حادثه کاخ سفید
حادثه تیراندازی در مقابل کاخ سفید که در آن یک تبعه افغانستان به نام رحمانالله لکنوال دو عضو گارد ملی ایالات متحده را هدف قرار داد، به موضوع داغ امنیتی و سیاسی در واشنگتن و رسانههای جهانی تبدیل شده است. آنچه این رویداد را از سایر حوادث مشابه متمایز میسازد، پیشینه امنیتی و نظامی فرد ضارب و همچنین پیامدهای احتمالی آن بر جامعه مهاجران افغان در آمریکا است؛ جامعهای که بخش بزرگی از آن پس از سقوط کابل در سال ۲۰۲۱ در چارچوب عملیات «استقبال از متحدان» به آمریکا انتقال یافتند و اکنون در رابطه به آینده خویش نگراناند.
از سوی دیگر، اختلافات داخلی در آمریکا و رقابتهای سیاسی موجود باعث شده است که روایتهای مختلف و حتی اتهامات بیپایه پیرامون این رخداد شکل گیرد و دامنه اختلافات را تشدید کند. پرسش اساسی اینجاست: چگونه یک اقدام فردی به سرعت به تهدیدی علیه هزاران مهاجر افغان تبدیل میشود و چرا این حادثه بهانهای برای فشار سیاسی و اجتماعی بر آنان شده است؟ این نوشتار تلاش دارد با نگاهی واقعبینانه، ابعاد امنیتی، سیاسی و اجتماعی این رخداد را بررسی کند.
گذشته امنیتی لکنوال و چرخش روایت از «متحد» به «تهدید»
رحمانالله لکنوال زاده ولایت خوست می باشد که سالها در یکی از قویترین واحدهای نظامی افغانستان، یعنی قطعه صفر یک (01)، خدمت کرده است؛ نیرویی که تحت نظارت مستقیم سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا (سیا) علیه طالبان و القاعده فعالیت میکرد. همین همکاری گسترده با نهادهای امنیتی آمریکایی، پس از تحولات ۲۰۲۱ و سقوط دولت پیشین، راه انتقال او به خاک آمریکا را فراهم ساخت و وی همانند هزاران نفر دیگر از اعضای نیروهای ویژه و امنیت ملی افغانستان در چارچوب عملیات «استقبال از متحدان» به این کشور منتقل شد.
با وجود این پیشینه، اکنون رسانهها و برخی جناحهای سیاسی تلاش میکنند تصویر کاملاً متفاوتی از او ارائه دهند. هرچند تاکنون هیچ سندی مبنی بر ارتباط او با گروههای تروریستی مانند القاعده و داعش ارائه نشده و در بررسیهای امنیتی امریکا نیز مورد تأیید قرار گرفته است، اما فضای روانی حاصل از این حادثه موجب شده که به سرعت برچسبهای امنیتی و ایدئولوژیک به او الصاق شود.
شماری از تحلیلگران آمریکایی با استناد به اختلافات داخلی و بحثهای جنجالی در خصوص نقش گارد ملی در تأمین امنیت پایتخت (واشینگتن)، این احتمال را نیز مطرح کردهاند که لکنوال شاید ابزار یک دسیسه سیاسی قرار گرفته باشد. از جمله «لارا لوگن» روزنامهنگار جنجالی، در شبکه اجتماعی ایکس به این نکته اشاره کرده است که ممکن است عوامل پشتپرده از او بهرهبرداری کرده باشند. این تحلیلها نشان میدهد که حادثه مزبور، فراتر از یک اقدام جنایی ساده تلقی میشود و به میدان رقابتهای امنیتی و سیاسی داخلی آمریکا کشیده شده است.
خشم فروخورده؛ زخمی که از افغانستان تا آمریکا ادامه یافت
با توجه به فقدان شواهد امنیتی مبنی بر نقش گروههای تروریستی، به نظر میرسد انگیزههای شخصی و روانی در این حادثه کاخ سفید نقش غالب داشته باشد. نیروهای ویژه افغانستان که سالها در خشونت و تهدید دائمی زندگی کردهاند، اغلب با آسیبهای روانی از جمله اختلال استرس پس از سانحه مواجه میگردند. بسیاری از آنان پس از انتقال به آمریکا با مشکلاتی نظیر بیکاری، انزوا، فشارهای ادغام اجتماعی و احساس رهاشدگی روبهرو استند.
از این منظر، حادثه اخیر نه محصول باورهای افراطی، که نتیجه فشارهای انباشته روانی و تجربیات تلخ جنگی خواهد بود؛ تجربههایی که هر روز با خاطرات سقوط کابل، فراموشی متحدان غربی و تحقیرهای پنهان و آشکار جامعه میزبان عمیقتر و مرگبارتر میشود.
بر این اساس، آنچه رخ داده نه یک اقدام سازمانیافته امنیتی، بلکه انفجار خشم فروخوردهی کسی است که احساس کرده سالها اعتماد و همکاریاش با آمریکا تنها به خیانت و فراموشی انجامیده است. در نتیجه، این حادثه بیش از آنکه نشانهای از تهدید تروریستی باشد، انعکاس یک تراژدی انسانی است: تراژدی سربازی جنگدیده که قربانی سیاست، تبعیض و فراموشی شده و در نهایت، ناامیدی و عقدههای انباشته او به گلوله بدل گردیده است.
