پرونده اپستین و ترامپ
پرونده جفری اپستین تنها یک رسوایی جنسی نیست، بلکه نماد عریانشده ساختاری فاسد و پیچیده در دل قدرتهای غربیست؛ جایی که سیاست، ثروت، شهوت و جاسوسی در هم تنیدهاند. با ورود نام دونالد ترامپ، رئیسجمهور ایالات متحده، به متن ماجرای اپستین، ابعاد این پرونده وارد مرحلهای تازه شده است؛ مرحلهای که نهتنها مشروعیت نهادهای قضایی و امنیتی آمریکا را زیر سؤال میبرد، بلکه چهره پنهان و فاسد ساختار قدرت در غرب را عیان میسازد.
آنچه در این پرونده به چشم میخورد، صرفاً فساد یک فرد یا گروه خاص نیست؛ بلکه پردهبرداری از بیماری عمیقیست که در لایههای مختلف نخبگان آمریکایی و غربی رسوخ کرده است؛ از سیاستمدار و هنرمند و دانشگاهی گرفته تا آنانی که در ظاهر، نمادهای فرهنگ، پیشرفت و اخلاقمداری تلقی میشوند.
جفری اپستین تنها یک چهره نیست؛ او ابزاری بود در خدمت شبکهای که شهوت، قدرت، ثروت و اطلاعات را به هم پیوند میزند و از میل بیمارگونه و مهارناپذیر نخبگان به سلطه و انحراف، برای باجگیری، خاموشسازی و کنترل بهره میبرد. در چنین شرایطی، نظام عدلی و قضایی آمریکا که همواره داعیه شفافیت، عدالت و حقوق بشر داشته، عملاً به ابزاری برای سرپوش گذاشتن بر جرایم و حفاظت از چهرههای فاسد بدل شده است.
با وجود اینهمه تاریکی، هنوز آمریکا و غرب با ژستی فریبنده، دیگر ملتها را به بیعدالتی، سرکوب زنان و نقض حقوق بشر متهم میسازد، بیآنکه نگاهی صادقانه به درون خویش بیندازد. این مقاله تلاش دارد تا نشان دهد اپستین نه استثنا، بلکه نمونهای از یک نظم بیمار و گندیده است؛ نظمی که دهها و صدها پرونده مشابه را در سکوت و فساد پنهان کرده، و جهانی را فریب داده که هنوز غرب را نماد تمدن و اخلاق میپندارد.

