چندیست که شاهد افزایش دوباره حملات طالبان و داعش بر مواضع یکدیگر هستیم. در مورد ماهیت این درگیری ها گمانه زنی های زیادی وجود دارد؛ چنانکه در دروان جمهوریت این گونه بود! برخی اساسا حضور داعش در افغانستان را منکر می شوند و این حملات را از دو سو، تصفیه حسابهای درونی طالبان وانمود می کنند. اما آیا واقعا این گونه است؟ در این نوشته به سوال مذکور پاسخ خواهیم داد.
روایت ها در مورد حضور داعش در افغانستان
از سال 2014 که شاخه خراسان داعش در افغانستان عرض اندام کرد، شاهد روایت های مختلفی در مورد این گروه بودیم؛ برخی بر این باور بودند که داعش همان طالبان است و تنها رنگ پرچم عوض شده است.
روایت دوم، حضور داعش در افغانستان را گروهی متشکل از نیروهای ناراضی طالبان توصیف می کردند که از سر استیصال برچم داعش را به دست گرفته اند، از نظر عده ای داعش نیروی وابسته به دولت پاکستان وانمود می شد که جهت فشار بر مقامات کابل به وجود آمده است.
در میان صدها اما و اگرهای که در مورد داعش وجود داشت، بودند عده ای از مخالفان سیاسی حکومت اشرف غنی که داعش را نام مستعاری در اختیار حکومت، برای حذف و سرکوب مخالفان سیاسی هیأت حاکمه می دانستند؛ چنانکه اوج این روایت را پس از حادثه غمبار دهمزنگ کابل – حمله داعش بر تضاهرات جنبش روشنایی- شاهد بودیم.
پس از سقوط جمهوریت و تسلط دوباره طالبان در پانزدهم آگست سال 2021 و شروع موج تازه حملات منسوب به داعش در کشور، تقریبا عین چنین روایاتی را در این دوره نیز شاهد بودیم؛ اما اخیرا، به ویژه پس از حملات پی هم طالبان علیه مخفیگاههای داعش در کابل، شمال و برخی دیگر ولایات افغانستان و حملات گروه تروریستی داعش بر مواضع حکومتی طالبان از جمله ترور داود مزمل والی طالبان در ولایت بلخ، شاهد روایتی نسبتا تازه از ماهیت حضور داعش در افغانستان هستیم.
بر مبنای این روایت، آنچه در کشور تحت عنوان عملیات طالبان علیه داعش و یا حملات تروریستی داعش بر اهداف حکومتی طالبان انجام می شود، در واقع تصفیه حسابهای درونی طالبان است و داعش یا اساسا در افغانستان حضور ندارد و یا حضور فعال ندارد.
حضور داعش در افغانستان
مطالعه سیر تاریخی فعالیت و حضور داعش در افغانستان نشان می دهد که تقلیل عملیات های طرفین (طالبان و داعش) علیه یکدیگر به تصفیه حسابهای درونی طالبان، عاری از حقیقت است. برای توضیح این ادعا به چند نمونه از شواهد عینی اشاره می گردد.
- درگیریهای داعش و طالبان علیه یکدیگر، پیش از به قدرت رسیدن گروه طالبان؛
- حمله داعش به میدان هوایی کابل در روزهای اول تسلط این گروه بر کشور؛
- حملات پی هم داعش بر مساجد، مراکز آموزشی، شفاخانه ها و دیگر و …؛
- به عهده گرفتن رسمی حملات تروریستی توسط داعش و پخش عکس و فیلم از فرد یا افراد دخیل در حملات.
کنارهم قرار دادن حقایق فوق الذکر به خوبی ثابت می کند که داعش یک موجودیت مستقل از طالبان بوده و دارای سازماندهی، اهداف و حامیان داخلی و خارجی خاص خودش است؛ لذا ادعای اینکه آنچه در افغانستان جریان دارد، تصفیه حسابهای درونی طالبان است که از نام داعش استفاده می کند، با حقایق تاریخی و شواهد عینی سازگار نیست.
قابل یاد آوری است که وجود تفاوت فکری و تضاد منافع در هر حکومتی، به خصوص حکومت های متشکل از جناح های مختلف طبیعی به نظر می رسد. حکومت طالبان هم به عنوان یک نظام متشکل از جزیره های کوچک قدرت، هرچند همسو و دارای اهداف مشترک، از این قاعده مستثنا نیست.
