بحران هند و پاکستان؛ جنگ روایت ها
تنشهای اخیر میان دو قدرت هستهای جنوب آسیا، یعنی هند و پاکستان، بار دیگر زنگهای خطر را برای منطقه و جهان به صدا درآورده است. سحرگاه چهارشنبه (17 ثور)، حملات هوایی هند به مواضعی در کشمیر تحت کنترل پاکستان و خاک اصلی این کشور، سطح تنش را به نقطهای بیسابقه در دهه گذشته رسانده است.
در حالی که فضای رسانهای دو کشور لبریز از روایتهای متناقض، دروغپردازیهای هدفمند و جنگ روانی شدید است، واقعیت این است که هرگونه شعلهور شدن این بحران میتواند پیامدهایی ویرانگر نه تنها برای مردم دو کشور، بلکه برای صلح و ثبات منطقهای داشته باشد. این مقاله تلاشیست برای ارائه تحلیلی بیطرفانه، عقلگرایانه و هشدارآمیز نسبت به ابعاد نگرانکننده این تنش فزاینده.
پروپاگاندا و نبرد رسانهای: هر طرف دیگری را مقصر میداند
در شرایطی که فضای رسانهای از روایتهای متضاد، اخبار تأییدنشده، فیلمهای دستکاریشده و تحلیلهای جهتدار لبریز است، تمایز دادن میان واقعیت و تبلیغات بهشدت دشوار شده است. هند ادعا میکند که در پاسخ به اقدامات تروریستی از جانب پاکستان، بهویژه در منطقه کشمیر، مجبور به انجام «حملات سیندور» شده است.
مقامات دهلینو بر این باورند که اهدافی نظامی و تروریستی در خاک پاکستان هدف قرار گرفتهاند. اما چنین ادعاهایی سابقهدار و اغلب فاقد پشتوانه حقوقی و اخلاقی استند. در تاریخچه بحران کشمیر، بارها دیده شده است که هند با توسل به ادبیات ضدتروریستی، تلاش کرده است تا مداخلات نظامی خود را توجیه کند.
از سال 1947 که دو کشور پس از تقسیم بریتانیا استقلال یافتند، مسئله کشمیر همواره موضوع نزاع و درگیری بوده است. اما از دهه 1990 به این سو، هند با گسترش بیسابقه حضور نظامی در کشمیر و اعمال سیاستهای سرکوبگرایانه، وضعیت این منطقه را به شدت بحرانی کرده است.
گزارشهای معتبر بینالمللی از سازمان ملل، دیدهبان حقوق بشر و عفو بینالملل بارها اقدامات نیروهای هندی از جمله بازداشتهای فلهای، قطع ارتباطات اینترنتی، تجاوز به حقوق مدنی و حتی استفاده از گلولههای ساچمهای علیه مردم غیرمسلح را ثبت کردهاند. این روند، مقاومت مسلحانه و ناآرامیهای مردمی را در منطقه تقویت کرده و فضای تنفر و افراطگرایی را دامن زده است.
هند در سال 2019 نیز دست به اقدامی جنجالی زد و ماده 370 قانون اساسی خود را که به کشمیر وضعیت خودمختاری میداد، به صورت یکجانبه لغو کرد. این تصمیم، خشم مردم کشمیر و همچنین دولت پاکستان را برانگیخت و عملاً روند گفتگوهای احتمالی را به بنبست کشاند. در چنین بستری، هرگونه اقدام نظامی از سوی هند، نه یک واکنش دفاعی، بلکه بخشی از استراتژی تهاجمی و سرکوبگرانه دهلینو برای تثبیت سلطه بر یک منطقه بحرانی تلقی میشود.
