تعیین شورای علمای سنی برای شیعیان از سوی طالبان؛ اهداف و پیامدها
طالبان با این ادعا که «بر اساس نصوص شرعی برای تحکیم و پیشرفت هرچه بیشتر نظام اسلامی مشوره گرفتن از علمای دینی یک امر شرعی است» اقدام به تعیین اعضای شورای علما در تمام ولایات افغانستان کرده است که از یکسال بدینسو برای برخی ولایات از جمله کابل اعضای این شورا تعیین و کار خود را شروع کرده بودند.
اخیرا در فرمانی از ملا هبت الله رهبر طالبان اعضای شورای علما برای چندین ولایت از جمله دایکندی، بامیان، میدان وردک، غور و سرپل تعیین گردیده است که همگی از علمای اهل سنت هستند، در حالیکه ولایات یادشده یا عموما شیعه نشین است و یا اکثر ساکنان آن همچون غور و سرپل اکثرا پیروان مذهب جعفری هستند. طالبان در پی چیست؟ و این اقدام چه پیامدهای می تواند داشته باشد؟
اهداف طالبان از تعیین شورای علمای سنی برای شیعیان
آنگونه که در اعلامیه های منتشر شده از سوی دفتر سخنگویی طالبان آمده است، شورای علما جزء ساختار نظام طالبان است و دارای لایحه وظایف مشخص بوده و جهت بهبود امور ولایت مربوطه در چارچوب لایحه وظایف دارای نقش مشورت دهی به مقامات محلی هستند و مسئولان ولایت نیز مکلف اند به مشوره های شورای علما عمل کنند که این می رساند نقش شورای علما مشوره دهی صرف نیست، بلکه نوعی مرجعیت دینی در امور محلی ولایت مربوطه محسوب می شود.
لذا باید اعضای شورای علما، از بین عالمانی انتخاب گردند که بافرهنگ دینی مردم آشنا و در تعامل با مردم باشند تا بتوانند نیازهای دینی، فرهنگی و اجتماعی آنها را درک کرده و جهت بهبود امور و رفع مشکلات موجود، مشوره های لازم را به مقامات محلی بدهند و این ایجاب می کند که در ولایاتی که باشندگان آنها همگی و یا اکثریت پیروان مذهب جعفری هستند، به همان تناسب اکثریت اعضای شورای علما از بین علمای اهلتشیع انتخاب گردند و در ولایاتی هم که جمعیت شیعیان زیاد است؛ همچون کابل، بلخ، هرات، غزنی، سمنگان، پروان و… باید علمای شیعه نیز عضویت شورای علمای ولایتی را داشته باشند تا رسیدگی به امورات دینی، فرهنگی و اجتماعی همه مردم ممکن باشد؛ اما اینکه طالبان برخلاف این ضرورت و بدون درنظرگرفتن مصالح مردم افغانستان اقدام به نادیدهگرفتن حق و نیاز بخش بزرگی از مردم افغانستان می کند، ممکن است یکی از اهداف ذیل را دنبال کند:
- سنی سازی مردمان افغانستان: احتمال می رود طالبان با نادیدهگرفتن شعاع وجودی شیعیان در شورای علمای محلی و ولایتی، سناریوی سنی سازی مردم افغانستان را دنبال کند که با تعلیق رسمیت مذهب جعفری و قانون احوال شخصیه اهل تشیع شروع و با حذف شیعیان از سیستم قضایی (همه قضات طالبان سنیمذهب هستند)، حذف دیپارتمنت فقه جعفری از دانشگاه بامیان، منع تدریس تعلیمات دینی جعفری در مکاتب، ایجاد محدودیت های غیرقابلقبول در مراسم محرم و حذف و نادیدهگرفتن شیعیان در شوراهای ولایتی علما، تعقیب شده است.
