چندیست که هیأتی از جمهوری خواهان کانگرس آمریکا و نماینده خاص این کشور در امور افغانستان با سیاستمداران افغانستانی مخالف طالبان، در ترکیه، دوبی، تاجکستان و … دید و بازدید دارند و راهکارهای را جهت برون رفت از بحران کنونی افغانستان مطرح می کنند. گفتگوهای مطرح شده در این دید و بازدیدها حکایت از اعتماد دوباره این سیاستمداران به واشنگتن دارد. از سوی دیگر طالبان هم بارها با آمریکایی ها نشست و گفتگو داشته اند که در این میانه گمانه زنی های زیادی را خلق کرده است. در این نوشته در صدد تحلیل پیامدهای همراهی و همسویی با آمریکا و اعتماد به واشنگتن هستیم.
پیشینه ای حضور آمریکا در قضایای افغانستان، سابقۀ اعتماد به واشنگتن
مطالعات انجام شده نشان می دهد که آمریکا از اواخر دهه پنجاه در قضایای افغانستان حضور پررنگ داشته است که به طور کلی در سه بازه ای زمانی قابل بررسی است.
الف) نقش آمریکا در جهاد افغانستان علیه شوری
در این قسمت به بخشهای از کتاب «تلک خرس» نوشته بریگارد محمد یوسف عضو سابق سازمان اطلاعات و امنیت پاکستان (آی اس آی) که همکاری نزدیکی با جنرال عبدالرحمن اختر رئیس وقت آی اس آی در جنگ افغانستان علیه شوری داشت، اشاره می گردد.
او در این کتاب از نقش قابل توجه ی سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا (سیا) پرده بر می دارد. او که خود در جنگ افغانستان عملا حضور داشته است، می نگارد: «پیروزی ما در افغانستان وابسته به نوعیت اسلحه و مقدار آن است که در اختیار ما قرار داده میشود. در این عرصه ما مدیون «سی آی ای» و از طریق آنها مرهون حکومتهای ایالات متحده و عربستان بودیم که بی دریغ برای ادامه جنگ در افغانستان کمک مالی نمودند».
در بخشی دیگری از کتاب خود نوشته است: «”سی آی ای” طی سالیان متمادی با صرف میلیاردها دالر مالیه دهندگان آمریکایی از مجاهدین پشتیبانی نموده، برای آنان صلاح مهمات و تجهیزات و وسایل را فراهم نمود». به نوشته محمدیوسف، پول از سه منبع (عربها، عربستان سعودی، آمریکا) در اختیار «سی آی ای» قرار می گرفت.
اداره یادشده بخشی از پول را به صورت نقدی در اختیار «آی اس آی» پاکستان در اسلام آباد قرار می داد و بخش دیگر را از کشورهای چین، مصر، اسرائیل، آمریکا و انگلستان، سلاح خریداری نموده و سلاحها را در راولپندی و کویته پاکستان به «آی اس آی» تسلیم می کرد. سلاحها و پول از طریق «آی اس آی» در اختیار تنظیمهای جهادی در افغانستان قرار می گرفت و خود آمریکا به منظور خنثی کردن تبلیغات حکومت کابل -که جنگ موجود در کشور را جنگ آمریکا علیه مردم افغانستان وانمود میکرد- به صورت مستقیم در توزیع پول و سلاح به مجاهدین افغان دخالت نمیکرد.
اگرچه او فلسه حمایت آمریکا از جهاد افغانستان را انتقام گیری از شوروی توصیف می کند و به نقل از ویلیام کیسی رئیس عمومی اداره سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا (سیا) می نویسد: «باید انتقام شکست آمریکا را در جنگ ویتنام، از شوروی در افغانستان گرفت» که جای تأمل دارد؛ اما در هر صورت روایتگر نقش پررنگ آمریکا در جهاد مردم افغانستان علیه شوروی است که خود از پیامدهای منفی اعتماد به واشنگتن است.
