ایران و افغانستان سالها بر سر منابع آبی رودخانه هلمند دچار تنشهای مختلفی بودند. برای حل این مشکلات و مدیریت بهتر منابع آبی مشترک، در سال ۱۳۵۱ (۱۹۷۳ میلادی) دو کشور قراردادی را امضا کردند که در آن سهم حقابهی ایران از رودخانه هلمند مشخص شد.
این قرارداد به منظور تنظیم و تثبیت میزان آب مورد نیاز ایران از این رودخانه و جلوگیری از بروز تنشهای بیشتر به وجود آمد. با این حال، اما تنشهای آبی همچنان ادامه دارد و ایران پیوسته گلایهمند، معترض و ناراضی است. بنابراین اکنون پرسش اینست که بحرانهای آبی و چالشهای حقابهی ایران از هلمند چیست و مشکل کجاست؟.
در این یادداشت سعی میگردد با توجه به نظام حقوقی حاکم بر رودخانهی هلمند، گفتار، رفتار و اعمال دولتهای افغانستان و ایران را نسبت به مسائل آبی بین دو کشور مورد تحلیل و ارزیابی قرار دهیم و منشآ تنشها یا دست کم نارضایتی های ایران در مورد استفاده و بهره برداری از رودخانهی هلمند را روشن سازیم.
هلمند و پیشینه تنشهای آبی بین افغانستان و ایران
رودخانه هلمند یکی از مهمترین رودخانههای مشترک میان ایران و افغانستان است که از کوههای هندوکش در افغانستان سرچشمه میگیرد و به سمت سیستان و بلوچستان ایران جریان مییابد. اهمیت این رودخانه برای تامین آب شرب، زراعت و محیط زیست ولایت سیستان در ایران باعث شده که ایران همواره بر دریافت حقابهی خود تاکید داشته باشد.
در اوایل قرن بیستم و پس از مرزبندیهای رسمی میان ایران و افغانستان، مسئله حقابهی ایران از رود هلمند به یک موضوع جدی تبدیل شد. از آن زمان، دو کشور به دنبال تنظیم توافقاتی برای تعیین حقابهی ایران بودند.
چنانچه در سال ۱۳۱۸، اولین قرارداد رسمی بین ایران و افغانستان برای تقسیم آب هلمند منعقد شد و سهم ایران ۵۴ مترمکعب بر ثانیه از رودخانهی هلمند تعیین گردید و علاوه برآن، در قرار داد مذکور با صراحت هر نوع تغییرات از سوی افغانستان در بستر و جریان آب هلمند ممنوع گردیده بود.
این قرارداد بر اساس میزان جریان آب و نیازهای هر دو کشور، حقابهای برای ایران مشخص کرد، اما به دلیل عدم وجود ابزارهای نظارتی و اجرایی قوی، این توافق به طور کامل عملی نشد و اختلافات ادامه یافت.
پس از سالها تنش و اختلاف، بالاخره مهمترین و رسمیترین توافق میان ایران و افغانستان در زمینه حقابهی ایران از رودخانهی هلمند در سال ۱۳۵۱ به امضا رسید. بر اساس این قرارداد حقابهای سالانه ایران از هلمند ۸۲۰ میلیون متر مکعب تعیین شد.
این توافق تحت نظارت کمیسیون مشترکی بین دو کشور اجرایی میشد. قرارداد ۱۳۵۱ همچنان به عنوان سند قانونی پایه برای حقابهی ایران از هلمند معتبر است.
با وقوع جنگهای داخلی در افغانستان و به قدرت رسیدن طالبان در دهه ۱۹۹۰، اجرای قرارداد هلمند با مشکلات بیشتری مواجه شد. ساخت بند کجکی در افغانستان نیز باعث کاهش جریان آب به سمت ایران شد و تنشها بین دو کشور افزایش یافت.
پس از سقوط طالبان و تشکیل دولت جدید در افغانستان، مذاکرات جدیدی بین ایران و افغانستان برای حل مسئله حقابه آغاز شد. با این حال، به دلیل ساخت بندهای جدید از جمله بند کمال خان و کاهش بارندگیها، ایران همچنان با چالشهای جدی برای دریافت حقابه خود روبهرو گردید. هرچند تلاشهایی برای اجرای توافق ۱۳۵۱ صورت گرفت، اما این مسئله به طور کامل حل نشد.
فروپاشی جمهوریت و روی کار آمدن دوبارهی طالبان، همزمان شد با کاهش بارشها، تغییرات اقلیمی و افزایش نیازهای داخلی افغانستان به آب، که همهی این عوامل باعث گردید که مسئله حقابهی ایران از رودخانهی هلمند بار دیگر به یک موضوع چالشبرانگیز تبدیل شود.
از طرف دیگر؛ ساخت بند کمال خان به پایان رسیده و این بند تأثیرات مستقیمی بر جریان آب به ایران گذاشته است و همچنان کار ساختوساز بند پاشدان بر روی دریای هلمند در جریان است و این بند نیز تأثیرات بیشتری بر روی جریان آب خواهد گذاشت که نگرانیهای ایران را افزایش داده اند.