پرونده اپستین نمادی از فساد سیستماتیک و فروپاشی عدالت و اخلاق در آمریکا
پرونده جفری اپستین تنها بخشی کوچک و سطحی از یک واقعیت تلخ و فراگیر در جوامع آمریکایی و غربی است؛ جایی که در پس نقاب دموکراسیهای ظاهراً مدرن و روشنفکرانه، شبکههای گستردهای از فساد اخلاقی، سیاسی و اقتصادی سالهاست به فعالیت میپردازند.
این شبکهها، با حمایت مالی و سیاسی نخبگان، به ویژه در سطوح بالای سیاسی، فرهنگی و اقتصادی، به بهرهکشی از آسیبپذیرترین اقشار جامعه ـ زنان و کودکان ـ ادامه میدهند. از هالیوود گرفته تا کاخ سفید، داستانهای پیچیده سوءاستفاده جنسی، باجگیری و سرپوشگذاری بر جنایات در تاریکی پنهان شدهاند.
در کنار این فساد گسترده، شکست عمیق نظام قضایی آمریکا در رسیدگی به پرونده اپستین، لکه ننگینی بر پیشانی سیستمی است که خود را مظهر عدالت و حقوق بشر معرفی میکند. در سال ۲۰۰۸، با وجود شواهد روشن تجاوز به یک دختر ۱۴ ساله، اپستین با توافقی سبک از مجازات فرار کرد؛ امری که نه خطا، بلکه نتیجه نفوذ و قدرت مالی و سیاسی وی بود. هنگامی که در ۲۰۱۹ بازداشت شد، «خودکشی» مشکوک او در زندان، همراه با نقص فنی همزمان دوربینهای امنیتی، به جای شفافسازی، ابهامات را تشدید کرد.
افزون بر اینها، سکوت و توجیه نهادهای امنیتی و قضایی مانند FBI در عدم انتشار فهرست مشتریان شبکه اپستین، تشکیک ها و تردیدهای جدی را در قبال سازوکار و میکانیسم، نظام قضایی ـ عدلی آمریکا بر انگیخته است که نشان میدهد که این پرونده، بیش از هر چیز، نمادی از زوال اخلاق، بیعدالتی ساختاری و تسلط قدرتهای پنهان است که ارزشهای ادعایی غرب را به سخره گرفته و چهره واقعی این جوامع را از پشت نقاب دروغینشان نمایان میسازد.
ترامپ و اپستین؛ شراکت در جنایت، نجات با قدرت
در میان انبوه اسناد، تصاویر و ویدیوهایی که طی سالهای گذشته درباره روابط نزدیک دونالد ترامپ و جفری اپستین منتشر شده، دیگر جایی برای تردید باقی نمانده است. مدارک روشنی از سفرهای مشترک، حضور در جزیره فساد، مهمانیهای خصوصی، و ارتباطات مکرر میان این دو وجود دارد؛ شواهدی که نهتنها به همنشینیهای معمول محدود نمیشود، بلکه نشان از همدستی و همنقشی ترامپ در جنایات جنسی و شبکه پنهان بهرهکشی جنسی از کودکان و نوجوانان دارد.
رفتارها و الگوهای مشترک میان اپستین و ترامپ ـ از میل به تسلط جنسی بر دختران نوجوان گرفته تا استفاده ابزاری از قدرت و ثروت برای خاموشکردن صدای قربانیان ـ این دو را نه صرفاً در ظاهر، بلکه در شیوه، منش و عملکرد نیز به یکدیگر گره زده است. تمام اسناد و شهادتهایی که در دیگر پروندهها میتوانستند به محکومیت سنگین منجر شوند، در مورد ترامپ، توسط دستگاه قضایی آمریکا کنار گذاشته شدند.
نظام قضایی ایالات متحده، با توسل به بهانههایی چون «حریم خصوصی شهروندی عادی»، از ذکر نام ترامپ در اسناد رسمی و پیگیری پروندهاش سر باز زده است. این نه فقط یک ضعف حقوقی، بلکه نمادی از فروپاشی اخلاقی و شکست کامل عدالت در کشوری است که خود را سردمدار قانون میداند.
در حالیکه قربانیان هنوز با زخمهای خاموش آن جنایات زندگی میکنند، و شواهد از دخالت مستقیم ترامپ در این شبکه بیمار پرده برمیدارد، سکوت و انفعال نظام عدلی آمریکا، فجیعترین چهره ممکن از فساد ساختاری و عدالت گزینشی در غرب را آشکار میسازد. این فقط خیانت به حقیقت نیست، بلکه خیانت به انسانیت است.

ترامپ و اپستین؛ آینه رسوایی تمدنِ غرب و آمریکا
آمریکا، با چهرهای ظاهرالصلاح و ژست دفاع از حقوق زنان، در حالی بر وضعیت جوامع خاورمیانه خطابه میخواند که خود، بستری از مخوفترین شبکههای بهرهکشی جنسی را در قلب نخبگانش پنهان کرده است؛ شبکههای مانند شبکه ای اپستین که نهفقط تحت سکوت رسانهای شکل گرفته، بلکه با مماشات قضایی و حمایت غیررسمی لایههای قدرت، به حیاتی طولانی و خونبار ادامه می دهد.
دهها دختر نوجوان، در سنین بین ۱۴ تا ۱۷ سال، قربانی این ساختار پنهان شدند؛ کودکانی که در مهمانیهای اشرافی، جتهای خصوصی و جزایر دورافتاده، نهفقط مورد تجاوز قرار گرفتند، بلکه به ابزار باجگیری و تهدید سیاسی برای نخبگان جهانی بدل شدند. اپستین، تنها یک مهره بود؛ نماد سیستمی که زن را نه موجودی انسانی، بلکه کالایی رسانهای و ابزاری تبلیغاتی میبیند؛ سیستمی که عدالت را وقتی اجرا میکند که قربانیان بینام و مجرمان بینفوذ باشند.
خلاصه اینکه نظام ارزشی حاکم بر آمریکا، بهویژه در سطوح سیاسی و مالی، تنها زمانی از حقوق زنان سخن میگوید که این سخنان در خدمت سیاستهای خارجی یا ارتقای وجهه ژئوپلیتیکی آن کشور باشد. همان ساختاری که درباره پوشش زنان در کشورهای شرقی قطعنامه صادر میکند، در برابر دهها پرونده تجاوز و کودکآزاری سازمانیافته در خاک خود، سکوتی مرگبار اختیار کرده است.
اما حقیقت دیر یا زود، این نقابهای مصنوعی را فرو میپاشد و چهره واقعی قدرت را بیرحمانه عریان میسازد. رسوایی اپستین تنها پرده از چهره یک فرد کنار نزد، بلکه ساختاری فاسد و پوسیده را برملا کرد که عدالت را در بند اسارت خویش کشیده و اخلاق را به کالایی برای معامله بدل کرده است.

مسلم اخلاقی