امتحان کانکور افغانستان بدون حضور دختران، اصرار طالبان بر منع تحصیل دختران!
طبق اعلام اداره ملی امتحانات افغانستان قرار است دور اول کانکور عمومی سال 1402 از تاریخ 29 سرطان سال جاری خورشیدی که شامل 11 ولایت کشور است برگزار گردد. طبق برنامه این اداره، کارت های ورودی داوطلبان پیش از پیش از طریق ریاست های معارف هر ولایت به مکتب های محل تحصیل آنان فرستاده شده اند که در این میان هیچ دختری شامل پروسه امتحانات نیست؛ لذا می توان گفت پس از حدود بیست سال این اولین کانکور عمومی در افغانستان است که بدون حضور دختران برگزار می گردد!
منطق این حذف کردنها چیست؟ چرا طالبان اصرار بر منع تحصیل دختران دارند؟ پیامدهای آن چه می تواند باشد؟ مسئولیت طالبان چیست؟ آیا جامعه و مردم هم مسئولیتی دارند و چه خواهند کرد؟
فلسفه اصرار طالبان بر منع تحصیل دختران
مقامات طالبان در توجیه منع تحصیل دختران وحدت نظر ندارند؛ برخی مستمسک این تصمیم، آموزه های دینی را می دانند؛ برخی دیگر به عرف جامعه استناد می کنند و در کنار این دو از نبود ظرفیت ها و امکانات نیز به طور مبهم سخن گفته می شوند؛ اما اینکه حقیقت چیست؟ آیا دلایل منحصر در همین امور است؟ یا عواملی دیگری نیز در کار است؟ جای بحث است. به نظر می رسد سخن از نبود امکانات و ظرفیت ها بهانه ای بیش نیست؛ ولی در توضیح و نقد دو دلیل اعلامی طالبان (عرف و دین) باید گفت:
اولاً؛ اکثریت رهبران طالبان دهاتی هستند و درک درست از زندگی مدرن و لوازم آن ندارند. مقامات طالبان کیفیت زندگی را به سطح یک زندگی دهاتی که فاقد هرگونه جلوه ای از سبک زندگی مدرن است تقلیل می دهند و با الگوگیری از چنین جامعه ای دهاتی، هنوز فکر می کنند وظیفه مردان کار در زمین و… است و برای زنان جز پرورش اطفال و دوشیدن شیر حیوانات (گاو، گوسفند و بز) و پختن نان، مسئولیت دیگری نمی بینند.
لذا باید گفت عرف مورد استناد طالبان یک عرف دهاتی بسیار ابتدایی است که در آن هیچگونه جلوه ای از مدنیت و زندگی مدرن نیست و بدون شک باورمندان به چنین عرفی در قرن 21 نیز بی نهایت کوچک هستند!
ثانیاً: ارزیابی ها نشان می دهند که اکثریت مقامات طالبان فاقد سواد کافی دینی هستند و قادر به تحلیل درست و جامعی از دین نیستند؛ ازاینرو آنها هر روایتی منسوب به پیامبر (ص) را بدون هیچگونه ارزیابی مساوی با اصل دین قلمداد می کنند؛ بدین جهت می توان گفت توجیهی دینی طالبان در مورد منع تحصیل دختران بهشدت سست، سطحی و فاقد هرگونه پشتوانه استدلالی است.
باتوجهبه موارد فوق، تصمیم منع تحصیل دختران، مبتنی بر عرف یک جامعه دهاتی بهشدت ابتدایی و ناآشنا با لوازم زندگی مدرن و یک برداشت سست، سطحی و غیر جامع از آموزه های اسلامی است؛ اما هستند عده ای که منع تحصیل دختران را سیاست استخبارات بیرونی می دانند که طالبان تنها نقش مجری را در این راستا بازی می کنند.
