نابودی کامل غزه توسط اسرائیل
طرح غیرانسانی رژیم صهیونیستی با عنوان فریبندهی «شهری بشردوستانه» که در حقیقت چیزی جز زندانِ دهشتناک و مخوف برای ششصد هزار فلسطینی نیست، قرار است بر ویرانههای رفح ساخته شود. جایی که فلسطینیان و به ویژه اهالی غزه، پس از غربالگری تحقیرآمیز، در حصاری ابدی محبوس میشوند و هرگز مجال بازگشت به خانههای خود را نمی یابند.
این پروژهی تاریک، نهتنها تلاشی آشکار برای نسلزدایی و پاککردن چهرهی فلسطین از نقشهی جهان است، بلکه آزمونی تاریخی برای جهان اسلام و بهویژه دولتهای عربی است؛ آزمونی که از آنان میخواهد سکوت سنگینشان را بشکند، از لفاظیها و بیانیههای بیجان فراتر روند و برای شکستن این چرخهی تبعید و محاصره و نسلزدایی، گامی واقعی و شجاعانه بردارند؛ تا شاید بتوانند مظلومان فلسطین را از زیر یوغ این همه رذالت و خشونت نجات دهند.
این مقاله میکوشد با واکاوی و تبیین این طرح شوم و پیامدهای عمیق و هولناکش، آخرین زنگهای هشدار را برای جهان اسلام و بهویژه دولتهای عربی به صدا درآورد؛ تا پیش از آنکه آخرین فرصتها بسوزد، اینها مسئولیت تاریخی و انسانی خود را به یاد آورند و اقدامی مؤثر و ماندگار در دفاع از جان، خاک و کرامت مردم فلسطین انجام دهند.
طرحِ نابودی کامل غزه توسط اسرائیل
سخنگفتن از طرح موسوم به «شهری بشردوستانه» رژیم صهیونیستی، تنها به عنوان نقشهای پلید، همهی حقیقت را آشکار نمیکند. آنچه پیش روی ماست، نه صرفاً ساختن چند دیوار و چادر در میان ویرانهها، بلکه طراحی سرد و حسابشدهی یک زندان بیانتهاست؛ جایی که قرار است ششصد هزار انسان، برای همیشه در قفس تبعید و محبوس شوند. این طرح در ژرفایش نفرت، حذف و خاموشکردن کامل صدای یک ملت است.
این طرح، تنها نقشهای برای امروز نیست؛ پروژهای است برای پاککردن کامل غزه از نقشهی جهان. با محبوسکردن مردم در این زندان، اسرائیل میخواهد غزه را به زمینی بیسکنه بدل کند و بیهیاهو و بیصدا، بر گنجینههای نفت و گاز آن مسلط شود. سرزمینی که دیگر مال کسی نباشد، و تاریخی که دیگر صدایی نداشته باشد؛ این، نهاییترین شکلِ نسلزدایی است: از میانبردن هم جان، هم خاک، و هم خاطره.
آنچه این طرح نابودی کامل غزه را هولناکتر میکند، همین ابتذال عریان آن است؛ جنایتی که بیشرمانه در پوشش واژههای بشردوستانه عرضه میشود. گویی درد و تبعید، در این معماری سرد، معنای زیبایی یافته است.
اما حقیقت، زخمهای تازهای است که بر پیکر غزه حک میشود؛ زخمهایی که نه میخشکد و نه از یاد میرود، و یادآور این است که در دلِ ویرانههای رفح، پلیدترین رؤیای صهیونیسم برای پاککردن نام و نشان یک ملت در سکوت و غفلت جهان شکل میگیرد.

فرصتِ واپسین دفاع برای جهان اسلام و جهان عرب
اکنون، اینجا آخرین ایستگاه است؛ جایی که خاکستر رفح هنوز گرم است و نفسهای زخمیِ مردم غزه، جهان را به تماشا فرا میخوانند. همانطور که گفته شد، طرح اسرائیل، تنها محو یک نقطه از نقشه نیست؛ محو یک ملت از تاریخ و حافظه است. آرزوی اسرائیل، نه فقط بیرونراندن مردم از سرزمینشان، که بیرونراندنِ خودِ فلسطین از وجدان بشریت است؛ و این همان نقطهی تاریکی است که اگر رخ دهد، همهچیز را خواهد بلعید. بر جایِ غزه، تنها میدانهای گاز و نفت میماند و برجهایی بیصدا؛ و بر جای مردم، خاطرهای دور که به تدریج از یاد خواهد رفت.
این، آزمونی است برای همهی مسلمانان و بهویژه دولتهای عربی که سالهاست در سایهی لفاظی و بیانیه به سر بردهاند. از عربستان و امارات گرفته تا مصر، اردون و کویت و دیگران؛ اکنون دیگر زمانِ واژهها نیست. این آخرین هشدار تاریخ است: اگر در برابر این جنایت نسلزدایانه سکوت کنید، فردا چیزی نخواهد ماند جز نگاههای پرسشگر آیندگان که خواهند پرسید: چرا فقط نگاه کردید و اقدامی نکردید؟
در این واپسین لحظه، دفاع نه از یک قوم و مذهب و جغرافیا، که دفاع از معنای انسانیت است؛ دفاع از اینکه ملتها حق دارند در خانههای خود بمانند، بر خاک خود بخوابند، زیر سقف خود بمیرند، و در تاریخ خود زندگی کنند. اگر این حق یکبار برای همیشه سلب شود، فردا نوبت هر ملت دیگری خواهد بود؛ و این لکهی ننگ، تا همیشه بر پیشانی جهان اسلام و جهان عرب باقی میماند.
این طرح، پایانِ راه نیست؛ پایانِ فرصت است. اگر این فرصت هم بسوزد، فلسطین برای همیشه از نقشهی جهان پاک میشود و آیندگان دیگر نه دربارهی آزادیاش، که تنها دربارهی خاطرهاش سخن خواهند گفت. امروز اما هنوز دیر نشده است؛ هنوز میتوان ایستاد، تصمیم گرفت، و این چرخهی رذالت و محاصره و تبعید را شکست.
و فردا اگر این کار نشود، تقویم تاریخ، روزی را ثبت خواهد کرد که جهان عرب و اسلام، در برابر بلندترین فریاد یک ملت، سنگینترین سکوتِ ممکن را برگزیدند؛ و از پس آن، تنها یک حقیقت باقی خواهد ماند: جهان اسلام و جهان عرب دیدند و سکوت کردند.

حبیبه غلامی