علاوه بر تأکید دین مبین اسلام بر ضرورت امر تحصیل و فراگیری علوم، امروزه داشتن سطحی از دانش و آگاهی جزء ضروریات اولیه زندگی هر فرد است. نداشتن سواد و دانش، راهبری زندگی فردی را با دشواری مواجه میکند چه رسد به ابعاد عمومی و اجتماعی زندگی انسانها؛ از اینرو است که در جهان علاوه بر اینکه تعلیم و تحصیل به عنوان یک حق اساسی بشر شناسایی شده است، در بسیاری از کشورها نیز تعلیمات تا سطح متوسطه اجباری است. در این نوشتار ضرورت تحصیل دختران افغانستان مورد واکاوی قرار میگیرد.
تحصیل دختران افغانستان و نیازهای اجتماعی
ضرورتها و نیازمندیهای جوامع بیشمار است، بر حسب طبیعت خود بخش عمده ای از نیازمندیها تنها توسط طبقه ی اناث و زنان قابل رفع است که نمونه هایی از آن در ابعاد مختلف زندگی اجتماعی قابل ردیابی هستند که مهمترین آنها از قرار ذیل است:
1- طبابت و درمان: اگرچه بر اساس آموزه های اسلامی در حال ضرورت، درمان مردان توسط زنان و بالعکس تجویز شده است؛ اما اخلاق حسنه ی اجتماعی و توصیه های دینی اقتضا میکند که برخی از نیازهای طبی و درمانی زنان توسط طبیبانی از جنس خودشان مرتفع گردد. به عنوان نمونه میتوان به بحث زایمان زنان اشاره کرد که تشبث به آن تنها از سوی زنان قابل پذیرش است. تردیدی نیست که دستیابی به چنین هدفی تنها با آزادی تحصیل دختران افغانستان امکان پذیر است.
2- نیازهای پولیسی: جرم همزاد جوامع بشری است و امنیت نیز یک نیاز همیشگی هر جامعه انسانی! ارتکاب جرم و ایجاد اختلال در نظم و امنیت جامعه از سوی هر انسانی ممکن است، بدون اینکه در آن جنیست افراد دخالت داشته باشد؛ اگرچه امکان دارد در نوع جرم و میزان گرایش به رفتار مجرمانه، نقش جنسیت قابل ردیابی باشد؛ اما کلیت جرم از سوی مردان و زنان محتمل است؛ لذا برای جلوگیری از ارتکاب رفتارهای مجرمانه از سوی زنان در برخی از مکانها ممکن است نیازمند تلاشی بدنی، تفتیش منازل و … باشیم و یا دستگیری مجرمان زن در دستور کار باشد، و امور از این قبیل. در چنین مواردی بدون شک نیازمند پولیس زن با سواد هستیم که بتواند امور مجرمانه را از غیر آن تشخیص دهد و در ثبت آثار و علائم جرم دچار مشکل نگردد.
3- نیازهای آموزشی: امروزه به واسطه نتایج مطالعات گسترده روان شناسی، در اکثر کشورها آموزش دوره ی ابتدائیه توسط زنان صورت میگیرد. زیرا اطفال در این دوران، نیازمند مهربانی و ارتباط عاطفی هستند که اصولا زنان توانایی برآورده ساختن آن را دارند. به باور روان شناسان و اندیشمندان عرصه تعلیم و تربیت، تأمین این نیاز رابطه مستقیم با رشد کیفی تعلیم و آموزش دارد. افزون بر این، تأکید بر تفکیک کلاسهای درسی دختران و پسران در مکاتب و دانشگاهها، در برخی از جوامع اسلامی، از جمله افغانستان، نیاز به آموزگاران و معلمان زن را دو چندان میکند که این مسئله نیز ضرورت تحصیل دختران افغانستان را بیش از پیش مشخص می نماید.
4- سایر نیازهای اجتماعی: علاوه بر امور یادشده نیازهای اجتماعی، فرهنگی و هنری دیگری از قبیل سینما، تئاتر، آرایشگری و … وجود دارد که ضرورت حضور زنان با سواد و تحصیل دختران افغانستان را در این عرصه ها میطلبد.
تحصیل دختران افغانستان و نیازهای خانوادگی
مطالعات انجام شده نشان میدهد که خانواده هایی که زوجین با سواد هستند نسبت به زوجین بیسواد، رشد، شکوفایی و لذت بیشتری را در زندگی تجربه میکنند. زیرا در زندگی خانوادگی درک متقابل زوجین از نیازهای همدیگر که اصولا افراد باسواد قادر بر آن هستد، نقش مستقیم بر گرمی کانون خانواده را دارد که به خودی خود موجب شادی بیشتر در زوجین میگردد و تلاش آنها را برای بهتر شدن زندگی در پی دارد که این امر نیز بدون تردید از ضروریات رشد و شکوفایی زندگی خانوادگی است.