ب) نقش آمریکا در پیدایش گروه طالبان، اعتماد به واشنگتن
پس از پیروزی مجاهدین افغانستان در برابر شوروی و حکومت مورد حمایت کرملین، آمریکا در راستای اهداف راهبردی کلان خود در منطقه مجاهدین را به حال خود رها کرده و با همکاری مستقیم عربستان و پاکستان گروه طالبان را ایجاد نمود. در این مورد شواهدی زیادی وجود دارد که از آن جمله میتوان به این موارد اشاره کرد:
- بی نظیر بوتو صدر اعظم وقت پاکستان در مقام توضیح چگونگی پیدایش طالبان می گوید: “هیچ کس نمی تواند فقط پاکستان را در این زمینه متهم سازد زیرا تشکیل این جنبش ثمره کار مشترکی است که پاکستان یک ضلع مثلث آن را تشکیل می دهد. تشکیل طالبان پروژه ای است که آمریکا آن را طرح ریزی و عربستان نیز پول و هزینه اش را تقبل نموده و پاکستان تنها مجری طرح می باشد. لذا نباید تنها پاکستان را در این رابطه محکوم ساخت.” چنانکه پیداست ایده ایجاد و تشکیل گروه طالبان آمریکایی بوده است و در این میان پاکستان و عربستان هم با اعتماد به واشنگتن، با آمریکاییها در عملی کردن این ایده همکاری کرده اند.
- در جلسه ای كه سازمان ملل پشت درهای بسته در نومبر سال 1996برگزار كرد، رابين رافل، معاون وزير امور خارجه ایالات متحده در منطقه جنوب آسيا گفت: «طالبان دو سوم افغانستان را تحت كنترل دارند. آنها افغانی و بومی هستند. عامل اصلی پيروزی آنها طرفداری مردم افغانستان به ويژه پشتون ها از آنهاست كه در سايه قدرت آنها جنگ پايان ناپذير، پايان يابد و صلح و امنيت استقرار يابد؛ هر چند سخت گيری های اجتماعی را نيز به همراه داشته باشد. بنابراين، به صلاح خود این کشور و صلاح ما نيست كه طالبان را منزوی كنيم». این نشاندهنده این است که پس از تسلط اول طالبان بر کابل، آمریکایی ها از این گروه حمایت سیاسی می کنند و انزاوی طالبان را به نفع ملل متحد نمی دانند.
- محمد بن عبدالعتيبي، سفير وقت عربستان در مصاحبه ای که با روزنامه الحياة داشته است درباره نقش امريكا در تشکیل گروه طالبان ميگويد: «امريكا به هدف پیدا کردن بهانه ای برای ورود به افغانستان و ماندن دراز مدت در اين كشور، اعمال سلطه بر كابل و غارت و چپاول منابع آن، ایجاد محدودیت برنامه های هسته ای ايران و پاكستان و چپاول ثروت جمهوری های آسيای مرکزی، سیطره بر منابع درياي خزر، ایجاد مانع بر بيداری اسلامی در آسيای میانه و جلوگيری از نفوذ ايران در آن منطقه، مصمم شد تا طالبان را به وجود آورد».
ج) حضور بیست ساله آمریکا در افغانستان، تداوم اعتماد به واشنگتن
پس از حملات یازدهم سپتمبر بر برجهای دو قلوی مرکز تجارت جهانی در نیایورک، ایالات متحده فرصت را مناسب دید که حضور مستقیم خود را در افغانستان تجربه کند. این کشور، با حمله نظامی به «عملیات بلند مدت آزادی» به همکاری متحدینش حکومت طالبان را سقوط داد و دولت جدیدی را با شعار دموکراسی و حقوق بشر روی کار آورد. دولتی که نتیجه اعتماد به واشنگتن بود. اما پس از بیست سال حضور نظامی و جنگ در این کشور و صرف میلیاردها دالر، افغانستان را در زمانی ترک کرد که دوباره طالبان به قدرت رسیده بود، دهها گروه تروریستی از جمله داعش و القاعده که تهدید جهانی محسوب می شود در این کشور فعالیت دارند، کشت و تولید مواد مخدر به اوج خود رسیده است و … . این درحالی است که آمریکا اهداف حمله خود را که مبارزه با تروریزم، تولید و قاچاق مواد مخدر، استقرار حکومت دموکراتیک و توسعه جامعه مدنی، وانمود می کرد، برآورده شده تلقی می کند!
