از تورهبوره تا بگرام
خواجه محمد آصف، وزیر دفاع پاکستان، در یک پست توییتری (ایکس)، موضعی بیسابقه و تند علیه طالبان و حکومت افغانستان اتخاذ کرد. بیانیه او که با لحنی تهدیدآمیز و تحقیرآمیز همراه بود، بازتاب گستردهای در رسانههای منطقوی و بینالمللی داشت و به سرعت به موضوعی مورد بحث تبدیل شد. محور اصلی این پیام یک نکته کلیدی بود که اهمیت آن برای تحلیل روابط دو کشور، امنیت منطقوی و سیاستهای اسلامآباد بسیار برجسته است.
آصف تصریح کرده است که پاکستان نیازی به استفاده از تمام قدرت خود برای پایان دادن به طالبان یا مجبور کردن آنان به پنهان شدن در غارها ندارد. با این حال، هشدار داده که در صورت تمایل طالبان به رویارویی، تکرار صحنههای شکست گذشتهشان در تورهبوره (جایی که طالبان با خفت و خواری فرار کردند) میتواند برای جامعه جهانی صحنهای جالب باشد. این جمله همزمان جنبهای تاریخی، نمادین و تهدیدآمیز دارد و نشان میدهد اسلامآباد جنگ روانی را در دستور کار خود قرار داده و با تحقیر طالبان قصد دارد برای آنها خط و نشان بکشد.
بیانیهٔ وزیر دفاع پاکستان، از یک سو، انعکاس دهنده سیاست تهدیدآمیز اسلامآباد و تلاش برای نمایش قدرت در سطح منطقه است و از سوی دیگر، نمایانگر نگرانی داخلی درباره ثبات امنیتی و توانایی پاکستان در مدیریت گروههای شبهنظامی و بحرانهای مرزی است. این سخنان در حالی مطرح شدهاند که گفتگوهای اخیر میان پاکستان، افغانستان و میانجیگران ، مسیر پرتنشی را طی کرده و هنوز به توافق یا نتیجه مشخصی نرسیده است.
زمینهٔ تاریخی و سیاسی روابط افغانستان و پاکستان
روابط افغانستان و پاکستان، از لحظه شکلگیری کشور پاکستان در سال 1947 تا امروز، همواره با تنش، سوءتفاهم و رقابت سیاسی همراه بوده است. این رابطه پیچیده ریشه در مسائل تاریخی، جغرافیایی و ایدئولوژیک دارد که هرگونه تحلیل معاصر را بدون بررسی آنها ناقص میسازد.
یکی از نکات کلیدی، مسئله مرز دیورند است که از ابتدای تشکیل پاکستان، منبع اختلاف اساسی میان دو کشور بوده است. افغانستان هیچگاه این مرز را به رسمیت نشناخته و آن را مانع اصلی انسجام قومی و تاریخی خود با قبایل پشتون مرزنشین میدانسته است. اسلامآباد اما مرز دیورند را ستون امنیت ملی خود میداند و هرگونه حرکت نظامی یا سیاسی در نزدیکی آن را تهدید مستقیم قلمداد میکند.
در دهههای گذشته، سیاست عمق استراتژیک پاکستان، به ویژه در قبال افغانستان، موجب افزایش تنش شده است. پاکستان همواره تلاش کرده با نفوذ در ساختارهای قدرت افغانستان، دولتهای نزدیک به خود را تقویت و گروههای مخالف، به ویژه جریانهای ضداسلامآباد، را محدود کند. حمایت از طالبان در دهه 1990 و تلاش برای کنترل سیاستهای منطقوی افغانستان، نمونهای آشکار از همین نگاه بوده است.
از سوی دیگر، این نگاه پاکستان به افغانستان ماهیتی پدرسالارانه و بالا به پایین دارد. اسلامآباد همواره خود را قدرت مسلط در منطقه و افغانستان را کشوری ضعیف و ناپایدار میبیند که نیازمند هدایت و کنترل است. این ذهنیت، حتی در گفتگوهای دیپلماتیک و مذاکرات میان پاکستان و طالبان نیز بارها مشاهده شده است. پیام اخیر خواجه آصف، با اشاره به شکست طالبان در تورهبوره و بیان اینکه افغانستان «کمتر از یک قبرستان» است، ادامه همان خط فکری تاریخی است.
