حملات پاکستان به پکتیکا
در روزهایی که محمد صادق خان، نماینده ویژه پاکستان، برای پیشبرد روابط دیپلماتیک میان اسلامآباد و کابل به افغانستان سفر کرده بود، جنگندههای اردوی پاکستان مناطقی را در ولسوالی برملِ ولایت پکتیکا بمباران کردند. این حملات، که ادعا شده پایگاههای تحریک طالبان پاکستان (TTP) و رهبران آن را هدف قرار داده، نه تنها بار دیگر پیچیدگیهای روابط دو کشور را آشکار کرد، بلکه سیاستهای دوگانه پاکستان در قبال افغانستان را در کانون توجه قرار داده است. به همین دلیل می طلبد تا ابعاد مسئله توضیح و تببین گردد و چشم اندازِ نه چندان روشن روابط دو کشور مورد تحلیل و ارزیابی قرار داده شود.
دیپلماسی و تناقضهای امنیتی پاکستان
پاکستان در طول چند دهه گذشته همواره بهعنوان بازیگری پیچیده و غیرقابل پیشبینی در افغانستان ظاهر شده است. از یک سو، دولتهای مختلف پاکستان از طریق گفتوگوهای دیپلماتیک به دنبال تقویت روابط و حل بحرانهای منطقهای بودهاند. آخرین نمونه این تلاشها، سفر محمد صادق خان به کابل با هدف «پیشبرد روابط برادرانه» است که خود وی آن را در بیانیهای توییتری برجسته کرد. از سوی دیگر، اردو و سرویس استخباراتی و اطلاعاتی پاکستان (ISI) با اقداماتی نظیر حملات هوایی و پشتیبانی از گروههای شبهنظامی، مسیر تعامل را تضعیف کردهاند.
حمله اخیر به پکتیکا در شرایطی رخ داد که دولت شهباز شریف در تلاش بود تا دیپلماسی فعالی را در قبال افغانستان پیش گیرد، و این تناقض میتواند به دو فرضیه عمده اشاره داشته باشد. نخست، احتمال وجود اختلاف میان دولت و اردوی پاکستان مطرح است؛ به این معنا که دولت به دنبال تعامل و همکاری است، اما اردو همچنان بر حفظ اهرمهای فشار نظامی تأکید دارد. دوم، احتمال تقسیم وظایف میان این دو نهاد وجود دارد، بهگونهای که دولت نقش مثبت و دیپلماتیک ایفا کند، در حالی که اردو با اعمال فشار نظامی، طالبان را به پذیرش خواستههای اسلامآباد وادار نماید.
اهداف آشکار و نهان پاکستان در پس حملات به پکتیکا
پاکستان در طول دهههای گذشته همواره بهعنوان یکی از بازیگران اصلی در معادلات افغانستان شناخته شده است و حملات اخیر به پکتیکا را میتوان در ادامه سیاستهای این کشور در قبال افغانستان تحلیل کرد. این سیاستها، که اغلب با اهداف استراتژیک و امنیتی دنبال شدهاند، در چند محور قابل بررسی استند.
نخست اینکه پاکستان همواره سعی کرده است که از افغانستان و به ویژه طالبان که طی سالهای گذشته مورد حمایت اسلام آباد بوده است، بهعنوان ابزاری برای تأمین منافع خود در این کشور استفاده کند. اما طالبان از پذیرش خواستههای کلیدی پاکستان، سرباز زدهاند. حملات اخیر به پکتیکا میتواند بهعنوان هشداری به طالبان باشد که در صورت عدم همکاری، پاکستان از ابزارهای نظامی برای اعمال فشار استفاده خواهد کرد.
دوم اینکه؛ پاکستان از گذشته با حمایت از گروههای مسلح مختلف، در بیثباتی افغانستان نقش داشته است. ناامنی در افغانستان به پاکستان این امکان را میدهد که نقش واسطهای خود را در سطح بینالمللی تقویت کند و از شکلگیری یک دولت قوی و مستقل در کابل جلوگیری نماید. حملات به مناطق مرزی، مانند پکتیکا، بخشی از این سیاست است که هدف آن جلوگیری از ایجاد ثبات و توسعه اقتصادی در افغانستان است.
یکی از اهداف استراتژیک پاکستان در افغانستان، مهار نفوذ هند است. پاکستان همواره از گسترش روابط هند با افغانستان نگران بوده و آن را تهدیدی برای امنیت ملی خود تلقی کرده است. به همین دلیل تحلیلگران معتقدند که حمله به کارمندان کنسولگری هند در جلالآباد نیز بی ربط به پاکستان نیست. زیرا اسلام آباد با حمایت از گروههای مسلح مخالف هند، تلاش کرده تا حضور هند در افغانستان را محدود کند. حملات اخیر به پکتیکا نیز میتواند بخشی از این استراتژی باشد، زیرا بیثباتی در افغانستان بهطور غیرمستقیم مانع از گسترش پروژههای هند در این کشور میشود.
