بازخوانی ژئوپولیتیک رسانهای اظهارات حقانی
در ماههای گذشته، روایتسازی درباره اختلافات درونی میان رهبران طالبان، بهویژه میان شبکه حقانی و رهبری متمرکز بر ملاهبتالله آخندزاده، یکی از کلیدیترین محورهای عملیات روانی رسانههای مخالف این گروه بودند. گمانههایی که با اتکا به منابع ناشناس و تحلیلهای هدفمند، تلاش داشت تصویر یک «دوگانگی رهبری» را در فضای سیاسی افغانستان نهادینه سازد.
اما اظهارات اخیر سراجالدین حقانی، وزیر داخله طالبان و رهبر شبکه قدرتمند حقانی، در ستایش از هبتالله، نشان داد که طالبان، اسیر روایتها و شایعات نیستند. بلکه به قول عظیم ابراهیم؛ آنها بسیار سازمان یافته، تاب آور، زیرک و پیچیده هستند که در کوره کشوری چون افغانستان و با اتحادهایی که پیوسته در حال دگرش است، پخته شده اند.
مسئله اصلی در مقاله حاضر، بررسی اظهارات حقانی بهعنوان نمایش صریح همگرایی سیاسی و ایدئولوژیک طالبان، تحلیل عملیات روانی رسانههای مخالف، و ارزیابی تأثیر این سخنان بر تصویر سیاسی طالبان در داخل و خارج از افغانستان است. اهمیت این موضوع از آن جهت است که درک پویاییهای داخلی طالبان و نقش رسانهها در شکلدهی به افکار عمومی، نهتنها برای تحلیلگران سیاسی، بلکه برای سیاستگذاران و جامعه بینالمللی که با پیامدهای ثبات یا ناپایداری نظام طالبان مواجهاند، حیاتی است.
اظهارات حقانی؛ یک موضعگیری سیاسی در قالب ستایش مذهبی
در سیمیناری که توسط اداره امور و اصلاحات اداری در 6 جوزای سال جاری در کابل برگزار شد، سراجالدین حقانی نهتنها از رهبر طالبان به شکل بیسابقهای تمجید کرد، بلکه رهبری شیخ هبتالله را منبع هدایت، اصلاح و تعلیم دانست. او گفت که گاهی در مسئولیت و قضاوتهای خود دچار اشتباه میشود، اما حضور در کنار این «بزرگان» باعث میشود بار مسئولیت را بهدرستی درک کند. چنین بیانی، صرفاً یک تعریف درونسازمانی نیست؛ بلکه دارای لایههایی سیاسی و نمادین است. بهویژه در شرایطی که رسانههای بسیاری تلاش داشتند، از حقانی بهعنوان چهرهای ناراضی از روند فعلی رهبری طالبان نام ببرند.
چنانچه به نقل از رسانههایی چون «بیبیسی» فارسی و «صدای آمریکا»، گفته شده بود که شبکه حقانی به دلیل انحصار قدرت توسط حلقه قندهاری طالبان، در حال برنامهریزی برای اقدامات مستقل و حتی شورش مسلحانه است. اما اظهارات حقانی، بهویژه تأکید او بر «تمرکز رهبری بر اهلیت»، «تلاش برای اصلاحات» و «تضمین قوانین اصولی» پاسخی شفاف به این تحلیلها بود. اگر میان او و رهبری طالبان شکاف سیاسی عمیق وجود میداشت، هیچ دلیلی برای بیان چنین حمایتی در تریبونهای عمومی باقی نمیماند.

عملیات روانی، نظریه قاببندی و تصویرسازی کاذب
رسانههای مخالف طالبان، بهویژه رسانههای غربی، طی ماههای گذشته با ترویج روایت اختلافات میان حقانی و هبتالله، به عملیات روانی علیه طالبان دامن زدهاند. این رسانهها با استناد به منابع ناشناس یا تحلیلهای گمانهزنانه، تلاش کردهاند طالبان را بهعنوان یک گروه متشتت و ناپایدار نشان دهند. برای مثال، گزارش «نیوز18» در دسمبر 2024 ادعا کرده بود که هبتالله به دلیل دیدگاههای میانهروتر حقانی و تمایل او به روابط دیپلماتیک با غرب، در صدد محدود کردن قدرت او است.