- جلب حمایت هرچه بیشتر سنی ها: یکی از اعتراض های عمده بر نحوه ای حکومتداری طالبان، انحصارگرایی قومی این گروه است که باعث بزرگترین منبع نارضایتی مردم افغانستان از اقوام مختلف از حکومت طالبان محسوب می شود. گمان می رود که طالبان با استفاده از فاکتور مذهبی دنبال مخفیکردن قوم گرایی خود بوده و با برجستهکردن عنصر مذهب دنبال جذب رضایت هرچه بیشتر سنی ها از بین دیگر اقوام است.
درنگی بر منع تدریس فقه جعفری از سوی طالبان در دانشگاه های افغانستان
شورای علمای سنی برای شیعیان: پیامدهای حذف شیعیان از عضویت شورای علمای ولایتی
بررسی تاریخ بیش از چهار دهه افغانستان نشان می دهد که یکی از مؤثرترین چالش ها و موانع فراروی ثبات سیاسی و امنیتی، رفتارهای انحصارگرایانه حاکمان چه در بعد قومی و چه در بعد مذهبی و یا حتی سمتی و زبانی بوده است.
نقش این عامل در رفتن افغانستان به بحران به درجه ای است که می توان آن را بستر و زمینهساز کارکرد دیگر عوامل دانست. اکنون نیز نادیدهگرفتن شعاع وجودی و نیازهای مذهبی، فرهنگی و اجتماعی بخش بزرگی از مردم افغانستان بدون شک افغانستان را بهطرف بحران تازه می برد و چهبسا ممکن است در کنار جنگ قومی که عملاً وجود دارد، کشور را به یک جنگ مذهبی نیز گرفتار کنند که عواقب بس ویرانگر برای کل افغانستان خواهد داشت.
تجربه نشان میدهد که نه جنگ قومی در افغانستان برنده داشته است و نه جنگ مذهبی برنده خواهد داشت؛ علیرغم روشن بودن فرجام این جنگ، رفتار کنونی طالبان من جمله تعیین شورای علمای سنی برای شیعیان وقوع چنین پدیده ای ویرانگر را حتمی می کند که پیامدها و بار آن را باید بازوان رنجدیده مردم افغانستان تحمل کنند.
توتالیتر؛ سیاست طالبان در برابر شیعیان
راهحل چیست؟
به باور نگارنده تنها راهحل ممکن عبور از منطق حذف است. در طول تاریخ سیاسی افغانستان این منطق ناکام بوده و رنجهای بی شماری را بر مردم افغانستان تحمیل کرده است؛ لذا می توانیم بگوییم حذف همدیگر با تمام چهره هایش؛ چه مذهبی، چه قومی، چه زبانی و چه سمتی یک تجربه ناکام و شکستخورده در تاریخ سیاسی کشوری به نام افغانستان است.
بدین جهت لازم و ضروری می نماید که با استفاده از فرصت به وجود آمده یک صفحه جدید در تاریخ سیاسی افغانستان گشوده شود و با درنظرگرفتن سرنوشت مشترک مردمان این مرزوبوم که منافع و ضررهای آنها باهم گرهخورده است و با درک اینکه این مردم باهم می توانند سرنوشت خوبی را برای خویش رقم بزنند، بدون توجه هیچکدام از وجوه ممیزهای فوقالذکر و تنها با این نگاه که همه شهروند افغانستان هستند و دارای حقوق و تکالیف برابرند و همگی می توانند و حق دارند که بر سرنوشت خویش مسلط باشند، مقامات طالبان در روند حکومتداری خویش تجدیدنظر کنند (روندی که بدون شک افغانستان را به بحران می برد) و حکومت فراگیر و مردمی تشکیل دهند که همه مردم افغانستان بدون هیچ تمایزی بر اساس شعاع وجودیشان در آن خود را ببینند.
تا باشد که شاهد افغانستان باثبات، مترقی و مرفه باشیم و حیثیت آسیبدیده این مردم و کشور ترمیم و احیاء شود.
جاوید یوسفی