جنگ اوکراین و بازی قدرت
در ۲۴ فبروری ۲۰۲۲، هنگامی که نیروهای روسی از مرزها عبور کردند و آژیرهای خطر در کییف به صدا درآمد، جهان شاهد آغاز یکی از پرهزینهترین جنگهای معاصر شد؛ جنگی که نهتنها جغرافیای اوکراین را ویران کرد، بلکه نظم جهانی را نیز به چالش کشید. در حالی که غرب این نبرد را «مبارزه میان دموکراسی و استبداد» توصیف میکرد، مسکو آن را پاسخی به گسترش ناتو و تهدید امنیتی در مرزهایش میدانست. این دو روایت متضاد، بستر جنگی را شکل داد که تا امروز از میدانهای نبرد دونباس تا پایتختهای اروپایی، توازن قدرت جهانی را زیر سؤال برده است.
واقعیت میدان در نبرد روسیه و اوکراین چیست؟
در روزهای نخست جنگ، مقاومت اوکراین عجیب بنظر میرسید. تصاویر شهروندانی که با کوکتل مولوتوف در برابر تانکها ایستاده بودند، به نماد مقاومت در اروپا و امریکا بدل شد. اما با گذشت زمان، جنگ از حالت ضربتی و کوتاهمدت خارج شد و به نبردی فرسایشی تبدیل گردید؛ نبردی که در آن هر کیلومتر پیشروی با هزینهی صدها جان و میلیونها دالر به دست میآید.
روسیه با بهرهگیری از برتری توپخانهای، توانست بخشهایی از شرق و جنوب اوکراین را تصرف کند، در حالی که نیروهای اوکراینی، با تکیه بر تسلیحات غربی مانند موشکهای هایمارس و تانکهای لئوپارد، تلاش کردند تا خطوط روسی را بشکنند. با این حال، هیچیک از طرفین نتوانسته است پیروزی قاطعی بهدست آورد. آنچه باقی مانده، ویرانی شهرها، فرسایش روحیهی مردم، و خستگی عمومی از جنگی است که پایان آن در افق دیده نمیشود.
هزینههای انسانی و اقتصادی جنگ اوکراین
بر بنیاد گزارش سازمان ملل، میلیونها اوکراینی مجبور به ترک خانههایشان شدهاند و صدها هزار تن کشته یا زخمی گردیدهاند. شهرهای صنعتی شرق اوکراین به خرابه بدل شدهاند و زیرساختهای حیاتی مانند انرژی و حمل و نقل تقریبا فلج شدهاند. اقتصاد اوکراین بیش از ۳۰ درصد کوچکتر شده و وابستگیاش به کمکهای خارجی روزبهروز افزایش یافته است.
در سوی دیگر، روسیه نیز هزینههای سنگینی را متحمل شده است. تحریمهای گسترده غرب، بانکها و صنایع کلیدی روسیه را هدف قرار داده و صادرات انرژی این کشور را با چالش روبهرو کرده است. با وجود این، مسکو توانسته است از مسیرهایی چون چین، هند و برخی کشورهای آسیایی بخشی از فشار اقتصادی را جبران کند. جنگ، اگرچه توانسته است غرب را علیه روسیه متحد کند، اما شکافهای درونی میان کشورهای اروپایی را نیز عمیقتر ساخته است؛ شکافی میان کشورهایی که خواهان ادامه حمایت از اوکرایناند و آنهایی که از هزینههای سنگین انرژی و رکود اقتصادی به تنگ آمدهاند.

سیاست غرب؛ از همبستگی تا سردرگمی
در آغاز، کشورهای غربی با شعارهای تند و بستههای تحریمی گسترده، در کنار اوکراین ایستادند. تصاویر زلنسکی در پارلمانهای غربی، نماد اتحاد جهان آزاد در برابر استبداد بود. اما با طولانیشدن جنگ، این همبستگی رنگ باخت. پارلمانهای اروپا با موجی از نارضایتی اقتصادی روبهرو شدند و در ایالات متحده، مخالفتهای داخلی با ارسال کمکهای میلیاردی به کییف افزایش یافت و در کاخ سفید زلنسکی را به سخره گرفتند.
در واقع، سیاست غرب در قبال اوکراین از یک استراتژی روشن به نوعی سردرگمی تبدیل شده است. واشنگتن میان مهار روسیه و جلوگیری از گسترش جنگ گرفتار است؛ اروپا میان ارزشهای لیبرالی و منافع اقتصادیاش در نوسان است؛ و ناتو میان نمایش وحدت و ترس از تقابل مستقیم با مسکو دستوپا میزند. در این میان، اوکراین بیشتر به میدان رقابت قدرتها شباهت دارد تا کشوری مستقل در جستوجوی صلح.