این گزارشها فاقد شواهد مستند بودند و بیشتر بر غیبت حقانی از کابل و اظهارات انتقادی پیشین او تکیه داشتند. سابقه چنین عملیات روانی به سالهای گذشته بازمیگردد؛ برای نمونه، در سال 2020، انتشار مقالهای از حقانی در نیویورک تایمز بهعنوان تلاشی برای مشروعیتبخشی به طالبان تفسیر شد، اما برخی آن را بخشی از استراتژی غرب برای نفوذ در طالبان دانستند. هدف این عملیات روانی تضعیف تصویر وحدت طالبان، تشدید فشارهای بینالمللی، و ایجاد شکاف در میان حامیان این گروه است.
تحلیل محتوای اخبار و یادداشتهایی که طی ماههای گذشته درباره اختلافات درون طالبان منتشر شدهاند، نشان میدهد که هدف این عملیات روانی، نه صرفاً کشف واقعیت، بلکه شکلدهی به یک تصور عمومی نادرست است. در علم رسانه، این نوع از روایتسازی را میتوان در چارچوب «Framing Theory» تحلیل کرد؛ تئوریای که میگوید رسانهها از طریق انتخاب گزینشی اطلاعات، نحوه درک مردم از یک واقعیت را تغییر میدهند.
در این چارچوب، رسانههای مخالف با تمرکز مداوم بر چندین عنصر محدود مانند غیبت رهبر طالبان از انظار عمومی، محدود بودن دایره مشورتی او، و سابقه قدرتمندی شبکه حقانی تلاش کردند تصویر یک رهبری ازهمگسیخته را ترسیم کنند. اما واقعیتنگری ایجاب میکند که این تحلیلها را با دقت بیشتری بررسی کنیم؛ چرا که هیچ نشانهای عینی از نافرمانی سیاسی یا جدایی در بدنه اصلی طالبان تا کنون ثبت نشده است.
بیعت در آئینهی سیاست و بازنمایی انسجام ساختاری قدرت
سخنان سراجالدین حقانی، بیش از آنکه یک موضعگیری ساده اداری باشد، بازتابی از بازتولید وفاداری درونساختاری به رهبری شیخ هبتالله آخندزاده و پاسخی شفاف به ادعاهایی است که از سوی رسانههای غربگرا و محافل تحلیلی بیرونی، پیرامون شکافهای سیاسی درون طالبان مطرح شده است. حقانی در این سخنان، نه تنها تبعیت کامل خود از رهبری را اعلام کرد، بلکه شیوه حکمرانی رهبر طالبان را در زمینههایی چون اصلاحات اداری، تنظیم قوانین و تمرکز بر اهلیت تحسین نمود. این اظهارات، گامی معنادار در تقویت مشروعیت رهبری و انسجام ساختار قدرت طالبان در برابر هجمههای تبلیغاتی بیرونی تلقی میشود.
اگر ساختار حکومت طالبان را بر پایه وفاداری ایدئولوژیک-سازمانی تحلیل کنیم، آنگاه موضعگیری صریح یکی از بانفوذترین چهرههای نظامی و امنیتی این گروه، نشانهای از تداوم اجماع درونی و کارکرد بالای سازوکارهای تصمیمگیری درونگروهی است. حقانی با سخنانش پیامی روشن به افکار عمومی فرستاد: طالبان دچار انشعاب نیست، و اختلاف دیدگاهها به معنای بحران رهبری تلقی نمیشود.
مخاطب مستقیم این مواضع، رسانهها و حلقات روشنفکری و تحلیلگران سیاسی بودند. کسانی که با تکیه بر چارچوبهای تحلیلی غربی و اتکای بیش از حد به روایتهای رسانهای، تلاش دارند تصویر رهبری متزلزل و گرفتار در کشمکشهای جناحی از طالبان ارائه دهند. مقاله حاضر بر این نکته تأکید دارد که تحلیل این گروهها نیازمند تجدیدنظر در روششناسی و درک عمیقتری از واقعیتهای ارزشی، فرهنگی و سازمانی طالبان است؛ واقعیتهایی که الزاماً با مدلهای کلاسیک دولتسازی در جهان غرب تطبیقپذیر نیستند.
در هر صورت، مواضع حقانی نهتنها در سطح داخلی میتواند به تقویت جایگاه هبتالله و کاهش تنشهای احتمالی بین حلقههای قدرت کمک کند، بلکه در سطح منطقهای و بینالمللی نیز تلاشی است برای تضعیف روایتهای ضدطالبان و بازسازی تصویری از یک نیروی منسجم، مقتدر و برخوردار از رهبری متمرکز. این پیام برای کشورهای منطقه که در تعامل با طالبان قرار دارند نیز روشن است: در کابل، وحدت فرماندهی برقرار است، و سرمایهگذاری دیپلماتیک یا اقتصادی، بر بستری از ثبات نسبی قابلاتکا انجام میپذیرد.

حبیبه احمدی