کابل، که پنجشنبه شب (۹ اکتوبر ۲۰۲۵) با دو انفجار مهیب در نزدیکی میدان شهید عبدالحق در مرکز کابل رقم خورد، نخستین تجاوز هوایی پاکستان به کابل در طول تاریخ افغانستان است. لحظه‌ای که اردوی پاکستان، با ادعای هدف قرار دادن «هدف با ارزش شماره یک» یعنی نور ولی محسود، رهبر تحریک طالبان پاکستان (TTP)، مرزهای حاکمیت را به سخره گرفت.

منابع نزدیک به اردوی پاکستان، بلافاصله مرگ محسود را اعلام کردند، اما ساعاتی بعد، یک فایل صوتی از سوی وی (محسود) منتشر شد که سلامت او را تأیید و حضورش در ایالت خیبرپختونخوای پاکستان را فاش کرد. این ابهام، نه تنها اعتبار ادعاهای اسلام‌آباد را زیر سؤال برد، بلکه سؤالاتی جدی در مورد دقت و انگیزه‌های واقعی این تجاوز هوایی پاکستان به کابل برانگیخت.

این اقدام، بخشی از الگویی تکراری است که اردوی پاکستان، به عنوان بازیگر اصلی سیاست خارجی این کشور، در دوره‌های مختلف روابط دوجانبه را تخریب کرده است. چنانچه در دهه ۱۹۸۰، پاکستان با حمایت از مجاهدین افغان علیه شوروی، شبکه‌ای از شبه‌نظامیان را پرورش داد که بعدها به طالبان و TTP تبدیل شد.

عملیات «طوفان» در ۲۰۱۴، که منجر به کشته شدن هزاران نفر در وزیرستان شد، نمونه‌ای از این سیاست‌های تهاجمی است؛ جایی که اردوی پاکستان، با بمباران‌های گسترده، نه تنها شورشیان را هدف گرفت، بلکه روستاهای غیرنظامی را هم به خاک و خون کشید. طبق گزارش‌های سازمان ملل، بیش از ۲۹۰۰ غیرنظامی در آن عملیات کشته یا زخمی شدند، الگویی که حالا در کابل تکرار شده است.  تجاوز هوایی پاکستان به کابل، ادامه همان منطق است: استفاده از نیروی هوایی برای تحمیل اراده، بدون توجه به عواقب انسانی و دیپلماتیک.

وزارت دفاع طالبان، در بیانیه‌ای تند، این اقدام را «نقض حاکمیت» خوانده و هشدار داده که عواقب آن بر عهده اسلام‌آباد است. این در حالی است که سخنگوی اردوی پاکستان، احمد شریف چودری، در نشست خبری (۱۰ اکتوبر)، بدون تأیید یا رد، تنها به جمله کلیشه‌ای «هر کاری لازم برای حفاظت از امنیت پاکستان» بسنده کرد. سخنی که نه تنها بی‌حیثیت‌کننده بود، بلکه شکست استراتژیک را فاش کرد. زیرا چون فایل صوتی محسود، نشان داد که هدف اصلی دست‌نخورده مانده، و این تجاوز هوایی پاکستان به کابل به جای تضعیف TTP، می‌تواند آن را متحدتر کند.

در سال ۲۰۱۹، هند با حمله هوایی به بالاکوت در پاکستان، پاسخی مشابه به حمله تروریستی پولوامه داد؛ اقدامی که نه تنها مرزها را درنوردید، بلکه بحث‌های جهانی در مورد حق پاسخ‌گویی را برانگیخت. پاکستان، که آن زمان قربانی شد، حالا خود را در موقعیت مشابهی قرار داده، اما با تفاوت کلیدی: بر خلاف هند، که شواهد ماهواره‌ای ارائه داد، اسلام‌آباد حتی نتوانست مرگ محسود را اثبات کند.

نمونه دیگر، حملات پهپادی آمریکا به پاکستان در ۲۰۱۰ است، که منجر به کشته شدن غیرنظامیان و خشم عمومی شد، و روابط را برای سال‌ها مسموم کرد. تجاوز هوایی پاکستان به کابل، دقیقاً در همین سنت قرار می‌گیرد: نقض قوانین بین‌المللی، از جمله ماده ۲ منشور ملل متحد در مورد حاکمیت، که کابل را حق‌دار به پاسخ می‌کند، هرچند تعامل دیپلماتیک به نفع هر دو طرف باشد.

در این میان، محکومیت‌های داخلی در افغانستان، صدای مخالفی است که نمی‌توان نادیده گرفت. سیاستمداران مخالف طالبان، مانند حنیف اتمر (وزیر خارجه پیشین) و دادفر رنگین اسپنتا (مشاور امنیت ملی سابق)، این تجاوز هوایی پاکستان به کابل را به عنوان «تجاوز آشکار به خاک مقدس افغانستان» محکوم کردند.

اتمر، در توییتی که توسط بی بی سی بازتاب یافت، نوشت: «این نه تنها حمله به کابل، بلکه حمله به هویت ملی ماست؛ پاکستان باید بداند که آتش امروز، فردا به درهایش بازمی‌گردد.» اسپنتا، با استناد به تجربیات دوران کرزی، هشدار داده که ارتش پاکستان، با سیاست‌های دوگانه‌اش، منطقه را به «باتلاق ناامنی» کشانده است. این صداها، هرچند مخالف طالبان، در این مورد با کابل هم‌صدا شده‌اند، نشان‌دهنده عمق خشم ملی است.

