فقدان عدالت در حاکمیت
ناسیونالیسم قومی – مذهبی حداقل در چند دهه گذشته، همانند اژدهایی بوده که تمام زمینههای پیشرفت و مدرنیزه شدن افغانستان را بلعیده و از افغانها میلیونها قربانی گرفته است. افغانستان کشور کثیرالاقوام است، ولی این یک اعتراف تلخ است که ما هرچند در مقاطعی از تاریخ در کنار هم بودیم، رزمیدیم، اما برتریجویی قومی و گاهاً مذهبی، مانع ملت شدن ساکنان این سرزمین شده و آتش جنگهایی را شعلهور ساخت که نباید شعلهور میشد.
در این مدت، فرصتهایی بهمیان آمد که افغانها بهسمت ملت شدن بروند و از فاشیسم و قومگرایی دوری جسته و کثرتگرایی و ملیگرایی را برگزینند، ولی چنین نشد و فرصتها یکی پی دیگر سوخت و تبدیل بهخاکستر شدند.
تاریخ شاهد عیان و قدرت بیان است که گاهاً حتا ما افغانها از درون یک قریه کوچک، قومیتی را بهوجود آوردیم، آنرا طرد کردیم، بهانه تراشیدیم و جنگ روانی و ذهنی را بهوجود آوردیم که تا نسلها ادامه داشته و امروز نیز چون موریانهای ذهن ما را میجود.
فقدان عدالت، اما امید به ملت شدن
سال 1400، گروه طالبان یکبار دیگر توانست قدرت را در دست گرفته و حاکم سرزمین افغانستان شود. این یک واقعیت است که در دوره اول قدرت طالبان بهدلیل ظلم و ناملایماتی که وجود داشت، مردم دلخوشی از این گروه نداشتند، ولی اینبار افغانها انتظار اندیشه جدید در حاکمیت نیوطالبانیسم را داشتند و دارند. رفتن امریکا و سقوط جمهوریتِ که وابسته مطلق به امریکا بود، فرصتی را بهوجود آورد که شهروندان این کشور بتوانند خود روی سرنوشت خود تصمیم بگیرند و نظام مقتدری را پایهریزی کنند.
بهوجود آمدن این فرصت خوشحال کننده بود و تاکنون هم میتوان بهآن دلبست، چرا که اقوام مختلف و پیروان دو مذهب جعفری و حنفی در این کشور زندگی میکنند و همه میدانند که یک قوم یا یک گروه نمیتواند بر دیگر اقوام حکومت کند. نظام مقتدر زمانی شکل می گیرد که قدرت، ملی شده و همه در تصمیمگیری سهیم باشند.
عدالت و شریعت در حاکمیت
هرچند که با وجود وعدههایی که از جانب مقامات بلندپایه طالبان مبنی بر تشکیل یک نظام مردمی و ملی داده شده، ولی در عمل تاکنون چیزی دیده نشده و قدرت همچنان در اختیار این گروه قرار دارد که این خود فقدان عدالت را رقم زده است. چند روز قبل هبتالله آخندزاده، رهبر طالبان، مردم را به اطاعات از اوامر و دستوراتش فراخواند و تاکید کرد که اگر دستوراتش خلاف شرع بود، آن را به دیوار بکوبید.
این درست و شریعت را همه مردم افغانستان قبول دارند، چون الحمدالله همه مسلمان هستند، ولی اساس شریعت محمدی، عدالت است، ولی در فقدان عدالت، حرف از شریعت زدن معنایی ندارد. شریعت محمد (ص) بلال حبشی سیاهپوست و سلمان فارسی و دهها شخصیت دیگر را باخود داشت، ولی شریعت حاکمیت فعلی چه دارد؟
مطالبات شیعیان بهکجا رسید؟
شیعیان افغانستان 10 میلیون از جمعیت این کشور را تشکیل میدهند و زمانیکه طالبان قدرت را گرفتند، بیهیچ واکنشی از حاکمیت این گروه استقبال کرده و تعامل را در پیش گرفتند. از همان ابتدا تاکنون که نزدیک به سه سال میگذرد، شیعیان مطالبات برحق و واضحی داشتند و گفتند که مذهب جعفری باید همانند گذشته رسمیت داشته باشد، فقه جعفری همانند گذشته در مکتبها و دانشگاههای ولایات شیعهنشین تدریس شود و همینطور جایگاه سیاسی شیعیان در نظام مشخص باشد.
10 میلیون شیعه تا به امروز منتظر هستند که طالبان کی بهاین مطالبات شان رسیدگی میکنند و عدالت را در کشور تامین مینمایند. شورای علمای شیعه بارها بر این مطالبات تاکید کرده و همینطور چند روز قبل آیتالله صالحی مدرس، رئیس شورای علمای شیعه، رسمیت مذهب جعفری را خط سرخ شیعیان خواند که نمیتوانند از آن عبور کنند.
ضرورتِ برقراری عدالت
بناءً مشکلاتی که امروز در جامعه و نظام وجود دارد، ناشی از فقدان عدالت است. طالبان بخشی از جامعه افغانستان هستند، ولی نمایندگان همه مردم نیستند. پس لازم است برای بهتر شدن وضعیت و گذار افغانستان از مرحله قومیت، انحصار و تعصب، طالبان عدالت را در جامعه حاکم کنند، حقوق اقوام و مذاهب را نادیده نگیرند و بهمعنی واقعی بهسمت ملیگرایی و پلورالیسم بروند که یک نیاز اساسی و اصلی برای کشور ما افغانستان است.
جهان به اوج پیشرفت، تکنالوژی و شکوفایی رسیده و گیر ماندن ما در چنبره قومیت و مذهب و تعصب ناامید کننده است. همانطور که در بالا نیز ذکر شد، هنوز امید است و طالبان باید با تامین حقوق مردم، کشور را از وضعیت فعلی رهایی بخشیده و با تامین عدالت، در کنار بهوجود آوردن فرصتها، دست دخالت امریکا و غرب را نیز کوتاه نمایند.
الیاس احمدی