جستجو
Close this search box.
Facebook
Twitter
Telegram
WhatsApp
Email
Print

چرایی امضای توافق‌نامه دوحه توسط آمریکا؟

۲۹ فبروری برابر است با سالروز امضای «موفقتنامه آوردن صلح به افغانستان» معروف به «توافقنامه/ پیمان دوحه» بین نمایندگان ایالات متحده آمریکا به رهبری زلمی خلیل‌زاد و نمایندگان طالبان به رهبری ملا عبدالغنی برادر در دوحه پایخت قطر.

این موافقتنامه که پس از ۱۸ ماه مذاکره و گفتگوی مستقیم میان نمایندگان آمریکا و طالبان، به امضاء رسید بر چهار موضوع اصلی متمرکز است؛ خروج کامل نیروهای آمریکایی و ناتو طی یک جدول زمانی خاص، قطع ارتباط طالبان با گروه های تروریستی از جمله القاعده، عدم استفاده از خاک افغانستان علیه منافع آمریکا، و مذاکره بین طالبان و جمهوری اسلامی افغانستان (دولت تحت ریاست محمد اشرف غنی)؛

اما اینکه چرا ایالات متحده حاضر شد، وارد مذاکره با یک گروه شبه نظامی شود که تمام رهبرانش در لیست سیاه شورای امنیت سازمان ملل متحد هستند و از دید آمریکا تروریستی محسوب می‌شود و اساسا یکی از اهداف حملات آمریکا و متحدانش به افغانستان در سال 2001 نابودی این گروه عنوان شده بود؟ خود سوالی است که باید پاسخ داده شود.

  • اهداف آمریکا از حمله به افغانستان در سال ۲۰۰۱

حمله آمریکا به افغانستان که با نام رسمی «عملیات آزادی بلند مدت»  در ۷ اکتبر ۲۰۰۱ با پشتیبانی بریتانیا صورت گرفت و منجر به اشغال بیست ساله این گشور گردید، اهداف ذیل را دنبال می­کرد:

۱. نابودی کامل شبکه القاعده و برچیدن پایگاه‌های امن این شبکه در خاک افغانستان؛

2. برچیدن دولت طالبان به عنوان حامی تروریسم بین المللی؛

3. ایجاد دولت دموکراتیک و باورمند به ارزش‌های دموکراسی و حقوق بشر در افغانستان؛

4. و تقویت و توسعه جامعه مدنی در افغانستان.

حمله گستره آمریکا و متحدینش به افغانستان که حمایت سازمان ملل متحد را نیز با خود داشت و همچنین حمایت اتحاد شمال به عنوان تنها نیروهای نظامی داخلی در جنگ با طالبان از این حمله، باعث شد که دولت طالبان در ظرف دو ماه و اندی سقوط کند (شروع حملات 11 اکتبر 2001 و سقوط حکومت طالبان 17 دسامبر همان سال) و رهبران این گروه و سران القاعده، عمدتا به پاکستان و بعضا به مناطق کوهستانی در داخل خاک افغانستان متواری گردند.

این پیروزی برق آسا چشمان آمریکایی­ ها را در برابر تمام واقعیت­ های افغانستان کور کرده بود و باعث شد که در ذهن مقامات ایالات متحده بلند پروازی­ های زیادی در مورد افغانستان جای خوش کنند و افغانستان را به عنوان حیاط خلودت خود در قلب آسیا به منظور تسلط بر مقدرات منطقه در نظر بگیرد.

اما دیری نپایید که اوضاع به گونه ­ای دیگر رقم خورد، طالبان درهم شکسته دوباره جان گرفتند و حملاتی را علیه مواضع نیروهای آمریکایی و دولت مورد حمایت آمریکا آغاز کرد؛ هرچند این حملات در ابتدا حالت چریکی داشت؛ اما روز به روز بر دامنه آن افزوده شد و مناطق عملا از کنترل دولت و نیروهای بین المللی خارج گردید که در چند سال پسین به بیش از چهل فیصد خاک افغانستان رسیده بود.

ایستادگی و مقاومت گروه طالبان در برابر نیروی تا به دندان مسلح آمریکایی و دیگر متحدینش و پیشرفت روز افزون این گروه باعث شد که آمریکایی­ ها رویاهای اولیه را فراموش کنند و در پی چاره جوی برای خروج آبرومندانه (هرچند ظاهری) از این کشور باشند.