در سوی دیگر، پاکستان با انتشار ویدیوهایی از ساقط شدن جنگندههای هندی، سعی دارد چهرهای مقتدر و مسئول در دفاع از تمامیت ارضی خود ارائه دهد. اگرچه ادعای ساقطسازی پنج فروند طیارهی جنگی هند هنوز مورد تأیید نهادهای بیطرف قرار نگرفته است، اما ویدئوهای منتشرشده و اعترافات میدانی، دستکم سقوط طیاره و به نحوی دفاع پاکستان را اثبات میکند. این رخداد، پیام روشنی به دهلینو میدهد: پاکستان قادر به پاسخگویی متقابل و ورود به بازی تقابل نظامی است، اگرچه مسیر ترجیحیاش همچنان دیپلماسی و گفتوگو است.
در میانه این نبرد نظامی، جنگ روایتها در رسانهها و شبکههای اجتماعی با قدرت تمام ادامه دارد. میلیونها حساب فعال در پلتفرمهایی چون ایکس (توییتر)، فیسبوک و تلگرام با انتشار محتواهای احساسی، گمراهکننده یا آشکارا کاذب، افکار عمومی را جهتدهی میکنند. در چنین فضایی، خطر اتخاذ تصمیمات هیجانی و غیرعقلانی از سوی رهبران دو کشور بسیار بیشتر میشود.
جنگ روایتها، همزمان با تشدید درگیریهای نظامی، میتواند افکار عمومی را به سمت خشونت بیشتر سوق دهد و امید به دیپلماسی را به حداقل برساند. در چنین وضعیتی، هر دو طرف سعی دارند طرف مقابل را به عنوان آغازگر جنگ، متجاوز و مقصر جلوه دهند. اما فراتر از این رقابت بر سر روایتها، واقعیت تلخ آن است که در صورت تداوم این روند، باخت حقیقی از آنِ ملتهای هند و پاکستان خواهد بود.
پیامدهای فاجعهبار برای دو ملت؛ یک جنگ تمامعیار، مرز نمیشناسد
بر کسی پوشیده نیست که هند و پاکستان، علیرغم قدرت نظامی بالا و برخورداری از زرادخانههای هستهای، در زمینه تأمین رفاه عمومی، توسعه پایدار و خدمات اجتماعی همچنان با چالشهای عمیقی مواجهاند. در هر دو کشور، میلیونها نفر زیر خط فقر زندگی میکنند، دسترسی به امکانات صحی عمومی در سطح پایینیست و شکاف طبقاتی رو به گسترش است. در چنین شرایطی، هرگونه جنگ و درگیری میتواند ابعاد انسانی فاجعهباری داشته باشد.
از قطع ارتباطات و تخریب زیرساختها تا آوارگی و افزایش قربانیان غیرنظامی، پیامدهای جنگ فراتر از مرزهای جغرافیایی است. درگیریهای نظامی حتی اگر به مناطق مرزی محدود بماند، بازارها، مراکز صحی، راههای ارتباطی و سیستم حملونقل را فلج خواهد کرد. کودکان از تحصیل بازمیمانند، بیماران به امکانات صحی دسترسی ندارند و خانوادهها از هم میپاشند.
افزون بر این، جنگ میتواند باعث ایجاد موج جدیدی از ملیگرایی افراطی شود، اقلیتها را به حاشیه براند و فضای سرکوب و امنیتی را در دو کشور تشدید کند. در چنین فضایی، آزادی رسانهها، حقوق بشر و دموکراسی ضربه خواهند دید و جوامع مدنی تحت فشارهای مضاعف قرار خواهند گرفت. همچنین، هر گونه تحریک مذهبی میتواند زمینهساز شورشها، خشونتهای داخلی و ترورهای فرقهای در نقاط مختلف دو کشور شود.

پیامدهای امنیتی و اقتصادی در سطح منطقه؛ صلح منطقهای در سراشیبی سقوط
نقطه اشتراک نگرانیهای ناظران منطقهای و بینالمللی این است که جنگ بین دو قدرت هستهای، حتی اگر کنترلشده ادامه یابد، میتواند بهراحتی از کنترل خارج شده و سراسر منطقه را به بحران بکشاند. تداوم این جنگ نهتنها امنیت مرزهای جنوبی آسیا را تهدید میکند، بلکه میتواند اقتصادهای در حال رشد این منطقه را دچار شوک و فروپاشی سازد.