علاوه بر نقش سواد زن در رشد زندگی خانوادگی به عنوان یک بازوی این نهاد، مادر با سواد در تربیت و کیفیت آموزش اولاد نقش موثری نیز دارد. مطالعات انجام شده نشان میدهد که اطفالی که مادر با سواد داشتند، در مقایسه با آنانی که مادرانشان اصلا سواد نداشتند و یا فاقد سواد کافی بودند، کیفیت تحصیلی خوبی را تجربه کردند. بنابراین میتوانیم بگوییم تربیت نسل کارآمد که بتواند در آینده سبب توانمندی کشور گردد، تنها از مادران با سواد ساخته است؛ لذا امروز باید به دختران مان اجازه تحصیل بدهیم تا بتوانیم از چنین نعمتی بهره مند باشیم.
تحصیل دختران افغانستان و نیازهای شخصی
علاوه بر اینکه نیازهای اجتماعی و خانوادگی ضرورت تحصیل دختران افغانستان را تبیین میکنند، نیازهای فردی و شخصی دختران به عنوان یک انسان نیز بیانگر ضرورت همین امر است. در جوامع امروزی سواد جزء نیازهای اولیه است؛ از ارتباط گیری با خانواده و دوستان تا خرید مایحتاج زندگی از بازار، پیگیری امور اداری، مراجعه به شفاخانه جهت درمان درد جسمانی، مسافرت و دیگر امور زندگی، بدون داشتن سواد مشکل و چه بسا ناممکن است. در جوامع دین مدار مثل افغانستان، عمل به امور دینی و مذهبی به خصوص در مواردی که مربوط به زندگی شخصی انسانهاست، ضرورت داشتن سواد را دو چندان میکند. همین امر بوده است که در اسناد حقوق بشری، آموزش به عنوان یک حق اساسی بشر و از ملزومات یک زندگی آبرومندانه شناسایی شده است. بنابراین دختران به عنوان یک انسان برای اینکه از زندگی آرام و درخور شأن انسانی برخوردار باشند و بتوانند نیازهای روزمره زندگیشان را برآورده سازند، باید اجازه تحصیل داشته باشند.
مکلفیت طالبان در بازگشایی مکاتب دخترانه
باتوجه به آنچه ذکرش رفت ضمن اینکه تحصیل دختران به عنوان یک امر مورد تأکید دستورات اسلامی است، میتوان جایگاه تحصیل دختران را در منافع ملی و اجتماعی یک جامعه و کشور جستجو کرد که در امر طبابت، پولیس، آموزش، هنر و فرهنگ نِمود پیدا می کند. تحصیل از ضروریات زندگی خانوادگی و فردی نیز به شمار می رود؛ لذا انتظار مردم افغانستان این است که طالبان به این مهم توجه نموده و از هرگونه استبداد رأی و تعصب دوری کنند و برای تأمین و تضمین منافع ملی مردم افغانستان مکاتب دخترانه را بازگشایی نمایند و اجازه تحصیل دختران افغانستان را صادر کنند.
بدون شک برخی از تصمیمات اتخاذ شده در دوره حاکمیت طالبان، در مورد تحصیل و آموزش دختران، علاوه بر اینکه به باور اندیشمندان علوم اسلامی، با موازین و باورهای معتدل اسلامی (که اسلام دین اعتدال و میانه روی است) ناسازگار است، در تضاد آشکار با منافع ملی افغانستان نیز میباشد؛ زیرا بستن مکاتب دخترانه علاوه بر اینکه نیمی از افراد درحال تحصیل جامعه را به مدت دو سال از آموزش محروم نموده، باعث شده است که از یک طرف بسیاری از آنان وادار به انصراف از تحصیل شوند و به ازدواج زود هنگام تن دهند؛ از طرف دیگر، موجب بی انگیزگی در شمار قابل توجهی از آنان گشته است که ضربه مهلکی بر پیکر جامعه افغانستان و منافع ملی کشور است.
تحصیل دختران افغانستان ضرورتی است که نمی توان به سادگی از کنار آن گذشت، لذا ضروری است که در این زمینه چاره اندیشی صورت گیرد و طالبان از تعصبات غیر ضروری خود در زمینه تحصیل دختران افغانستان دست بردارند.