نگاهی به رفتار زشت پاکستان با مهاجرین افغانستان
در روزهای اخیر، صحنههایی دلخراش از یورشهای شبانه، بازداشتهای گسترده و اخراج اجباری مهاجران افغانستان از سوی پولیس پاکستان، بار دیگر چهره خشن و ضدانسانی سیاستهای اسلامآباد را به نمایش گذاشته است. آنچه در کمپهایی چون حاجی کمپ در حال وقوع است، نه تنها نقض صریح حقوق انسانی است، بلکه استفاده ابزاری از مهاجرین برای پیشبرد اهداف سیاسی میباشد.
باتوجه به این وضعیت پرسشهای که در شرایط کنونی مطرح می گردد اینست که چرا رفتارهای خشن و غیرانسانی پاکستان در قبال مهاجران افغان تا این حد شدت گرفته است و آیا پاکستان با بی حرمتی و نقض حقوق انسانی مهاجرین افغانستان می تواند به اهداف خود دست یابد؟ در این مقاله تلاش می گردد تا با بررسی تحولات و تبیین ریشههای خصومت تاریخی اسلامآباد با افغانستان، تناقضهای سیاسی در ساختار قدرت این کشور، و بحرانهای رو به گسترش داخلی آن، به پرسش های فوق پاسخ داده شود.
ریشههای خصومت پاکستان با افغانستان
روابط پاکستان با افغانستان، بهویژه پس از تحولات سیاسی سالهای اخیر، هرگز از صمیمیت و صداقت برخوردار نبوده است. خصومت دیرینه اسلامآباد با کابل ریشه در مسائلی چون خط دیورند، رقابت ژئواستراتژیک در منطقه، و هراس پاکستان از شکلگیری یک افغانستان مستقل و مقتدر دارد. این نگرانیهای تاریخی، اکنون در قالب سیاستهای مهاجرستیزانه، انسداد مرز تورخم، و فشارهای دیپلماتیک علیه حکومت طالبان بروز یافتهاند.
در حالی که دولت اسلامآباد با تمام توان به اخراج مهاجران بیدفاع مشغول است، خاک این کشور به محل فعالیتهای روزافزون گروههای هراسافگن بهویژه داعش شاخه خراسان تبدیل شده است. گزارشهای نهادهای بینالمللی بارها بر حضور پایگاههای تروریستی در مناطق قبیلهای پاکستان صحه گذاشتهاند. با این حال، پاکستان بهجای تمرکز بر مبارزه با این تهدیدات واقعی، به سرکوب مهاجرانی روی آورده که خود قربانی خشونت، جنگ و ناامنی بودهاند.
این در حالی است که سیاست اخراج جمعی و تحقیرآمیز مهاجران، نه تنها از منظر حقوق بشری محکوم است، بلکه آسیبهای جدی به اقتصاد و اعتبار منطقهای پاکستان وارد میکند. بستن مرز تورخم، یکی از شریانهای حیاتی تجارت منطقهای، اقتصاد شکننده پاکستان را تحت فشار مضاعف قرار داده است.
چنانچه بسیاری از مردم در مناطق مرزی، معیشتشان وابسته به همین مبادلات است. اسلامآباد با چنین رویکردهایی، نه تنها رابطهاش با افغانستان را تضعیف میکند، بلکه در سطح بینالمللی نیز خود را در موضع انزوا قرار میدهد. استفاده ابزاری از انسانهای بیپناه، آنهم در کشوری که خود گرفتار بحران اقتصادی و سیاسی است، نشانهای از سقوط اخلاقی در سیاستگذاریهای کلان پاکستان است.
از میان تمام سیاستهای خصمانه پاکستان، شاید هیچکدام بهاندازه بهرهبرداری سیاسی از مهاجرین افغان، چهره غیرانسانیتر و ریاکارانهتری نداشته باشد. آزار و اذیت مهاجرانی که سالها در پاکستان کار و زندگی کردهاند، کسانی که کودکانشان در همان خاک به دنیا آمدهاند، نه تنها غیراخلاقی است، بلکه گواه بیاعتنایی اسلامآباد به همه اصول انسانی و بینالمللی است. این رفتارها، استفاده از مهاجرین به مثابه گروگان سیاسی، لکه ننگی بر پیشانی سیاست خارجی پاکستان است.

مسئولیت طالبان و نهادهای بینالمللی در قبال مهاجرین تازه برگشته
اکنون که مهاجران، خسته از روزهای آوارگی، با دلی شکسته و قامتی خمیده از توهین، تحقیر و طرد، دوباره به خانه بازمیگردند، هیچکس نمیتواند خود را بیتفاوت و بیمسئولیت بداند. این بازگشت، نه از سر آرامش، که از سر ناچاری و درد است؛ بازگشتی که بهجای آغوش وطن، با بیسرپناهی و فقر مواجه میشود. در برابر این رنج خاموش، از طالبان تا جامعه جهانی بهعنوان شاهد و شریک دیرینه بحران، مسئولیتی سنگین بر دوش دارند. رنج این مردم، صدای وجدان زمانه است؛ صدایی که نباید در هیاهوی سیاست و مصلحت، گم شود.
طالبان، بهعنوان حاکمان افغانستان نباید نسبت به این واقعیت تلخ بیتفاوت باشد. حاکمان کشور، مسئولیت مستقیم در تأمین حداقلهای انسانی برای بازگشتکنندگان دارد. ایجاد سرپناه، فرصتهای شغلی، آموزش، خدمات صحی و پشتیبانی روانی، نه تنها یک وظیفه شرعی و اخلاقی بلکه ضرورتی فوری برای جلوگیری از تکرار فجایع انسانی است. بیتوجهی به این بحران، تنها به گسترش فقر، ناامیدی و حتی افراطگرایی دامن میزند.
از سوی دیگر، مسئولیت نهادهای بینالمللی نیز در این بحران سنگین و تعیینکننده است. سازمانهایی چون UNHCR و دفتر هماهنگی امور بشردوستانه سازمان ملل، موظفاند نهتنها کمکهای فوری برای بازگشتکنندگان فراهم کنند، بلکه با ابزارهای دیپلماتیک بر پاکستان و سایر کشورهایی که به اخراجهای گسترده و غیرانسانی متوسل شدهاند، فشار آورند.
جامعه جهانی نباید به سکوتی مرگبار در برابر این رنج پنهان ادامه دهد. پشت سیمهای خاردار و دیوارهای اردوگاههای مرزی، دردهایی نهفته است که بیتفاوتی جهانی میتواند آن را به بحرانی عمیقتر بدل کند. امروز، آزمونی در برابر وجدان بشریت قرار دارد؛ آزمونی برای عدالت، همبستگی و کرامت انسانی.
عایشه ببرک خیل