اشغال افغانستان توسط آمریکا و درس هایی برای افغانها
یک ابر قدرت دیوانه و محو کننده (آمریکا) در هفتم اکتبر 2001 به افغانستان تجاوز نظامی نمود و دو دهه ای کامل، این کشور را در اشغال در آورد. با آنکه در سال 2001 امیدها و نویدها به افغانها داده می شدند و مردم افغانستان نیز به آن وعدهها و نویدها دل بسته بودند، اما سر انجام مشاهده گردید که همه چیز فریب بودهاند و افغانها بدترین و بزرگترین فریب را خوردهاند.
بنابراین اکنون وظیفه تمام افغانها و به ویژه حاکمان افغانستان اینست که ابعاد مختلف بیست سال اشغال کشور را مورد توجه قرار دهند و درسها و عبرت های که بایستی بیاموزند را مرور کنند و آنها را در ادامه راه، سرلوحه خود قرار دهند. با آنکه فاجعه ای حمله نظامی، تجاوز و اشغال افغانستان توسط آمریکا درس های زیادی برای افغانها دارند، در این یادداشت به سه درس اساسی و فوری که افغانها باید مورد توجه قرار دهند، اشاره می شود.
تجاوز نظامی و اشغال افغانستان توسط آمریکا
در تاریخ 7 اکتبر 2001، ایالات متحده، در واکنش به حملات 11 سپتمبر، عملیات نظامی خود را با نام «آزادی بلند مدت» در افغانستان آغاز کرد. این حمله که با هدف سرنگونی رژیم طالبان و نابود کردن شبکه تروریستی القاعده انجام شد، به سرعت تبدیل به یکی از طولانیترین درگیریهای نظامی تاریخ ایالات متحده شد و عواقب عمیقی برای افغانستان و منطقه به جا گذاشت.
از دید انسانی، جنگ افغانستان هزینههای زیادی به بار آورد. بر اساس آمارهای مختلف، ده ها هزار نظامی و غیرنظامی افغان در این درگیریها جان خود را از دست دادند و میلیونها نفر دیگر مجبور به ترک خانه و کاشانهشان شدند. تخریب زیرساختهای حیاتی، نظیر مکاتب، شفاخانه ها، و سرک های حمل و نقل، زندگی مردم افغانستان را دچار مشکلات جدی کرد و اقتصاد این کشور کاملا کوچک و متکی به کمک های خارجی گردید.
خلاصه اینکه جنگ آمریکا در افغانستان پیامدهای ویرانگری برای مردم این کشور به همراه داشت و افغانستان را در فقر و بیثباتی عمیقتری فرو برد. همچنین، فساد گسترده در نهادهای دولتی که تحت حمایت آمریکا شکل گرفته بودند، امید به بهبود شرایط را کمرنگ کرد و باعث شد بسیاری از افغانها همچنان با مشکلات اقتصادی، اجتماعی و امنیتی گسترده دست و پنجه نرم کنند.
سه درس اساسی که افغانها باید بیاموزند
تجربه حمله، تجاوز و اشغال افغانستان توسط آمریکا؛ دو درس اساسی در سیاست های داخلی و یک درس اساسی در حوزه ای سیاست خارجی را برای افغانها به همراه دارد، که از حاکمان و مسئولان کشور گرفته تا تمام مردم افغانستان بایستی بدان توجه نمایند و از گذشته درس عبرت بگیرند.
در حوزه داخلی، اولین درسی که آموخته شود و افغانها باید در هر شرایطی بدان توجه نمایند، وحدت ملی است. زیرا تجربه نشان داده است که تجزیه داخلی و تفرقهافکنی میان اقوام و گروههای مختلف، زمینهساز نفوذ و دخالتهای خارجی بوده است. در این میان دولت حاکم (طالبان) مسئولیت سنگینی در تقویت این وحدت دارد و باید به دور از سیاستهای تفرقهبرانگیز، تمام مردم را تحت یک پرچم واحد گرد آورد و برای تامین وحدت ملی از هیچ چیزی کوتاهی نکند.
دومین درس و عبرتی که افغانها و به ویژه حاکمان افغانستان باید از گذشته بیاموزند، عقلانیت و منطق است. مردم افغانستان و به خصوص حاکمان کنونی (طالبان)، باید همواره عقلانیت و منطق را در تصمیمگیریهای خود به کار گیرند. تبعیض و تعصب قومی، مذهبی یا سیاسی از غیر عقلانی ترین اقدامات و بی منطق ترین رفتارهای یک دولت است که در طول تاریخ عوامل اصلی تضعیف دولتها و سقوط جوامع بوده است.
از این رو طالبان که حاکمان کنونی افغانستان استند بایستی برای ایجاد دولتی پایدار و پیشرفته، برابری و احترام به حقوق همه شهروندان بدون توجه به تفاوتها را در صدر برنامههای شان قرار دهد. طالبان بایستی کمترین رفتارهای تعصب بر انگیز و تبعیض آمیز از سوی ماموران دولتی و نظامی شان را نظارت کنند و بدون تعلل از تضییع حقوق اساسی شهروندان و به ویژه زنان ـ دختران و اقلیت های قومی و مذهبی را جلوگیری نمایند.
درسی را که افغانها بایستی از بیست سال اشغال افغانستان توسط آمریکا در حوزه ای سیاست خارجی بیاموزند اینست که منافع افغانستان باید با منافع کشورهای منطقه همسو شود. تجربه گذشته نشان داده که انتظار برای یک منجی خارجی راهگشا نیست و دخالتهای بیگانه بیشتر به تخریب کشور انجامیده است. افغانستان باید روابط خود را با همسایگان و منطقه تقویت کند تا بتواند در شرایط بحرانی از حمایتهای منطقهای بهرهمند شود و به استقلال پایدار دست یابد.
مسلم اخلاقی