هند و پاکستان به عنوان دو عضو کلیدی در طرحهای اقتصادی منطقهای مانند کریدور اقتصادی چین-پاکستان (CPEC)، پروژه انرژی آسیای مرکزی، و همکاریهای سارک، نقش محوری دارند. تداوم درگیری نظامی میان این دو کشور، بلافاصله پروژههای مشترک را متوقف میکند، سرمایهگذاران خارجی را فراری میدهد و مسیر توسعه اقتصادی در جنوب آسیا را با مانع بزرگی روبرو میسازد.
از نظر امنیتی نیز، منطقهای که هماکنون با تهدیدهایی چون افراطگرایی مذهبی، تروریسم فرامرزی و قاچاق مواد مخدر دست به گریبان است، به محیطی بیثبات و پرخطر بدل خواهد شد. هرگونه خلأ امنیتی ناشی از تداوم درگیری هند و پاکستان، فرصت مناسبی برای گروههای تروریستی فراهم میآورد تا از بینظمی موجود برای گسترش نفوذ خود بهرهبرداری کنند.
توصیههایی برای مدیریت بحران هند و پاکستان
در شرایط پرتنش فعلی و بحران هند و پاکستان، نقش رسانهها، تحلیلگران و نخبگان فکری بسیار مهم و حیاتی است. آنها باید از دامنزدن به هیجانات ملیگرایانه، تعصبات مذهبی و بازنشر اخبار تأییدنشده خودداری کنند. حفظ بیطرفی، دعوت به خویشتنداری، تحلیل واقعگرایانه از تحولات و تأکید بر دیپلماسی، مسئولیتیست که بر دوش رسانههای مستقل و اندیشمندان منطقهای سنگینی میکند.
چنانچه، ابتکار جمهوری اسلامی ایران برای میانجیگری میان هند و پاکستان، نمونهای از مسئولیتپذیری سازنده و منطقی در عرصه سیاست خارجی است. سفر قریبالوقوع وزیر خارجه ایران به هند و تلاشهای دیپلماتیک پیشین وی در پاکستان، نشان میدهد که ایران بهجای تماشاگری یا جانبداری، مسیر تعامل، میانجیگری و صلحطلبی را در پیش گرفته است. این رویکرد، شایسته تقدیر و درخور الگوبرداریست.
در شرایطی که برخی کشورها به تحریک و جانبداری از یک طرف میپردازند و برخی دیگر سکوتی سنگین اختیار کردهاند، ایران نقش یک بازیگر فعال و مسئول را ایفا میکند. واقعیت این است که منطقه نیازمند کشوری نیست که به جنگ دامن بزند یا بهطور منفعلانه نظارهگر ویرانی باشد؛ بلکه امروز، منطقه به دولتهایی نیاز دارد که مانند ایران، حاضر به ایفای نقش سخت، بیطرف و اخلاقمدار در راه حفظ صلح باشند.
اکنون وقت آن است که همه بازیگران منطقهای و جهانی، اعم از دولتها، سازمانهای بینالمللی، نهادهای مذهبی و فرهنگی و حتی افراد تأثیرگذار، گامی مسئولانه بردارند. هر گونه تأخیر یا بیاعتنایی به بحران هند و پاکستان میتواند هزینههای سنگینی برای منطقه در پی داشته باشد؛ چرا که آنچه در معرض تهدید است، صرفاً خطوط مرزی نیست، بلکه امنیت، معیشت و آینده یک نسل است.
تاریخ بارها و بارها نشان داده که هیچ ملتی از جنگ سودی نبرده است. جنگ آغازش با شماست، اما پایانش هرگز با شما نخواهد بود. اگر امروز، همانند ایران، دولتها در برابر صلح احساس مسئولیت نکنند، فردا فرصتی برای پشیمانی باقی نخواهد ماند.

بسم الله ختک