گرسنگی در افغانستان
بیش از بیست ماه شد که آمریکا و کشورهای غربی، روسیه را درگیر جنگ با اوکراین نموده است. در طول همین مدت آمریکا پیوسته تلاش کرده است که چین را نیز در تایوان گرفتار نماید. از طرف دیگر اسرائیل، یا همان سگ هار و تربیت یافته ی آمریکا؛ در منطقه ی عرب نیز در این آواخر جنایت ها و شرارت هایش را گسترش داده اند و روزانه هزاران انسان فلسطینی را قتل عام می نمایند.
این اتفاقات تمام توجه جهانیان را به خود جلب نموده اند و در حال حاضر هیچ کسی فراتر از غزه، اوکراین و تایوان نگاهی ندارند. این در حالی است که مردم افغانستان در فقر فرو رفته اند و گرسنگی تقریبا؛ همه را فراگرفته اند.
هرچند فقر شدیدِ حاکم در افغانستان نیز از جمله نتایج ویرانگرِ مداخلات آمریکاست، اما همانطور که معلوم است، آمریکا هرگز مسئولیت نپذیرفته و مسئولیت نمی پذیرد. به همین دلیل لازم است تا یک تصویر واقعی از وضعیت گرسنگی در افغانستان برای جهانیان مخابره و ترسیم شود، تا اگر وجدان های بیداری پیدا شد به جامعه فقر و فلاکت زده ی افغانستان نیز نگاهی بیاندازند.
واقعیت های میزان گرسنگی در افغانستان
واقعیت اینست که نزدیک به 97درصد از مردم افغانستان فقیر اند. در اینجا بایستی توجه گردد که فقر در افغانستان به معنی عدم توانایی تامین سه وعده غذا است. زیرا ممکن است بسیاری از جوامع با فقر مواجه باشند، اما فقر در جوامع دیگر لزوما به معنی عدم توانایی تامین سه وعده غذا نیست.
بنابراین فقر در افغانستان مترادف با نداشتن سه وعدعه غذای کافی است. بنابراین در چنین وضعیتی میتوان گفت که 97درصد از مردم افغانستان، توانایی تامین سه وعده غذای کافی را برای خوردن ندارند.
با آنکه فقر و گرسنگی در افغانستان تقریبا فراگیر و شدید است، زلزله های پیاپی در هرات، بازگشت اجباری هزاران مهاجر از پاکستان، رسیدن فصل زمستان و از همه مهمتر بی تفاوتی و ناتوانی طالبان به عنوان حاکمان کنونی، جامعه ای افغانستان را در آستانه ی یک فاجعه ای بالقوه ی انسانی قرار داده است.
شرایط افغانستان در حال حاضر به گونه ی است که تحت هیچ شرایطی تعلل نمی پذیرند و اندک کوتاهی فاجعه ای گرسنگی در این کشور را از قوه به فعل در می آورد.
سطح گرسنگی در افغانستان از نظر جغرافیایی
از منظر جغرافیایی ساکنین مناطق شمال، غرب، شرق و جنوب افغانستان به دلیل اینکه زمین ها و املاک حاصلخیز در اختیار دارند، توانایی مقابله با حوادث طبیعی و یا قطع کمک های خارجی را دارا می باشند. افزون بر اینکه در مناطق متذکره زمین های حاصل خیز موجود است، زیر ساخت های مانند سرک های پخته و رونق دادوستد تجاری نیز در جریان است.
مجموعه ی این عوامل باعث گردیده است که ساکنین مناطق شمالی، جنوبی، غربی و شرقی تا حدِ توانایی مقابله با بعضی از مسائل و حوادث را داراست.
اما مناطق مرکزی افغانستان، از همه ی ابعاد در آستانه ی فاجعه قرار دارند. زیرا در مناطق مرکزی افغانستان افزون بر اینکه زمین های مناسب و آب و هوای مساعد کشاورزی وجود ندارند، به شدت سرد سیر نیز می باشد که معمولا فصل زمستان در این مناطق تقریبا 6 ماه (از برج 9 تا برج 3) را در بر می گیرد.
در طول دو دهه ی گذشته «دوران جمهوریت»، تقریبا 60درصد از مایحتاج ساکنین مناطق مرکزی افغانستان توسط موسسات و خیریه های بیرونی تامین می گردید. اما پس از روی کار آمدن طالبان به دلیل تبعیض و وجود فساد در توزیع کمک های بشری بیشتر از دو سال می گردد که مردمان مناطق مرکزی افغانستان، از هر نوع کمک های بشری محروم گردیده اند.
بنابراین در شرایط حال حاضر؛ در مرحله ی اول مناطق مرکزی افغانستان به شدت نیازمندِ کمک های بشری استند، زیرا با سر آمدن فصل زمستان، مسیرهای رفت و آمد در بسیاری از قریه جات دور افتاده مسدود می گردد و امکان رساندنِ کمک های ضروری به ساکنین قریه های مختلف غیر ممکن است.
از اینرو موسسات، ngo های فعال و به ویژه حکومت طالبان، بایستی از انفعال در بیابد و به صورت جدی قبل از انسداد مسیرها و راه ها، برای مناطق مرکزی و بالخصوص قریه های دور افتاده کمک های ضروری را تامین کند.
در مرحله ی دوم؛ جامعه جهانی، کشورهای اسلامی و سازمان های بشری مکلف است که به دلیل فقر و گرسنگی شدید که مردم افغانستان را به مرگ جدی مواجهه نموده اند، کمک های بشری را جهت جلوگیری از فاجعه ی انسانی به مردم افغانستان برساند.
نقیب الله جمشید