چهارمین هدفی را که می توان در حملات پاکستان به پکتیکا مشاهده نمود، اینست که پاکستان همواره به دنبال تثبیت موقعیت خود بهعنوان بازیگر اصلی در مسائل افغانستان بوده است. در طول سالها، این کشور از ابزارهای مختلف، از جمله حمایت از گروههای مسلح و اعمال فشار نظامی، برای تأمین این هدف استفاده کرده است.
نمونههایی مانند حمایت از گروه های مجاهدین در دوران جنگ با شوروی و سپس از طالبان در گذشته و همچنان استفاده از خاک خود برای حملات مرزی، و ممانعت از توسعه پروژههای زیرساختی در افغانستان، نشاندهنده این سیاست استند. از همین روست که حملات به پکتیکا نیز در این راستا قابل تفسیر است، زیرا پاکستان تلاش میکند نقش خود را بهعنوان یک بازیگر غیرقابلچشمپوشی در معادلات افغانستان حفظ کند.
در مجموع، حملات پاکستان به پکتیکا را میتوان در ادامه سیاستهای تاریخی این کشور برای اعمال فشار بر طالبان، بیثباتسازی افغانستان، مهار نفوذ هند، و حفظ برتری استراتژیک در منطقه دانست. این اقدامات نشاندهنده تمایل پاکستان به کنترل فضای سیاسی و امنیتی افغانستان است، حتی به بهای ایجاد ناامنی و تضعیف توسعه این کشور.
حملات پاکستان به پکتیکا و ادعاها در مقابل واقعیتها
رسانههای پاکستانی گزارش دادهاند که حملات پاکستان به پکتیکا، مقر آموزشی عاملان انتحاری تحریک طالبان پاکستان را هدف قرار داده است و منجر به کشته شدن سه رهبر ارشد این گروه شده است. اما تصاویر منتشرشده از قربانیان در افغانستان، روایتی متفاوت را به تصویر میکشند. کودکان و غیرنظامیان در میان قربانیان حضور دارند، که این مسئله ادعای اردوی پاکستان را زیر سؤال میبرد.
افغانستان در سالهای اخیر همواره از تجاوزات مرزی پاکستان آسیب دیده است. در دوره جمهوریت، این حملات غالباً با واکنشهای دیپلماتیک پاسخ داده میشد. اما طالبان، که از زمان به قدرت رسیدن در سال 2021 موضعی متفاوت اتخاذ کرده است، تهدید به انجام حملات تلافیجویانه نموده است. این واکنش، علاوه بر نمایان ساختن تغییر رفتار طالبان، هشدار واضحی به پاکستان درباره هزینههای ادامه سیاستهای تجاوزکارانهاش است.
پیامدهای سیاست خطرناک پاکستان در افغانستان
پاکستان با ادامه سیاست دوگانه خود، نه تنها اعتماد طالبان را از دست میدهد، بلکه زمینهساز بیثباتی بیشتر در افغانستان و منطقه میشود. این سیاست، که ترکیبی از تجاوزات نظامی، حمایت از گروههای شبهنظامی، و دیپلماسی نمایشی است، خطر گسترش تروریسم و ناامنی را به همراه دارد. بحرانیشدن مجدد افغانستان نه تنها مردم این کشور را متضرر خواهد کرد، بلکه بر کشورهای منطقه، از جمله ایران، چین، روسیه، و کشورهای آسیای میانه نیز تأثیرات منفی خواهد گذاشت. این مسئله، ضرورت واکنش جامعه جهانی و کشورهای منطقه برای مهار سیاستهای پاکستان را برجسته میکند.
سیاست پاکستان در قبال افغانستان ترکیبی از تناقض، فرصتطلبی، و تهدید است. اگرچه دولت سیاسی پاکستان مدعی تعامل و همکاری است، اما اقدامات اردو و سرویس اطلاعاتی این کشور نشاندهنده رویکردی تقابلی و مداخلهجویانه است. این رویکرد نه تنها تلاشهای دیپلماتیک را بیاثر میکند، بلکه زمینهساز بیثباتی گسترده در منطقه میشود. افغانستان و کشورهای منطقه باید بهصورت هماهنگ و مستدل، در برابر این سیاست خطرناک ایستادگی کنند و مسیر صلح و ثبات را اولویت دهند. آینده منطقه، در گرو مقابله با این تناقضها و جلوگیری از تکرار چرخه بیثباتی است.
بسم الله ختک