گزارشها نشان می دهند که سقوط حکومت جمهوری اسلامی افغانستان و قدرتگیری دوباره طالبان تنها بعد نظامی نداشته است، بلکه بعد سیاسی اش از جنبه نظامی آن پررنگتر بوده است. اکثرا بر این باوراند که سقوط حکومت افغانستان ریشه در توافقنامه صلح دوحه دارد که در 29 فیبروی 2020 بین ایالات متحده و طالبان امضاء شد، شواهدی عینی پس از توافقنامه دوحه نیز این دیدگاه را تأیید می کنند. بنابراین میتوانیم به ضرس قاطع بگوییم که سقوط نظام جمهوری و تسلط دوباره امارت اسلامی طالبان جنبه سیاسی داشته است تا نظامی و نقش اعتماد به واشنگتن در این زمینه پررنگ است.
پیامدهای اعتماد دوباره به ایالات متحده آمریکا، باز هم اعتماد به واشنگتن؟
در این قسمت روی سخن هم متوجه طالبان و هم سیاستمداران مخالف این گروه است. پیش از این نشان داده شد که هم طالبان و هم سیاستمداران مخالف، که اکثرا از رهبران جهادی (جهاد علیه شوری) هستند، تجربه همکاری با آمریکایی ها و اعتماد به واشنگتن را دارند. همانگونه که توضیح داده شد، همراهی و همکاری ایالات متحده متمرکز بر منافع کلان خودشان بوده که عندلاقتضاء دوست را دشمن و دشمن را در جایگاه دوست قرار می دهند.
مرحله اول: حمایت از مجاهدین در برابر شوروی و حکومت مورد حمایت کرملین (مجاهدین دوست و همکار آمریکا)، مرحله دوم: ایجاد گروه طالبان و شروع جنگ علیه دولت مجاهدین (طالبان دوست/ مجاهدین دشمن)، مرحله سوم: حمله نظامی به افغانستان، سقوط حکومت طالبان و تشکیل حکومت جمهوری با محوریت مجاهدین سابق (مجاهدین و مقامات نظام جمهوری دوست/ طالبان دشمن). این بازی نشان می دهد که محور اصلی منافع کلان آمریکا است و هیچ گروه و یا طرز فکری برای آمریکاییها ارزشمند نیست.
با در نظر داشت تاریخ چهار دهه حضور آمریکا در قضایایی افغانستان که گاهی مستقیم و گاه غیر مستقیم بوده است، می توانیم بگوییم همراهی و همسوی با این کشور و اعتماد به واشنگتن چه از سوی طالبان و چه از سوی گروههای مخالف، جز به درازا کشیدن بحران افغانستان، هیچ پیامد دیگری نخواهد داشت.
همسوی طالبان با آمریکا و تمکین از خواسته های ایلات متحده جهت تأمین منافع منطقه ای این کشور، ممکن است مدتی این گروه را در قدرت نگهدارد. اما بدون شک سیاست آمریکا در برابر این گروه، سیاست چماق و هویج (تحریم و در عین حال کمک مالی) خواهد بود و ممکن است پس از مدتی با یارگیری جدید دیگر حضور طالبان در قدرت به نفع آمریکا نباشد و با آنها همان کند که با نظام جمهوریت کرد!
همراهی سیاستمداران مخالف طالبان و اعتماد به واشنگتن از سوی آنها نیز عاقبت خوش نخواهد داشت. زیرا ایالات متحده از گفتگو با این طیف از سیاستمداران دو هدف را دنبال خواهد کرد. یک: تلاش می کند آنها را وادار به پذیرش مذاکره با طالبان در چارچوبی که آمریکا میخواهد نماید که بدون شک در چنین طرحی منافع آمریکایی در اولویت است و برایند این مذاکرات حکومت کاملا مطیع و حافظ منافع آمریکا خواهد بود. یا سعی می کند با حمایت نسبی از این گروه به عنوان چماق علیه طالبان استفاده نماید که در هردو حالت به نفع مردم افغانستان نیست.
بنابر این هم بر طالبان و هم بر سیاستمداران مخالف این گروه (چه رهبران جهادی سابق و چه قشر دموکرات) است که بپذیرند «آزموده را آزمودن خطاست!» و از توسل به آمریکا دوری بجویند و برای بیرون رفت کشور از بحران سیاسی، امنیتی و اقتصادی و وضعیت اسفبار کنونی، مذاکرات و گفتگوهای بین الافغانی را با محوریت منافع مردم افغانستان شروع کنند و با تشکیل حکومت فراگیر، مردمی و کارامد به رنج تاریخی مردم ستمدیده این مرز و بوم پایان دهند.
سردار اخلاقی زاده، تحلیلگر مسائل افغانستان