جنگ تبلیغاتی و روایتسازی رسانهها
یکی از ابعاد مهم جنگ اوکراین، نبرد روایتهاست. رسانههای غربی در ماههای نخست، اوکراین را در جایگاه قهرمان قرار دادند؛ روایتی که احساسات عمومی را در اروپا و امریکا برانگیخت. اما با افزایش تلفات، شکست ضدحملات و افشای فساد گسترده در دولت اوکراین، تصویر قهرمانانهی زلنسکی نیز ترک برداشت.
از سوی دیگر، رسانههای روسی جنگ را «عملیات ویژه» برای نجات روسزبانان شرق اوکراین معرفی کردند و تلاش نمودند تا حمایت داخلی از کرملین را حفظ کنند. در این میان، حقیقت زیر لایههای سنگین پروپاگاندا دفن شد. جنگ اوکراین به میدانی تبدیل گردیده است که در آن، واقعیت نه در خط مقدم، بلکه در اتاقهای خبر و شبکههای اجتماعی ساخته میشود.
بازندگان اصلی؛ مردم
اگرچه رهبران غربی و روسی از «منافع ملی» و «امنیت منطقهای» سخن میگویند، اما قربانیان اصلی این جنگ، مردم عادیاند. میلیونها خانواده از هم پاشیده، صدها هزار کودک بیسرپرست، و نسل تازهای از پناهجویان در اروپا شکل گرفته است. زمستانهای سرد، خاموشیهای طولانی، و کمبود مواد اولیه، زندگی در اوکراین را دشوارتر از همیشه ساخته است.
در روسیه نیز، جوانانی که برای جنگ فراخوانده شدهاند، در برابر واقعیتی تلخ قرار دارند: جنگی که اهدافش مبهم و دستاوردهایش نامشخص است. بسیاری از روسها در سکوت به مخالفت با جنگ ادامه میدهند، در حالی که ترس از سرکوب سیاسی، صدای اعتراض را خفه کرده است.
ابعاد ژئوپولیتیکی؛ بازگشت جنگ سرد؟
جنگ اوکراین نهتنها چهرهی اروپا را دگرگون ساخته، بلکه نظم جهانی پس از جنگ سرد را نیز زیر سؤال برده است. چین با دقت هر حرکت غرب را زیر نظر دارد، هند میان منافع اقتصادی و فشارهای دیپلماتیک در نوسان است، و کشورهای خاورمیانه در تلاشاند از این بحران به نفع خود بهره ببرند. برای بسیاری از ناظران، این جنگ نشانهی بازگشت دوران رقابت بلوکها و پایان دورهی تکقطبی امریکاست.
نکتهی قابل توجه این است که روسیه، با وجود فشارهای غرب، توانسته است در عرصهی دیپلماتیک و نظامی موقعیت خود را حفظ کند. این امر نشان میدهد که جهان امروز دیگر با منطق سادهی «برنده و بازنده» قابل توضیح نیست. در واقع، هرچه جنگ طولانیتر میشود، پیچیدگیهایش بیشتر و تأثیراتش فراتر از مرزهای اوکراین احساس میشود.
جنگی بیپایان و نظم جهانی در بحران
پس از نزدیک به سه سال، جنگ اوکراین به مرحلهای رسیده که نه پیروزی در آن معنا دارد و نه صلح در آن چشمانداز. این نبرد، بیش از آنکه جنگی برای سرزمین باشد، به جدالی برای تعریف آینده نظم جهانی تبدیل شده است. روسیه با وجود فشارهای بیسابقه، هنوز پابرجاست؛ غرب با وجود تحریمها و کمکهای کلان، به نتیجهی روشن نرسیده است؛ و اوکراین، با وجود فداکاری مردمش، در میانهی این بازی قدرت گرفتار مانده است.
آنچه از دل این جنگ برمیخیزد، پرسشی عمیق است: آیا جهان از تاریخ میآموزد؟ از افغانستان تا عراق، از سوریه تا اوکراین، هر بار جنگ بهنام آزادی آغاز شد و به ویرانی انسان و وطن انجامید. امروز، در حالیکه سیاستمداران در کنفرانسها از ارزشها سخن میگویند، صدای کودکی در پناهگاهی شاید پرسشی سادهتر داشته باشد: چرا صلح اینقدر دور است؟

حکیم تاجیک