پیامدهای سیاسی و اجتماعی حادثه کاخ سفید؛ فشار تازه بر جامعه مهاجران افغان
یکی از مهمترین پیامدهای این حادثه کاخ سفید، افزایش نگرانیها درباره آینده پناهجویان افغان در آمریکا است. دونالد ترامپ، که مواضع سختگیرانهای نسبت به مهاجرت دارد، بهصراحت اعلام کرده است که دوسیهی تمامی افرادی که در سال ۲۰۲۱ از افغانستان به آمریکا منتقل شدهاند، مورد بازنگری قرار خواهد گرفت. این سخنان در شرایطی بیان میشود که هنوز بسیاری از این افراد در مرحله رسیدگی به درخواستهای پناهندگی قرار دارند و از لحاظ روانی و اقتصادی در شکنندگی به سر می برند.
در نتیجه ممکن است پیامدهای زیر بروز کند:
- درخواستهای پناهندگی بسیاری با تهدید رد شدن مواجه گردد؛
- گامهایی در جهت اخراج بخشی از این افراد برداشته شود؛
- موج جدیدی از مهاجرستیزی و اسلامهراسی در بین گروههای تندرو افزایش یابد؛
- جامعه افغانتبار در آمریکا تحت فشار بیشتر امنیتی و اجتماعی قرار گیرد.
در حالیکه اکثریت قاطع این مهاجران، خود قربانیان مستقیم جنگ و خشونتاند و سالها برای تأمین امنیت آمریکا در کنار نیروهای این کشور جنگیدهاند، اکنون بیم آن میرود که یک رویداد فردی، بهانهای برای نگاه مجرمانه و مجازات دستهجمعی بر تمام آنان گردد؛ گویی قربانیان دیروز، دوباره باید بار سنگین اتهامی را به دوش بکشند که هیچ نقشی در آن نداشتهاند.
نبرد روایتها و مسئولیتگریزی رسانهای و سیاسی
در کنار فشارهای سیاسی و امنیتی، برخی واکنشها از سوی چهرههای سیاسی افغان نیز بر نگرانیها افزوده است. چنانچه برخی از افراد به دلیل مخالفت و رقابت با طالبان، سعی کرده تا ارتباطی بین لکنوال و دولت فعلی افغانستان نشان دهد. هرچند این نوع اظهارات و ادعاها، کاملاً مردود و غیر قابل باور است اما با این حال؛ این نوع اظهارات و ادعاها چند خطر جدی به همراه دارد:
- ایجاد بدبینی و افزایش دشواری زندگی برای هزاران مهاجر افغان در سراسر دنیا؛
- تسریع در روند امنیتیسازی پروندههای پناهندگی؛
- سوءاستفاده جریانهای مهاجرستیز از این سخنان برای فشار بیشتر؛
- از بین بردن اعتماد بین جامعه افغانها و دولتهای میزبان.
به همین دلیل ضروری است که گروههای سیاسی افغان پیش از موضعگیریهای احساسی و بدون سند، پیامدهای گسترده آن را مدنظر قرار دهند. زیرا در شرایطی که سرنوشت هزاران خانواده از همپاشیده، در گرو کوچکترین اتهام است، مسئولیت اخلاقی و سیاسی چنین افرادی چند برابر میشود.

نتیجهگیری
باتوجه به آنچه که گفته شد، ریشههای حادثه تیراندازی مقابل کاخ سفید، عمیقاً در تجربههای تلخ جنگ، سیاست و مهاجرت نهفته است. رحمانالله لکنوال مانند هزاران نیروی ویژه افغانستان، سالها در سایه همکاری با آمریکا زیسته و در میدانهای نبرد شاهد مرگ، ویرانی و خیانت بوده است. بیپناهی پس از سقوط کابل، فراموشی متحدان غربی و فشارهای اجتماعی در جامعهای غریب، زخمهایی را ایجاد کرده که اگر چه دیده نمیشود، اما سرانجام خود را در حوادثی مانند همین تیر اندازی نشان میدهد. با این حال، رسانهها و جریانهای سیاسی کوشیدند تا قبل از روشن شدن حقیقت، این رویداد را به تهدیدی امنیتی و ایدئولوژیک تبدیل کنند و روایت را از «قربانی جنگ» به «تهدید برای آمریکا» تغییر دهند.
چالش بزرگتر اما پیامدهای این روایتسازی بر یک جامعه آسیبپذیر است. مهاجران افغان که در سالهای اخیر به سختی برای ساختن آیندهای تازه تلاش کردهاند، اکنون دوباره در معرض بیاعتمادی، تبعیض و تهدیدهای حقوقی و اجتماعی قرار دارند. یک رویداد فردی نباید بهانهای برای مجازات جمعی هزاران انسانی شود که خود قربانی تصمیمها و جنگهای قدرت بودهاند. برخورد عادلانه با این مسئله، نهتنها مانع تقویت نفرتپراکنی و مهاجرستیزی خواهد شد، بلکه یادآور این حقیقت مهم نیز میگردد که امنیت پایدار، زمانی حاصل میشود که زخمهای جنگ التیام یابد و قربانیان آن، دوباره قربانی سیاست نشوند.
عایشه ببرک خیل