پیامدهای منع تحصیل دختران
آثار زیانبار منع تحصیل دختران بی شمار است؛ این ممانعت پیامدهای منفی فردی و اجتماعی بی شماری داشته و استمرار آن حکایت از یک فاجعه دارد. از محرومیت از حق آموزش، جلوگیری از یک زندگی آبرومندانه، مشکلات روحی و روانی، خودکشی، و ازدواج اجباری دختران گرفته تا متوقف کردن جامعه از پیشرفت و داشتن نسل باسواد و آگاه که موتور محرک توسعه در زندگی انسانی است و امور ازاینقبیل همه از پیامدهای منع تحصیل دختران هستند که بر هیچکسی پوشیده نیست.
لذا طالبان باید بدانند که تفسیر سطحی از دین و تعمیم عرف یک جامعه دهاتی بهشدت ابتدایی بر یک کشور در قرن 21 در تعارض آشکار با زندگی انسانی، منافع ملی، استقلال کشور و در راستای تأمین اهداف استکبار جهانی است؛ زیرا مهمترین هدف استکبار، وابسته نگهداشتن ملتها در تمام ابعاد آن است و بدون داشتن نیروی انسانی آگاه، رهایی از این وابستگی ناممکن می نماید که نه با اسلام و نه با عرف یک جامعه اسلامی همخوانی ندارد.
مسئولیت طالبان
طالبان بهعنوان حاکمان بالفعل افغانستان مسئولیت دارند که توصیه های دلسوزانه علمای جهان اسلام، کشورهای اسلامی و شخصیت های دلسوز وطن را مدنظر قرار دهند و با تجدیدنظر بر تصمیم منع تحصیل دختران هم از آسیب به منافع فردی و جمعی مردم افغانستان جلوگیری کنند و هم خود باعث بدنامی اسلام و معرفی این دین مبین، بهعنوان یک دین غیرعقلانی، متحجر و ناسازگار با نیازهای انسانی نباشند.
مسئولیت مردم افغانستان
نویسنده این سطور بدین باور است که مردم نیز در راهنمایی حاکمان در مسیر درست مسئولیت بزرگی دارند؛ از مشورت دهی و طرح خواسته ها گرفته تا اعتراضات مسالمتآمیز و قیام همه در این راستا قابلطرح هستند.
به نظر می رسد وقت آن رسیده است که مردم افغانستان ترس و دلهره را کنار گذاشته و بهمنظور صیانت از منافع کلان جامعه و نجات نسل آینده خویش، نگذارند که این محرومیت ها به یک امر عادی مبدل شوند و سوختن و دود شدن سرنوشت فرزندانشان را به تماشا بنشینند.
لذا باید قاطعانه خواستههایشان را مطرح کنند و در کنار دخترانشان باشند. در شرایط کنونی مهمترین ابزار در اختیار مردم تحریم کانکور و مکتب است و این تنها راه ممکن نیست، بلکه گزینه های زیادی را می توان تصور کرد!
طالبان نباید بیش از این صبر مردم را به آزمایش بگیرند. طبیعی است که نسل جدید بیش از گذشته نسبت به سرنوشت خویش حساس هستند و دور از انصاف است که صبر دوساله مردم را پذیرش وضعیت موجود و یا رضایت به تصمیمات طالبان تلقی کنیم، بلکه این صبر در حقیقت، یک ارفاق به طالبان جهت سازگاری با نرمها و ارزشهای انسانی و ساماندادن به آشفتگیهای ناشی از تغییر حاکمیت بود.
دو سال فرصت کمی نیست و طالبان باید بدانند که ایستادگی در برابر خواسته های مردم و بازی با سرنوشت چهل میلیون انسان عواقب خطرناکی دارد که جز تمکین به این ارزشها و خواسته های مشروع هیچ راه گریزی نیست؛ بنابراین باید گفت مردم نیز در برابر سرنوشت خویش، کشور و نسل آینده مسئولیت دارند و باید در مسیر هدایت حاکمان در مسیر درست تلاش کنند که بدون شک از توصیه شروع و پس از تقاضا و تظاهرات مسالمتآمیز به قیام و انقلاب ختم خواهد شد و نباید هیچکدام از این فرایند را از نظر دور داشته باشیم و اما این انتخاب صاحبان قدرت است که با مردم چه معامله می کنند!
جاوید یوسفی، تحلیلگر