  • ابهامات ترور و دو سناریوهای پنهان

در قلب تجاوز پاکستان به کابل، ابهام مرگ (یا زنده ماندن) نور ولی محسود قرار دارد؛ ابهامی که نه تنها تحلیل‌ها را پیچیده می‌کند، بلکه لایه‌های عمیق‌تری از بازی‌های اطلاعاتی را آشکار می‌سازد. منابع پاکستانی، بلافاصله پس از انفجارها، مرگ محسود را اعلام کردند، با ادعای اینکه ضربه دوگانه بر روی «موتر او» در نزدیکی میدان عبدالحق فرودآمده است.

اما فایل صوتی محسود، ابهام را دوچندان کرد. محسود در آن، با صدایی آرام اما قاطع، از سلامت خود خبر داد و ادعا کرد در خیبرپختونخوا حضور دارد. ادعایی که نه تنها منابع ISI را وادار به عقب‌نشینی کرد، بلکه مخالفان طالبان مانند امرالله صالح و دیگران را نیز ساکت ساختند.

این وضعیت، نشان می دهد که نه می توان مرگ محسود را قطعی بدانیم و نه می توانیم آن را رد کنیم. زیرا در دنیای جاسوسی جنوب آسیا، حقیقت اغلب قربانی پروپاگاندا می‌شود. اما با این حال، دو سناریو فوری و ضروری برجسته است:

نخست خطای محاسباتی اردوی پاکستان است. چنانچه اگر محسود واقعاً در کابل نبود، همان‌طور که فایل صوتی نشان میدهد؛ این تجاوز هوایی پاکستان به کابل نه تنها بی‌ثمر، بلکه یک شکست اطلاعاتی بزرگ بود. آی اس آی، که سال‌ها TTP را به عنوان «دشمن شماره یک» رصد کرده، ظاهراً اطلاعات غلط داشته؛ شاید بر اساس جاسوسان نفوذی یا داده‌های ماهواره‌ای ناقص.

این سناریو، یادآور عملیات «نسیم» در ۲۰۱۱ است، جایی که پاکستان به اشتباه یک کاروان غیرنظامی را بمباران کرد و ۴۰ نفر کشته شدند، که منجر به اعتراضات گسترده شد. اگر این خطا تأیید شود، اعتبار اردوی پاکستان نه تنها در کابل، بلکه در واشنگتن و دهلی هم خدشه‌دار می‌شود.

سناریوی دوم، ترور موفق محسود با توافق پنهان دو طرف است. شاید طالبان و پاکستان، برای جلوگیری از تشدید تنش‌ها، سکوت کرده باشند؛ کابل برای حفظ وجهه حاکمیتی، و اسلام‌آباد برای ادعای پیروزی امنیتی. این توافق، شبیه به «پیمان‌های سایه» در دهه ۲۰۰۰ است، جایی که ISI با طالبان افغان برای سرکوب رقبا همکاری می‌کرد.

گزارش‌ها نشان می‌دهد که حملات به پکتیکا و خوست، دو فرمانده TTP دیگر را هم هدف گرفته، که می‌تواند بخشی از این معامله باشد. اما حتی در این سناریو، نیز ریسک‌ها عظیم است. زیرا حد اقل تی‌تی‌پی، با بیش از ۷۰۰۰ جنگجو، می‌تواند انتقام بگیرد، همان‌طور که پس از کشته شدن ملا فضل‌الله در ۲۰۱۸، حملاتش را دوچندان کرد.

  • موج‌های ژئوپلیتیک: از سفر متقی به هند تا خطر ناامنی دائمی

تجاوز پاکستان به کابل، در بستر ژئوپلیتیک، بیش از یک حمله نظامی، یک پیام استراتژیک است؛ پیامی که اسلام‌آباد با انتخاب زمان‌بندی دقیق، به کابل و دهلی فرستاد. این حملات، همزمان با سفر امیرخان متقی، وزیر خارجه طالبان، به هند (۹-۱۶ اکتوبر ۲۰۲۵)، رخ داد، سفری که پس از معافیت سازمان ملل از ممنوعیت سفر متقی، به ارتقای روابط دوجانبه منجر شد.

هند، با بازگشایی سفارت در کابل، گام بلندی برداشت، و این تجاوز هوایی پاکستان به کابل، خشم اسلام‌آباد از نزدیکی کابل-دهلی را فاش کرد. پاکستان این زمان را انتخاب کرد تا هشداری دوگانه بفرستد: به طالبان که «دوستی با هند، عواقب دارد»، و به هند که نفوذش در افغانستان، خط قرمز و غیر قابل پذیرش است.

در هر صورت تجاوز هوایی پاکستان به کابل، حیثیت اسلام‌آباد را لکه‌دار کرده، و بدون تردید کابل را بیشتر به سمت دهلی سوق خواهد داد و همچنان سیاست فعلی اردوی پاکستان، منطقه را بار دیگر به ناامنی فرو می‌برد. نتیجه اینکه، اگر این رویداد نا خوشایند به دیپلماسی منجر نشود، جنوب آسیا را به باتلاقی نوین می‌کشاند. زمان آن است که اسلام‌آباد، از زور به گفتگو رو آورد، و کابل، حاکمیت را با صلح مستحکم کند.

تجاوز هوایی پاکستان به کابل
تجاوز هوایی پاکستان به کابل، نقض آشکار حاکمیت افغانستان است

عایشه ببرک خیل

لینک کوتاه:​ https://tahlilroz.com/?p=9847

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *