تهاجم وحشیانه هواپیماهای جنگی آمریکا و انگلیس به خاک یمن، بیش از آنکه نمایش قدرت باشد، نشان از درماندگی و عصبانیت ائتلاف غربیـصهیونیستی دارد که اینک در برابر اراده آهنین ملت یمن و حامیان مظلومان غزه، به وحشت افتادهاند. دریای سرخ که روزی معبر امن کشتیهای تجاری و نظامی متجاوزان بود، اکنون به کابوسی برای آنان تبدیل شده است.
اما این تهاجمات کور، که زیرساختهای غیرنظامی و مراکز مسکونی یمن را هدف گرفته، نه از سر تدبیر، بلکه از روی ناچاری است؛ چرا که آمریکا و انگلیس، پس از سالها همدستی با ائتلاف سعودی- اماراتی، نهتنها نتوانستهاند یمن را به زانو درآورند، بلکه این کشور فقیر اما مقاوم را به قلعهای شکستناپذیر بدل ساختهاند که هر ضربهای بر آن، انعکاسش در قلب صهیونیسم جهانی و حامیانش طنینانداز میشود.
در اینجا چند پرسش اساسی مطرح است که باید پاسخ داده شود، نخست اینکه چرا آمریکا و انگلیس، علیرغم شکستهای پیاپی، همچنان به تهاجم نظامی علیه یمن ادامه میدهند؟ و چگونه یمن توانسته است با وجود همه این فشارها، نهتنها مقاومت کند، بلکه معادلات منطقهای را به نفع فلسطین و محور مقاومت تغییر دهد؟ این مقاله در تلاش است تا با تحلیل رخدادهای اخیر، به این پرسشها پاسخ دهد.

یمن؛ در خط مقدم دفاع از غزه
آمریکا و انگلیس، که در طول شانزده ماه گذشته، با حمایت بیدریغ از نسلکشی و آپارتاید رژیم صهیونیستی در غزه، چهره واقعی خود را عیان کردهاند، اینک در برابر پیروزیهای محور مقاومت و بهویژه یمن، دچار سرگیجه و آشفتگی شدهاند. حملات کور آنها به تأسیسات عمومی یمن، نه از سر قدرت، بلکه ناشی از ناتوانی اطلاعاتی و شکست عملیاتی است.
همانگونه که در جنگهای گذشته ثابت شد، حملات هوایی مکرر به مناطق غیرنظامی نهتنها مقاومت یمن را تضعیف نکرده، بلکه مردم این سرزمین را بیش از پیش در مسیر دفاع از آرمان فلسطین و محور مقاومت مصممتر کرده است. آمریکا و انگلیس، با تصور آنکه با بمباران زیرساختهای یمن، میتوانند اراده این ملت مقاوم را بشکنند، بار دیگر در تله توهمات استعماری خود گرفتار شدهاند.
زمانی که اردوی ملی یمن با بهرهگیری از اطلاعات دقیق و تسلیحات پیشرفته، توانست اهداف نظامی سعودی و اماراتی را درهم بکوبد، ائتلاف غربی دریافت که یمن، دیگر آن کشوری نیست که بتوان با حملات هوایی، اراده مردمش را درهم شکست. اینک یمن، به نماد مقاومت هوشمندانهای تبدیل شده که نهتنها خطوط دفاعی دشمنانش را درهم شکسته، بلکه معادلات منطقهای را به نفع محور مقاومت تغییر داده است.
در گذشته حملات دقیق به تأسیسات نفتی آرامکو و مراکز حساس نظامی عربستان، نشان داد که یمن دیگر تنها در موضع دفاع قرار ندارد، بلکه با توسعه توانمندیهای نظامی خود، به قدرتی تهاجمی تبدیل شده است که دشمنانش را در هر نقطهای میتواند هدف قرار دهد. این تغییر معادله قدرت، ائتلاف سعودی-اماراتی را که زمانی با حمایت بیقید و شرط غرب، یمن را به خاک و خون میکشید، اینک در موقعیتی قرار داده است که حتی توان دفاع از خود را نیز ندارد.
یمن، با حمایت قاطع از مردم مظلوم و مقتدر غزه در برابر نسلکشی رژیم صهیونیستی، به ستون فقرات محور مقاومت در منطقه تبدیل شده است. حملات موشکی و پهپادی یمن به عمق سرزمینهای اشغالی و تهدید مستمر خطوط کشتیرانی رژیم صهیونیستی در دریای سرخ، نشان از آن دارد که حمایت یمن از فلسطین، نه یک شعار سیاسی، بلکه یک راهبرد راهبردی و اعتقادی است.
این پیوند ناگسستنی میان یمن و فلسطین، ائتلاف غربی-صهیونیستی را چنان به وحشت انداخته که برای درهم شکستن این محور، حاضر است دست به هر جنایتی بزند. حملات هوایی و تجاوزات مستمر به خاک یمن، تنها تلاشی مذبوحانه برای متوقف کردن این پیوند است؛ پیوندی که بر پایه ایمان، مقاومت و مبارزه با ظلم بنا شده است و ریشههای آن چنان در عمق جامعه یمنی و فلسطینی نفوذ کرده که هیچ نیرویی قادر به قطع آن نیست.
یمنیها، سلاطین بیقیدوشرطِ دریای سرخ است. تسلط یمن بر خطوط حیاتی این گذرگاه استراتژیک، نشان داده که امنیت در دریای سرخ، مستقیماً به سرنوشت غزه گره خورده است. هر بمب صهیونیستی که بر سر مردم غزه فرود میآید، پیامدی برای متجاوزان در دریای سرخ دارد. آرامش در غزه، آرامش در دریای سرخ را به دنبال دارد، و هرگونه تشدید تجاوزات علیه فلسطینیان، هزینههای سنگینی برای صهیونیستها و حامیانشان در این آبراه استراتژیک خواهد داشت.
افزون بر این، آمریکا و انگلیس، که نقش پررنگی در تجاوزات اخیر علیه یمن ایفا کردهاند، به خوبی میدانند که این اقدامات نهتنها به توقف حملات یمنیها منجر نمیشود، بلکه انگیزه بیشتری برای محور مقاومت جهت مقابله با اشغالگران و متجاوزان ایجاد میکند. تجربه تاریخی نشان داده است که هرچه فشار بر ملتهای مقاوم بیشتر شود، آنان با ارادهای راسختر در مسیر آزادی و عدالت گام برمیدارند. یمن نیز از این قاعده مستثنی نیست.
حملات هوایی و جنایات ائتلاف غربی-عربی، تنها وحدت و انسجام بیشتری میان مردم یمن ایجاد کرده و آنها را به حمایت قاطعتر از فلسطین و محور مقاومت سوق داده است. بلکه یمن را به قلب تپنده مقاومت در منطقه تبدیل کده است. حملات کور آمریکا، انگلیس و رژیم صهیونیستی، نتوانسته این پیوند استراتژیک و اعتقادی را متزلزل کند. یمن، با تکیه بر ایمان و توکل به امدادهای الهی، نشان داده است که مسیر مقاومت، مسیری بیبازگشت است و تا زمانی که فلسطین آزاد نشود، دریای سرخ آرام نخواهد گرفت.
شکست آمریکا از سلاطین دریای سرخ
سابقه جنایات آمریکا در سراسر جهان، گواهی بر ماهیت جنگطلبانه و سیاستهای مداخلهجویانه این کشور است. از ویتنام، که در آن میلیونها انسان بیگناه قربانی بمبهای ممنوعه و آتش جنگ شدند، تا جاپان، که با حمله اتمی به هیروشیما و ناکازاکی، تصویری هولناک از قدرتطلبی آمریکا در تاریخ بهجای گذاشت؛ از لیبی و عراق، که در آنها ساختارهای سیاسی و اجتماعی به نابودی کشانده شد، تا افغانستان، که پس از بیست سال اشغالگری، تنها ویرانی و آوارگی بهجا ماند.
یمن نیز، در امتداد همین سلسله جنایات، قربانی جاهطلبیهای آمریکا و انگلیس شده است. حملات هوایی بیرحمانه به تأسیسات عمومی و مراکز مسکونی یمن، بخشی از پروژه سرکوب مقاومت مردمی در برابر رژیمهای استبدادی و مزدوران منطقهای است که با حمایت مستقیم آمریکا و متحدانش، سالهاست مردم یمن را به خاک و خون کشیدهاند.
