ایران در وضعیت آمادهباش
جنگ 12 روزه بین ایران و اسرائیل در جوزای 1404 که با دخالت مستقیم آمریکا و آتشبسی به میانجیگری دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا، به پایان رسید، نقطه عطفی در روابط ژئوپلیتیکی خاورمیانه بود. این درگیری، که با حملات گسترده اسرائیل به تأسیسات هستهای، نظامی و زیرساختی ایران و پاسخ موشکی و پهپادی ایران همراه بود، تنشهای منطقهای را به اوج رساند.
هرچند با وساطت امریکا آتش بس برقرار شد، اما با توجه به اظهارات مقامات اسرائیلی و گزارشهای مربوط به آمادگی ایران برای پاسخ به حملات احتمالی جدید، تهدید ادامه درگیری همچنان وجود دارد. علاوه بر این، شایعات و تحلیلها در مورد استفاده احتمالی اسرائیل از گروههای تجزیهطلب ایرانی، بهویژه کردها، بهعنوان ابزاری برای تضعیف دولت ایران، به پیچیدگی این معادله افزوده است.
موضع فعلی اسرائیل در قبال ادامه جنگ با ایران
اسرائیل پس از جنگ 12 روزه، که با عنوان «عملیات شیر خروشان» شناخته میشود، موضعی تهاجمی اما محتاطانه اتخاذ کرده است. هدف اصلی اسرائیل در این درگیری، تضعیف برنامه هستهای ایران، تخریب توان نظامی آن و جلوگیری از تغییر موازنه قدرت در منطقه بود. حملات اسرائیل در جوزای 1404 به تأسیسات هستهای (مانند نطنز و فردو)، پایگاههای نظامی و به شهادت رساندن فرماندهان ارشد سپاه پاسداران و دانشمندان هستهای، نشاندهنده عزم اسرائیل برای ضربه زدن به زیرساختهای کلیدی ایران بود.
وزیر دفاع اسرائیل در 31 سرطان در نشستی که رسانههای اسرائیلی آن را «ارزیابی چندجانبه وضعیت» نامیدند، اظهار داشت:« احتمال ازسرگیری کارزار نظامی علیه ایران وجود دارد.» این اظهارات نشاندهنده آمادگی اسرائیل برای دور جدیدی از حملات است، به ویژه در صورتی که ایران تلاش کند برنامه هستهای خود را بازسازی کند.
تریتا پارسی، تحلیلگر مؤسسه کوینسی، اظهار داشت که اسرائیل به دنبال تبدیل ایران به کشوری شبیه به سوریه یا لبنان است، جایی که دولت مرکزی ضعیف و کنترل بر قلمرو محدود باشد. تحلیل گران مختلف بر این باور هستند که اسرائیل به دنبال سوریه سازی ایران است؛ یعنی تبدیل ایران به کشوری شبیه به سوریه پس از جنگ داخلی 2011. به این صورت که ایران کشوری با دولت مرکزی ضعیف، زیرساختهای تخریبشده، درگیریهای داخلی و قومی و نفوذ گسترده نیروهای خارجی باشد.
اسرائیل به دنبال آن است که با حملات نظامی هدفمند، برنامه هستهای، توان نظامی و ثبات داخلی ایران را تضعیف کند تا ایران به تهدیدی غیرقابل بازگشت برای اسرائیل تبدیل شود. این شامل تخریب زیرساختهای کلیدی، تحریک ناآرامیهای داخلی مثلاً از طریق حمایت از گروههای تجزیهطلب و ایجاد هرجومرج داخلی است.
در واقع اسرائیل از هیچ تلاشی برای نابودی ایران دریغ نمیکند و تا ویرانی کامل ایران را به چشم نبیند آرام نمیگیرد و در همین راستا به دنبال سوریه سازی ایران است. اران لاهاو، تحلیلگر اطلاعاتی سابق نیروهای دفاعی اسرائیل (IDF) که به عنوان محقق ارشد در انجمن دفاع و امنیت اسرائیل فعالیت میکند، اخیراً گزارشی درباره راههایی که اسرائیل میتواند از طریق آنها فشار بیشتری علیه ایران اعمال کند نوشته است.
وی یکی از راهها را تقویت و حمایت گروههای مخالف ایرانی مستقر در داخل و خارج از جمهوری اسلامی میداند. لاهاو در گزارشی در نیوزویک نوشت:«اسرائیل میتواند با ارائه کمکهای مادی مانند سلاح و لجستیک، همکاری با گروههای کرد را تقویت کند، اما این حمایت باید مخفیانه باشد تا امنیت آنها و منافع اسرائیل حفظ شود.»
اسرائیل از دهههای ۶۰ و ۷۰ میلادی، در قالب «دکترین اتحادهای پیرامونی»، از گروههای قومی ایران برای تضعیف دولت مرکزی حمایت کرده است. این در حالی است که حسین یزدانپناه، رهبر حزب آزادی کردستان (پاک)، در طول جنگ دوزاده روزه بارها از جوانان کرد خواست تا علیه دولت ایران قیام کنند.
در واقع اسرائیل طی جنگ دوازده روزه به دلیل فشارهای امریکا و پاسخ قدرتمند ایران مجبور شد درخواست آتش بس دهد، اما پس از آتشبس همچنان به عملیات مخفیانه خود ادامه داده است. گزارش نیویورک تایمز از مجموعهای از انفجارها و آتشسوزیها در ایران خبر داد که مقامات ایرانی آنها را به خرابکاری اسرائیل نسبت دادهاند. این اقدامات، از جمله حمله به زندان اوین در تهران، نشاندهنده تلاش اسرائیل برای ایجاد بیثباتی داخلی در ایران است.