  • توافق‌نامه دوحه سازکاری برای توجیه شکست آمریکا

طولانی شدن جنگ، مقاومت سرسختانه طالبان، قدرت­گیری روز افزون این گروه شکست آمریکا را قطعی کرده بود؛ دیر یا زود آمریکا باید از صحنه جنگ خارج می ­شد؛ بدین جهت مقامات این کشور دنبال راه فراری بودند که ظاهرا بتوان به آن اسم دیگری داد (مثلا توافقنامه خروج).

مذاکرات صلح بهترین توجیه برای فرار از صحنه جنگ و پناه گرفتن در پایگاه ­های نظامی بود؛ بدین جهت آمریکایی ­ها دست به دامن دولت قطر شدند تا فرصت و زمینه­ ای این گفتگو بین رهبران طالبان و ایالات متحده را فراهم کند.

این شگرد نتیجه داد، قطری ­ها با استفاده از نفوذی که در میان طالبان داشتند پای نمایندگان این گروه را به دوحه کشاندند و پس از 18 ماه میزبانی از مذاکرات نمایندگان آمریکا و گروه طالبان، بزرگترین­ هدیه را به آمریکایی ­ها دادند (فرار تحت پوشش موافقتنامه صلح) که تا آمریکا باقی است، شیرینی آن در کام مقامات آن احساس خواهد شد.

بنابراین اصولا مذاکرات دوحه از سر ناچاری و استیصال بود، آمریکا فقط دنبال خروج نیروهایش و دیگر متحدین بین المللی اش بود (این چیزی است که زلمی خلیلزاد و دیگر مقامات آمریکایی به آن اعتراف کرده ­اند). در همین راستا هر توافقی که خروج مصون نیروهای آمریکایی­ را فراهم می­ کرد، برای هیئت مذاکره کننده این کشور قابل پذیرش بود.

لذا در توافق‌نامه دوحه، تعهد طالبان مبنی بر قطع ارتباط با گروه ­های تروریستی، تعهد به عدم استفاده از خاک افغانستان علیه منافع دیگر کشورها به ویژه آمریکا، تعهد به مذاکرات بین الافغانی، جنبه تشریفاتی دارد و هرگز برای آمریکایی­ ها اهمیت نداشته و ندارد (شاید قسمت­های افشا نشده پیمان متضمن توضیحاتی در این موارد باشد).

توافق‌نامه دوحه
توافق‌نامه دوحه فقط برای توجیه شکست امریکا در افغانستان بود

محور اصلی توافق‌نامه دوحه برای آمریکا

چنانکه پیش از این اشاره شد محورهای اصلی توافقنامه دوحه عبارتند از: 1. خروج کامل نیروهای آمریکایی و ناتو طی یک جدول زمانی خاص، 2. تعهد طالبان مبنی بر قطع ارتباط با گروه های تروریستی از جمله القاعده، 3. تعهد طالبان مبنی بر عدم استفاده از خاک افغانستان علیه منافع آمریکا، و 4. آغاز مذاکرات بین الأفغانی به منظور رسیدن به صلح و ثبات دائمی در افغانستان (مذاکرات بین طالبان و دولت وقت افغانستان).

اما چرایی رفتن آمریکایی ­ها به سمت مذاکره به خوبی نشان می ­دهد که برای واشنگتن خروج مصون نیروهایش از افغانستان اهمیت محوری داشته و دیگر محورهای یادشده جنبه­ پوششی و تبلیغاتی دارد و هرگز برای آمریکایی­ ها نه مهم بوده و نه است؛ نحوه ­ای تعامل جانبین با توافقنامه نیز به خوبی این موضوع را تأیید می­ کند که به اذعان خود آمریکایی­ ها تنها محور اجرا شده از این توافقنامه خروج نیروهای آمریکایی و دیگر متحدین بین المللی اش است؛ نه مذاکرات بین الافغانی به سرانجام رسید و در مورد دیگر بندهای توافقنامه نیز گزارش­ های متعدد بین المللی وجود دارد که از سوی مقامات طالبان عملی نشده است.

بنابراین در یک کلام می ­توانیم بگوییم آمریکا در جنگ بیست ساله ای خود در افغانستان شکست خورده بود، دنبال راه فرار بود که ظاهرا بتوان از آن با نامی دیگری یاد کرد؛ لذا با وساطت قطری ­ها به مذاکره با طالبان روی آوردن و در اخیر هم پس از 18 ماه مذاکره این مسیر فرار برای آمریکایی ­ها باز شد که اسم آن را گذاشتند «توافقنامه آوردن صلح به افغانستان».

توافق‌نامه دوحه
توافق‌نامه دوحه را توافق آوردن صلح به افغانستان نامیدند!

جاوید یوسفی

لینک کوتاه:​ https://tahlilroz.com/?p=5095

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *