راز و رمز حضور تروریسم در افغانستان
افغانستان، سرزمینی گرفتار در گرداب تاریخ و ژئوپلیتیک، اکنون درمرکز توجه جهان ایستاده است. این کشور نه تنها نماد پیچیدگیهای قومی و ایدئولوژیک، بلکه صحنهای است که سرنوشت امنیت منطقه و حتی جهان بر آن گره خورده است. باتوجه به اهمیت ویژهی افغانستان اکنون پرسش محوری اینجاست: آیا افغانستان واقعاً به مأمن دهها گروه تروریستی بدل شده، یا آنچه میشنویم بیش از آنکه واقعیت باشد، بازتاب منافع قدرتهای جهانی است؟
بررسی این مسئله حیاتی است. زیرا افغانستان میتواند یا پلی برای گسترش افراطگرایی باشد، یا دیواری که در برابر آن ایستادگی میکند. در جهانی که تهدیدها مرز نمیشناسند و میتوانند از کوههای دورافتاده به قلب پایتختهای جهانی برسند، فهم واقعیت افغانستان نه تنها یک ضرورت امنیتی، بلکه شرط لازم برای پرهیز از تکرار اشتباهات گذشته است.
روایت رسمی تروریسم در افغانستان؛ افغانستان به مثابه پناهگاه تروریستها
طی سالهای اخیر، بارها از سوی نهادهای اطلاعاتی و قدرتهای بزرگ این تصویر تکرار شده است که افغانستان، زیر سایه طالبان، دوباره به «پناهگاه امن» تروریسم بدل شده است. در این روایت، از القاعده و داعش خراسان گرفته تا تحریک طالبان پاکستان و دهها گروه کوچکتر، همگی حضوری فعال دارند و تهدیدی جهانی به شمار میروند. گزارشهای رسمی و رسانهای پیوسته از کمپهای آموزشی تازه، صدها یا هزاران جنگجو، و پیوندهای نزدیک طالبان با این گروهها سخن میگویند.
این تصویر هولناک، در ظاهر بر دادهها و شواهد مستند استوار است و به همین دلیل بهسرعت به بخشی از گفتمان ژئوپلیتیکی قدرتها و کشورها تبدیل شده و بهانه ای گردیده است که توجیهگر سیاستهای نظامی، تحریمها، و مداخلههای فرامرزی برای قدرت های غربی ـ آمریکا باشند.
واقعیت میدانی؛ تمرکز طالبان بر داعش خراسان
اما در سطح میدانی، واقعیت به گونهای دیگر خود را نشان میدهد. اگرچه تهدید داعش خراسان واقعی و ملموس است، اما هیچ شواهد جدی از فعالیت گسترده دیگر گروههای تروریستی در افغانستان دیده نمیشود. طالبان، که امروز قدرت را در دست دارد، داعش را رقیب اصلی و دشمن ایدئولوژیک خود میداند و عملیاتهای مکرری علیه این گروه انجام داده است.
گزارشهای میدانی حاکی است که طالبان به شدت تمام هستههای داعش را سرکوب کرده و حملات آنها را کاهش و حتی فلج کرده است. در این میان، ادعاهای مربوط به حضور فعال القاعده یا دیگر گروهها، بیش از آنکه در میدان جنگ بازتابی داشته باشد، در عرصه سیاسی و رسانهای برجسته میشود.

پشت پرده روایتها و منافع ژئوپلیتیکی قدرت ها
چرا این همه تأکید بر تهدید گسترده تروریسم در افغانستان وجود دارد؟ پاسخ را باید در منافع ژئوپلیتیکی جستوجو کرد. برای آمریکا، برجسته کردن خطر القاعده و دیگر گروههای تروریستی ابزاری است برای توجیه حضور امنیتی در منطقه و حفظ فشار بر طالبان. برای پاکستان و هند، بزرگنمایی یا کوچکنمایی تهدیدها بخشی از بازی قدرت منطقهای است. کشورهای غربی نیز با تکرار این روایت، زمینهای برای ادامه تحریمها و جلوگیری از مشروعیتیافتن طالبان فراهم میکنند.
در واقع، اغراق در تهدید تروریسم نه تنها ابزاری برای مدیریت رقابتهای منطقهای و جهانی است، بلکه پردهای است که واقعیت میدانی را میپوشاند: با همهی انتقاداتی که بر طالبان وارد است، اما آنها در برابر داعش خراسان درگیر جنگی واقعی است و دیگر گروهها نقش پررنگی در صحنه افغانستان ندارند. زیرا طی چهار سال گذشته، هیچ فعالیتی از سوی هیچ گروهِ تروریستی به غیر از داعش در افغانستان دیده نشده است.
نتیجهگیری
افغانستان همچنان در میانهی دو تصویر متضاد قرار دارد: یکی روایت رسمی قدرتها که آن را کانونی از تروریسم جهانی معرفی میکند، و دیگری واقعیتی که نشان میدهد تهدید اصلی محدود به داعش خراسان است. حقیقت را باید در میان این دو روایت جستجو کرد. از اینرو بزرگنمایی تهدیدها نه تنها مانع صلح میشود، بلکه راه تعامل سازنده با افغانستان را مسدود میکند.
اگر جامعه جهانی میخواهد افغانستان به میدان تازهای برای رقابتهای ژئوپلیتیکی بدل نشود، باید با نگاهی واقعبینانهتر به این کشور بنگرد؛ نگاهی که از شعارها فراتر رود، اغراقها را کنار بگذارد و بر واقعیات عینی تمرکز کند. آینده افغانستان، و امنیت منطقه، به چنین رویکردی وابسته است.

بسم الله ختک