مشکل اصلی در رابطه به تنش آبی بین افغانستان و ایران چیست؟
با وجود معاهده ۱۳۵۱ (۱۹۷۳ میلادی) بین ایران و افغانستان که به موضوع تقسیم آب رودخانه هلمند میپردازد، چندین عامل سبب شده است که تنش آبی بین دو کشور لاینحل باقی بماند:
1. تغییرات اقلیمی و کمبود منابع آبی: در دهههای اخیر، تغییرات اقلیمی و کاهش بارندگیها باعث کاهش جریان آب هلمند شده است. این کاهش منابع آبی فشار زیادی به هر دو کشور وارد کرده و باعث تشدید تنشها بر سر تقسیم آب شده است.
2. توسعه زیرساختهای آبی در افغانستان: افغانستان در طول سالهای اخیر پروژههای آبی متعددی را برای مدیریت آب در بالادست رودخانه هلمند اجرا کرده است، از جمله ساخت بندهای مانند بند کجکی، کمال خان و اخیرا بند پاشدان. این اقدامات بر میزان آب ورودی به ایران تاثیر گذاشته و باعث نگرانی ایران از کاهش دسترسی به سهم آب خود شده است.
3. تغییرات سیاسی و عدم اجرای معاهده: افغانستان در طول دهههای اخیر به دلیل جنگهای داخلی و تغییرات حکومت دچار بیثباتی سیاسی شده است. این موضوع باعث شده که اجرای معاهده بهطور کامل رعایت نشود و دولتهای مختلف افغانستان نتوانند بهطور موثر و پیوسته به تعهدات خود عمل کنند.
4. برداشتهای متفاوت از معاهده: دو کشور در تفسیر برخی از بندهای معاهده اختلاف نظر دارند. به عنوان مثال، مسئله میزان و نحوه اندازهگیری حجم آب و شرایط کمبود آب در معاهده به شکل کاملاً شفاف مشخص نشده و همین موضوع باعث بروز سوءتفاهمها و اختلافات شده است.
5. افزایش تقاضا برای آب: در هر دو کشور، بهویژه در ایران، افزایش جمعیت و توسعه زراعت و کشاورزی نیاز به آب را افزایش داده است. این امر باعث شده که موضوع آب هلمند حساستر شود، چرا که اهمیت آن برای تامین آب زراعت و آشامیدنی مناطق شرقی ایران بیشتر شده است.
بنابراین، باوجود معاهده ۱۳۵۱، این عوامل ساختاری، سیاسی، و اقلیمی باعث شده که مسئله تنش آبی بین ایران و افغانستان همچنان حل نشده باقی بماند و نیازمند گفتگو و همکاری بیشتر بین دو کشور است.
طالبان در رابطه به حقابهی ایران باید چهکار کند؟
بدون شک، سیاستهای آبی افغانستان در گذشته تحت تأثیر عوامل داخلی و خارجی بوده است، و این کشور قبل از اینکه به دنبال مدیریت منابع آبی برای توسعه اقتصادی و امنیت داخلی باشد، دولت ها سعی داشتند تا با اجرای خواسته ها و دستورات بیرونی، رضایت آنها را جلب نمایند. چنانچه به رغم اینکه، روابط حسنه با همسایگان، به ویژه ایران که یکی از مهمترین همسایگان و شرکای تجاری افغانستان است مهم وحیاتی بوده، دولت ها در گذشته با ایجاد تنش ها و چالش ها سعی داشتند که روابط افغانها را با همسایگان و کشورهای اسلامی خدشه دار سازند.
این در حالی است که مردم افغانستان با توجه به ارزشهای دینی و فرهنگی خود، به عدالت و رعایت حقوق دیگران پایبند بودند و استند. چنانکه بر خلاف آنچه که رسانه ها و افراد مغرض و خارج نشین از زبان مردم افغانستان، شایعه می سازند، افغانها بیشتر از دیگران، خواهان تامین حقوق دیگران بر اساس دستور شریعت و قوانین پذیرفته شده ای بین المللی استند. زیرا مردم افغانستان 99درصد مسلمان و معتقد به حلال و حرام اند. افغانها تحت هیچ شرایطی حاضر نیستند که حقوق دیگران تضییع گردد.
با توجه به دستورات شریعت اسلام و اعتقادات راسخ افغانها به شریعت اسلام و همچنان با در نظر داشت قوانین بین المللی، طالبان بایستی سیاستهای آبی دولتهای گذشته را کنار بگذارد و به توافقات بینالمللی در زمینه حقابهی ایران پایبند باشد، این اقدام میتواند به ایجاد روابط بهتر و همکاریهای سازنده بین دو کشور کمک کند. اینگونه همکاری میتواند به کاهش تنشها و تقویت روابط اقتصادی و امنیتی بین ایران و افغانستان منجر شود. همچنین، تأمین حقابه ایران میتواند تصویر بینالمللی طالبان را بهبود ببخشد و نشاندهنده تعهد آنها به اجرای معاهدات بینالمللی باشد.
اگرچه طالبان برای اصلاح تاج بند کمال خان و همچنان لای روبی مسیر آب هلمند به سوی ایران، اقداماتی را انجام داده است، اما متاسفانه این موارد جوابگو نبوده و حقابه ای ایران تامین نگردیده و همسایه ای غربی افغانستان به رغم روابط تاریخی و پیوندهای عمیق دینی و فرهنگی، همچنان از عدم دریافت حقابه اش گلایه مند و شاکی است. از این رو لازم است تا طالبان مطابق دستور شریعت اسلام و همچنان با در نظر داشت قوانین بین المللی جهت حل و فصل بهتر مسئله ای حقابهی ایران از طریق گفتگوهای سازنده اقدام نمایند.
عایشه ببرک خیل