در نهایت اسرائیل با در پیش گرفتن دکترین امنیتی تهدید محور، خواهان نابودی هرگونه تهدیدی علیه خود است و در حال حاضر توان موشکی ایران را بزرگترین تهدید علیه خود میداند. اسرائیل برای حمله کردن نیاز به اجازه امریکا دارد و برای دوام آوردن در جنگ نیاز به حمایت های کامل لجستیکی و اطلاعاتی و نظامی امریکا دارد. مشکل اصلی اینجاست که امریکا با طرح سوریه سازی ایران موافق نیست و نقشه دیگری در سر دارد.

موضع فعلی آمریکا: حمایت از اسرائیل و احتیاط استراتژیک
دولت دونالد ترامپ پس از بازگشت به قدرت در سال ۲۰۲۵، سیاست فشار حداکثری علیه ایران را احیا کرد و همزمان مذاکرات مستقیم هستهای با ایران را آغاز نمود، که اولین مذاکرات از زمان خروج آمریکا از برجام در سال ۲۰۱۸ بود. با این حال، آمریکا در جنگ ۱۲ روزه نقش تهاجمی ایفا کرد و با استفاده از بمبافکنهای B-2 و موشکهای کروز TLAM به سه تأسیسات هستهای ایران (فردو، نطنز، و اصفهان) حمله کرد. با این حال، آمریکا تمایلی به درگیری گسترده ندارد؛ بنابراین ایالات متحده همزمان با حملات نظامی، به دنبال مذاکره با ایران است.
برخلاف اسرائیل، آمریکا به دنبال «افغانستانسازی» است، یعنی تضعیف ایران از طریق فشارهای اقتصادی (تحریمها)، فشارهای دیپلماتیک (مکانیسم اسنپبک)، و حملات محدود، بدون فروپاشی کامل دولت ایران. هدف آمریکا وادار کردن ایران به مذاکره و پذیرش محدودیتهای هستهای و منطقهای است، نه ایجاد هرجومرج کامل.
آمریکا همچنین با متحدان اروپایی خود مانند بریتانیا، فرانسه، و آلمان برای اعمال فشار از طریق مکانیسم اسنپبک همکاری میکند، اما در عین حال نگران پیامدهای اقتصادی و سیاسی تشدید درگیری با ایران است، به ویژه تأثیر آن بر بازار جهانی نفت. حملات ایران به تأسیسات نفتی کشورهای عربی خلیج فارس، مانند عربستان و امارات، میتواند قیمت نفت را به شدت افزایش دهد. همچنین، آمریکا نگران واکنش گروههای متحد با ایران، مانند حوثیهای یمن، است که در جنگ اخیر موشکهایی به سمت اسرائیل شلیک کردند و تهدید به هدف قرار دادن کشتیهای آمریکایی در دریای سرخ کردهاند.
آمادگی ایران برای حمله احتمالی مجدد
ایران در جنگ اخیر بیش از ۵۵۰ موشک بالستیک و ۱۰۰۰ پهپاد انتحاری به سمت اسرائیل شلیک کرد که نشاندهنده توان تهاجمی قابلتوجه آن است. سرلشکر صفوی، مشاور نظامی رهبر ایران، اظهار داشت:«ما هزاران موشک و پهپاد دیگر در اختیار داریم و آماده پاسخگویی به هرگونه تجاوز هستیم.»
ایران همچنان میتواند از نیروهای متحد خود، از جمله حوثیهای یمن، و شبهنظامیان عراقی برای فشار بر اسرائیل و آمریکا استفاده کند. حوثیها در ۲ ژوئن ۲۰۲۵ موشکی به سمت فرودگاه بنگورین اسرائیل شلیک کردند و تهدید به بستن تنگه بابالمندب کردهاند.
ایران پس از حملات اسرائیل و آمریکا، مذاکرات هستهای با آمریکا را که قرار بود در عمان برگزار شود را به تعویق انداخت. عباس عراقچی در این باره گفت:«مذاکرات قبلی تلهای برای توجیه حملات بود. ما دیگر به مذاکرات بدون تضمین اعتماد نداریم.»
ایران همچنین تهدید کرده که در صورت حمله جدید، آن را بهعنوان اعلان جنگ رسمی تلقی خواهد کرد. بر این اساس اگر این بار اسرائیل حمله کند یا هر تروری انجام دهد، برای آنها اعلان جنگ رسمی است و این بار ایران هیچ آتشبسی را نمیپذیرد و طوری حمله میکند که هیچ چیز جز خرابه از اسرائیل باقی نماند. همه این موارد نشاندهنده این نکته است که ایران در وضعیت آمادهباش با اعتناد تفس بالایی قرار دارد.
اسرائیل و آمریکا هر دو به دنبال تضعیف ایران هستند، اما رویکردهای آنها در اهداف و روشها متفاوت است. اسرائیل با استراتژی «سوریهسازی» به دنبال تخریب زیرساختها و ایجاد بیثباتی داخلی از طریق حملات نظامی و حمایت از گروههای تجزیهطلب است، که ریسک تشدید تنشها و پاسخهای غیرقابلپیشبینی ایران را افزایش میدهد.
آمریکا، با رویکرد «افغانستانسازی»، از فشارهای اقتصادی، دیپلماتیک و حملات محدود برای وادار کردن ایران به مذاکره استفاده میکند، بدون اینکه بخواهد دولت ایران کاملاً فرو بپاشد. جنگ ۱۲ روزه نشان داد که اسرائیل مایل به اقدامات تهاجمیتر است، در حالی که آمریکا احتیاط بیشتری به خرج میدهد تا از پیامدهای منطقهای و جهانی جلوگیری کند. آینده این درگیری به توانایی ایران برای بازسازی توان خود و تصمیمات سیاسی در تلآویو و واشنگتن بستگی دارد.

فاطمه رضایی