بدون شک همه طالبان در نحوه حکومتداری کنونی هم فکر نیستند. اختلافات فاحش فکری در نحوه تعامل با مردم، آموزش، کار، آزادی های فردی و امور از این قبیل، در عرصه داخلی و نحوه تعامل با کشورهای منطقه و جهان در عرصه سیاست خارجی، میان رهبران طالبان وجود دارند. اما نباید از نظر دور داشت که حفظ موجودیت و در قدرت بودن طالبان به عنوان یک کل، اولویت اساسی برای همه جناح ها است و این مانع از تصفیه حسابهای درونی با درجه ای که وانمود می شود، خواهد بود، چنانکه واقعیت امر نیز همین است!
- پشت پرده حضور داعش در افغانستان
شواهد نشان می دهد که شاخه خرسان داعش، یک پروژه آمریکایی است که جهت دستیابی به اهدافی راهبردی این کشور در دو سطح داخلی و منطقه ای راه اندازی شده است. ایالات متحده با همکاری سرویس های اطلاعاتی برخی از کشورهای همسو با خود، از یک طرف سعی می کند همزمان با حفظ روابط خود با طالبان، داعش را تقویت کند و از آن به عنوان اهرم فشار علیه طالبان استفاده نماید و از طرف دیگر تلاش دارد با تقویت داعش خراسان، امنیت منطقه را به چالش بکشد که هم فشاری بر مخالفان آمریکا باشد و هم توجیه گر حضور ایالات متحده در منطقه.
در واقع آمریکا همزمان با تغییر سیاست هایش در قبال حکومت سابق افغانستان و تصمیم به واگذاری دوباره قدرت به طالبان در پی بدیلی برای طالبان هم بود. بدیلی که نقش فراتر از طالبان (طالبان به عنوان اهرم فشار علیه حکومت) بتواند بازی کند؛ یعنی همزمان با به چالش کشیدن حکومت افغانستان (که منجر به وابستگی بیشتر به ایالات متحده می شود) بتواند اهداف منطقه ای آمریکا را نیز تأمین کند.
بدین توضیح که واشنگتن قصد داشت، افغانستانی تحت تسلط طالبان هم وابسته به ایالات متحده و در اختیار این کشور باشد که استمرار آن، علاوه بر حمایت مالی از حکومت این گروه، مستلزم وجود اهرم فشاری بود که چنین نقشی را اکنون داعش بازی می کند. البته چنانکه اشاره شد، اهداف ایالات متحده از تقویت داعش خراسان، محدود به منافع آمریکا در داخل مرزهای افغانستان خلاصه نمی شود، بلکه کاخ سفید اهداف منطقه ای خود را نیز از این طریق دنبال می کند.
خطر روایت تقلیل گرایانه از داعش
چنانکه اشاره شد، حضور و فعالیت داعش در افغانستان قابل انکار نیست. حضوری که هدفمند است و با پشتوانه ایالات متحده و سازمانهای استخباراتی برخی کشورهای همسو، تلاش در جهت پررنگتر شدن آن جریان دارد.
روایت تقلیلگرایانه از داعش با هر انگیزه و هدفی که باشد، خواسته یا ناخواسته به نفع آمریکا تمام می شود و زمینه تحقق اهداف راهبردی این کشور را فراهم می کند؛ بدین توضیح که روایت تقلیلگرایانه از داعش، یک تفسیر و تعبیر غیرواقعی از فعالیتهای این گروه است که به نوعی خود فریبی داخلی و بین المللی را به دنبال دارد و باعث می شود که ایالات متحده، به دور از حساسیتهای داخلی و بیرونی، بتواند به سازماندهی و تقویت هرچه بیشتر داعش بپردازد و ناگفته پیدا است که قربانی اصلی چنین روایتی مردم افغانستان، کشورهای همسایه و در کل به مخاطره افتادن امنیت منطقه خواهد بود که از اهداف اساسی و راهبردی آمریکا در منطقه ما است.
سردار اخلاقی زاده، تحلیلگر مسائل افغانستان