محکومیت جنایات اسرائیل
سیاست جهانی، در روزگار ما، بدل به صحنهای شده است که در آن مرگ و ویرانی، عریانترین شکل خویش را به نمایش میگذارد، اما واکنش جهان چیزی جز چند جملهی بیجان و بیروح نیست. هر روز که کودکان در غزه تکهتکه میشود و مرزهای کشورها با تجاوز اسرائیل نقض میشود، جهان باز همان واژهی پوسیده را بر زبان میآورد: «ما این اقدام را محکوم میکنیم.»
این واژه، در ظاهر، بار اخلاقی دارد؛ اما در واقع به طنزی سیاه بدل شده است. محکومیت بدون ارادهی واقعی، بیشتر شبیه شوخیای تلخ است که به قربانیان روا داشته میشود. پرسش اساسی این است: آیا محکوم کردن، در غیاب عمل، معنایی جز توهین به خون بیگناهان دارد؟
مقالهی حاضر میکوشد با واکاوی مسئله، نشان دهد چگونه مفهوم محکومیت در برابر جنایتهای اسرائیل و با پشتیبانی غرب، به ابتذالی سیاسی فروکاسته و چگونه این ابتذال، بزرگترین فاجعهی قرن را به امری عادی در ذهن جهانیان بدل ساخته است.
محکومیت بی اثر؛ لفاظی قدرت ها برای پوشاندن جنایت
محکومیت، در معنای دقیق خویش، باید نشان اعتراض، هشدار و تهدید باشد؛ اما در میدان عمل سیاسی، چیزی جز لفاظی تهی باقی نمانده است. جهان، در برابر بیش از شصت هزار انسان که در غزه از اکتوبر ۲۰۲۳ تا امروز قربانی شدهاند، زنانی که زیر آوار جان دادند و کودکانی که در شفاخانهها پرپر شدند، تنها به یک مشت جملهی بیجان بسنده کرده است. محکومیتها بر زبان رهبران جاری میشود، اما هیچ پلی میان زبان و عمل ساخته نمیشود.
این شکاف میان واژه و واقعیت، بیش از همه در ماجرای اسرائیل عریان است. هر بار که اردوی اسرائیل شفاخانهی را بمباران میکند یا محلهای را به خاک و خون میکشد، جهان چند ساعتی هیاهو میکند، رسانهها تیتر میزنند، و سپس همهچیز فرو مینشیند، بیآنکه هیچ چیز تغییر کند. محکومیت، اینجا دیگر نه ابزار اعتراض، بلکه پردهای است برای پنهانسازی بیعملی.
اسرائیل امروز در مقام یک دولت معمولی نمیگنجد. این رژیم به هیولایی بدل شده است که با منطق جنگ و خون زیست میکند. نتانیاهو، مانند سگ هار و دیوانهای که هیچ مهاری بر رفتار خویش نمیشناسد، به هر سو حمله میکند: غزه، لبنان، یمن، ایران، قطر. تجاوز به مرزها و نابودی زیرساختها، نقض آشکار حقوق بینالملل، همه و همه به روال روزمره بدل شده است.
جهان، با تماشای این همه خون، تنها به محکومیت جنایات اسرائیل بسنده میکند. هیچ تحریمی، هیچ مجازاتی، هیچ فشار مؤثری در کار نیست. اسرائیل، به پشتوانهی همین بیعملی، جسورتر و بیپرواتر میشود. در واقع، هر محکومیتی که بدون اقدام عملی بیان میشود، به نوعی جواز ادامهی جنایت است.

امریکا و غرب؛ شرکای جنایت، نه داوران بی طرف
محکومیتهای غرب، در ذات خویش، تناقضی تراژیک دارند. از یک سو، رهبران غربی با زبان نرم از «حقوق بشر» و «ارزشهای انسانی» سخن میگویند؛ از سوی دیگر، انبارهای اسلحهشان را در اختیار اسرائیل میگذارند.
هر بمبی که بر سر مردم غزه فرود میآید، ساخت کارخانجات آمریکایی و اروپایی است. هر گلولهای که خون کودکی را جاری میکند، با پول مالیاتدهندگان امریکایی و غربی خریداری شده است.