با این حال، تاریخ روابط دو کشور نشان میدهد که این نگاه بالا به پایین و تهدیدآمیز همواره با ناکامی همراه بوده است. طالبان، گروههای مخالف پاکستان و تحولات داخلی افغانستان بارها نشان دادهاند که سیاست فشار و تحقیر اسلامآباد، نهتنها ثبات را در مرزها تضمین نکرده، بلکه باعث پیچیدگی بیشتر اوضاع امنیتی شده است. ضعف پاکستان در کنترل گروههایی مانند تحریک طالبان پاکستان (تیتیپی)، حملات مرزی و ناتوانی در ایجاد امنیت داخلی، نمونههایی از محدودیتهای عملی این سیاست است.
ذکر تورهبوره؛ خواجه آصف به دنبال بازی روانی
بیانیه خواجه محمد آصف، وزیر دفاع پاکستان، با لحنی تهدیدآمیز و تحقیرآمیز، در حالی صادر شد که روابط دو کشور در سطح گفتوگوهای میانجیگرایانه با چالشهای جدی روبهرو بود. این سخنان نشان میدهد اسلامآباد قصد دارد همزمان با ایجاد فشار روانی و تهدید نظامی، تصویر خود را بهعنوان قدرت مسلط منطقوی تثبیت کند. این نوع لفاظی، علاوه بر پیام داخلی برای ارتش و افکار عمومی پاکستان، بهشدت فضای مذاکرات دیپلماتیک را پیچیده کرده است.
اشاره آصف به شکست طالبان در تورهبوره و هشدار درباره تکرار آن، علاوه بر جنبه تاریخی، یک پیام روانی است. پاکستان با یادآوری این شکست نمادین، تلاش میکند طالبان را از هرگونه جسارت نظامی یا تجاوز به مرزهای پاکستان باز دارد. این تهدید به روشنی سیاست اسلامآباد را در مواجهه با طالبان نشان میدهد.
زمینه سازی پاکستان برای بازگشت امریکا به بگرام
یکی از نکات اساسی در اظهارات وزیر دفاع پاکستان و خواستههای اسلامآباد، تلاش برای مسئولیتگذاری مستقیم طالبان بر امنیت داخلی پاکستان است. پاکستان از طالبان میخواهد حملات تیتیپی را در خاک خود مهار کنند. این خواسته نه تنها عملی نیست، بلکه از نظر حقوقی و سیاسی غیرمنطقی است. افغانستان مسئول امنیت داخلی پاکستان نیست و طالبان هم محدودیتهای عملی، جغرافیایی و منابعی دارند که مانع کنترل کامل مرزها و گروههای مسلح میشود.
این فشارهای غیرمنطقی، همزمان با سیاست اسلامآباد در منطقه، بخشی از استراتژی بزرگتر پاکستان برای بازیابی نقش امریکا در افغانستان است. اظهارات سخنگوی طالبان نشان میدهد اسلامآباد با ایجاد بحرانهای مرزی و امنیتی، زمینه را برای بازگشت نیروهای امریکایی به پایگاه بگرام فراهم میکند. پاکستان امیدوار است با حضور مجدد ایالات متحده در افغانستان، هم کنترل منطقوی خود را تقویت کند و هم از حمایت خارجی برای مقابله با گروههای شبهنظامی بهره ببرد.

کلام آخر
پاکستان با تمرکز بر تهدید و فشار، به دنبال نمایش قدرت و تثبیت جایگاه منطقوی خود است، اما ضعفهای داخلی و محدودیتهای عملی آن کشور، این سیاست را کماثر و حتی متناقض ساخته است. نگاه تحقیرآمیز اسلامآباد به افغانستان، همراه با تلاش برای استفاده از بحرانهای منطقوی به نفع اهداف استراتژیک خود، نه تنها باعث افزایش تنشها شده، بلکه مذاکرات و تلاشهای میانجیگرایانه کشورهای دیگر را نیز پیچیده کرده است.
نتیجهگیری کلی این است که سیاست فشار و تحقیر پاکستان نسبت به طالبان و افغانستان، مبتنی بر اهداف بلندپروازانه اما غیرواقعی است و با توجه به محدودیتهای عملی، ضعف امنیت داخلی و چالشهای مرزی، راهبرد اسلامآباد نه تنها ثبات منطقوی را تضمین نمیکند، بلکه زمینهساز تنشهای بیشتر، بیاعتمادی متقابل و پیچیدگیهای سیاسی و امنیتی در منطقه است.
محمد مهدوی