در یمن، ائتلاف غربی-صهیونیستی نهتنها با بمبارانهای وحشیانه و محاصره همهجانبه، قصد درهم شکستن اراده مردم را دارند، بلکه با تکیه بر رسانههای وابسته، جنگ روانی گستردهای را نیز برای تضعیف مقاومت ملت یمن به راه انداخته است. آمریکا و انگلیس، که همواره از رژیمهای مستبد و اشغالگر حمایت کردهاند، در یمن نیز بهدنبال بازتولید همان سناریوی جنایتبار هستند.
حمایت بیقید و شرط از ائتلاف سعودی-اماراتی، که زیر چتر حمایتی واشنگتن، مردم مظلوم یمن را به خاک و خون کشیده است، تنها بخشی از این سیاست است. اما آنچه این بار معادلات را تغییر داده، ایمان راسخ مردم یمن و تکیه آنان بر توانمندیهای داخلی است؛ مردمی که با اعتماد به نفس و توکل به امدادهای الهی، توانستهاند نقشههای شوم ائتلاف غربی-صهیونیستی را خنثی کنند.
چنانچه حملات اخیر آمریکا و انگلیس به یمن، نهتنها خللی در اراده مردم یمن ایجاد نکرد، بلکه نشان داد که آرامش در غزه، آرامش در دریای سرخ را به دنبال دارد؛ و تا زمانی که غزه زیر آتش بمبهای صهیونیستها میسوزد، دریای سرخ برای متجاوزان، آرام نخواهد گرفت. این واقعیت که بار دیگر به اثبات رسیده، آمریکا و رژیم صهیونیستی را عامل اصلی ناامنی در منطقه و دریای سرخ معرفی کرده است.
ائتلاف غربی، به رهبری آمریکا و انگلیس، که با کمکهای مالی و لجستیکی به ائتلاف ضدیمن، تلاش داشتند تا سلطه خود را بر منطقه حفظ کنند، اکنون به این حقیقت تلخ پی بردهاند که حملات کور و تجاوزات بیرحمانه به یمن، نهتنها آرامش را به دریای سرخ بازنمیگرداند، بلکه شعلههای خشم و انتقام محور مقاومت را شعلهورتر میسازد.
ملت یمن، با ایمان قوی و اتکا به اراده الهی، توانسته است هیمنه ائتلاف غربی-عربی را درهم بشکند و الگویی برای ملتهای مظلوم جهان شود. پیروزیهای اخیر یمن، بهویژه در مقابله با حملات هوایی و تحرکات دریایی آمریکا و انگلیس، نشان داد که این ملت دیگر آن کشور ضعیفی نیست که بتوان با تهدید و تجاوز، ارادهاش را درهم شکست.
این پیروزیها، نهتنها شکافهای عمیقی در میان حامیان ائتلاف سعودی-اماراتی ایجاد کرده، بلکه موجب شده است برخی دولتهای منطقه، که از شکستهای گذشته درس نگرفتهاند، با توهم جبران شکستهای خود، بار دیگر در کنار آمریکا و انگلیس قرار گیرند، غافل از آنکه تاریخ بارها نشان داده که ملت یمن، با توکل بر خدا و عزم راسخ، همه توطئهها را خنثی کرده و خواهد کرد.
باتوجه به آنچه یادآوری گردید، اینک میتوان گفت که حملات وحشیانه آمریکا و انگلیس به یمن، نشانهای از شکست ائتلاف غربی-صهیونیستی و عصبانیت آنان از پیروزیهای سلاطین دریای سرخ در منطقه است. حمایت بیدریغ یمن از فلسطین و تداوم مقاومت در برابر جنایات صهیونیسم جهانی، نشان از آن دارد که آرامش در غزه، آرامش در دریای سرخ را به دنبال خواهد داشت؛ و تا زمانی که فلسطین آزاد نشود، دریای سرخ برای متجاوزان، آرام نخواهد گرفت.

عایشه ببرک خیل