این دولتها، همزمان، در سازمان ملل و شورای امنیت هر قطعنامهای را که بخواهد دست اسرائیل را ببندد، وتو میکنند. رسانههایشان نیز حقیقت را وارونه جلوه میدهند: اسرائیل را قربانی مینمایانند و فلسطینیها را تروریست.
این دوگانگی، رسواترین شکل ریاکاری سیاسی است؛ ریاکاریای که در آن محکومیت نقش پردهی ساتر دارد. غرب میخواهد همزمان هم شریک جنایت باشد و هم داور اخلاقی، و این چیزی جز ابتذال سیاسی نیست.
از طرف دیگر؛ وقتی محکومیت جنایات اسرائیل بارها و بارها تکرار شود، اما هیچ اقدام عملی به دنبال نداشته باشد، آن محکومیت از معنا تهی میشود. محکومیت بیاثر، به جای آنکه نشانهی اعتراض باشد، به ابتذالی اخلاقی بدل میشود؛ ابتذالی که فاجعه را عادی میسازد و جهان را نسبت به خون بیگناهان بیحس میکند.
امروز، در غزه، این ابتذال به اوج خود رسیده است. جهان میبیند که چگونه کودکان در شفاخانههای بمبارانشده جان میدهند، چگونه زنان در آوار خانههایشان دفن میشوند، چگونه مردمان بیدفاع در صفهای نان هدف گلوله قرار میگیرند. اما واکنش جهان همان است: چند جملهی بیجان. این ابتذال، اگر ادامه یابد، نه تنها اسرائیل را جسورتر میکند، بلکه ارزش انسانیت را در سطح جهانی به قهقرا میبرد.
چه باید کرد؟ عبور از نمایش به عمل
اگر جهان بخواهد از این چرخهی بیثمر بیرون شود، باید از نمایش به عمل گذر کند. محکومیت، زمانی معنا مییابد که پشتوانهی اقدام داشته باشد. اما وقتی تنها به زبان باقی بماند، به یک شوخی تلخ بدل میشود. جهان باید تصمیم بگیرد که آیا میخواهد همچنان تماشاگر فاجعه باشد یا میخواهد به مسئولیت تاریخی خویش عمل کند.
اقدام، معنایش صرفاً صدور بیانیه نیست. معنایش آن است که اسرائیل، به عنوان یک دولت متجاوز، هزینهی واقعی رفتارهای خود را بپردازد. این هزینه میتواند در عرصهی اقتصاد، سیاست و حقوق بینالملل باشد. اما نکتهی اساسی آن است که باید ارادهای جدی در میان دولتها شکل بگیرد تا جنایتکار احساس مصونیت نکند.
محکومیت، اگر با تحریم، فشار و پیگرد قضایی همراه نشود، به یک پردهی نمایشی بدل میشود که تنها جنایتکار را جسورتر میسازد. جهان باید از این بازی بیرون بیاید. باید به جای نمایشهای اخلاقی، به عمل واقعی تن دهد. زیرا تاریخ، این سکوت و این بیعملی را فراموش نخواهد کرد. نسلهای آینده خواهند پرسید: چگونه ممکن بود در برابر بزرگترین فاجعهی قرن، جهان تنها به چند جملهی بیجان بسنده کند؟
جمعبندی محکومیت جنایات اسرائیل
آنچه امروز در غزه و منطقه میگذرد، تنها یک بحران سیاسی یا نظامی نیست؛ این ماجرا آزمونی برای انسانیت است. محکومیتهای بیاثر، به ابتذال اخلاقی بدل شدهاند و ابتذال، خطرناکتر از جنایت، زیرا جنایت را عادی میکند.
اگر جهان بخواهد از این ابتذال بیرون آید، باید از لفاظی عبور کند و به عمل روی آورد. در غیر این صورت، محکومیتهای بیجان، نه اسرائیل را متوقف میکنند و نه خون کودکان را خشک. آنچه باقی میماند، تنها یک حقیقت تلخ است: جهان، در برابر بزرگترین فاجعهی قرن، سکوت کرد و این سکوت، خود جنایتی بزرگتر بود.

نقیب الله جمشید