مؤلفه های حکومت فراگیر، نقش جامعه جهانی و استراتژی غیر منطقی طالبان
در پانزدهم آگست 2021 نظام جمهوریت در افغانستان فروپاشید. امارت طالبان پس از 20سال دوباره روی کار آمد. با روی کار آمدن دوباره ی گروه طالبان، جامعه جهانی با یکصدا خواستار ایجاد حکومت فراگیر گردیدند. علی الرغم اینکه طالبان تا اکنون به خواسته های جهان و مردم افغانستان توجه نکرده اند، اما کشورهای جهان به شمول سازمان ملل متحد و همچنان مردم افغانستان به مطالبات شان تاکید و اصرار دارند و در آخرین مورد، دفتر هیئت معاونت سازمان ملل متحد در افغانستان (یوناما)، در توئیتی از قول آنتونیو گوترش گفته است که: «تمایل طالبان برای پذیرفته شدن در جامعه جهانی ایجاب میکند تا آنها گامهای ملموسی برای رعایت و ترویج حقوق بشر بردارند».
هرچند سازمان ملل متحد در گذشته نیز اقدامات متعددی مشابه داشته اند. ولی هیچکدام موثر واقع نشده اند. افزون بر سازمان ملل متحد، کشورهای همسایه ـ منطقه و مردم افغانستان نیز به طرق مختلف مطالبات شان را از گروه طالبان ابراز داشته اند، اما متاسفانه تا اکنون طالبان به هیچکدام از خواسته های مردم و جامعه جهانی تمکین و یا دست کم توجه نکرده اند.
باتوجه به این روند خسته کننده و فرسایشی که نزدیک به دو سال گذشته بین طالبان و جامعه جهانی و مردم افغانستان طی شده است و تا کنون نتیجه نداشته اند، لازم است تا به صورت ملموس و واضح مولفه های به رسمیت شناخته شدن حکومت طالبان و نقش جامعه ی جهانی تببین گردد و توضیح داده شود.
مولفه های حکومت فراگیر
جامعۀ افغانستان متشکل از اقوام و نژادهای متعدد اند. اکثریت و اقلیت در اینجا معنی ندارند. زنان به عنوان نیروهای متخصص و منابع فوق العاده ی انسانی دارای جایگاه ویژه اند. از اینرو هر نوع نظام سیاسی که در اینجا حاکم گردد، بایستی چتری باشد که همه در آن خود را شریک بدانند. نادیده پنداشته شدنِ هریک از گروهها به همان اندازه مهم است که می تواند برای مدت ها چالش آفرین باشد.
ساختار نظام سیاسی طالبان«امارت» است. در «امارت» تمام سازوکارهای حکومت در خدمت فرامین «امیر» است. در چارچوب این ساختار، حضور نماینده گان و نخبه گان دیگران غیر قابل پذیرش است. بنابراین نخستین مولفه ی حکومت فراگیر ایجاد چارچوب رهبری و نهاد تصمیم گیری به گونه ای است که حضور نماینده گان و نخبه گان تمام گروه های قومی را برتابند و دیگران نیز حضورشان را در هسته های تصمیم گیری به صورت معنادار احساس کنند.
دومین گام تفکیک قوای سه گانه ی دولت است. لازم است که قوای سه گانه کاملا تفکیک شده و مستقلانه عمل نمایند. حضور افراد و نخبه گان تحصیل کرده از اقوام و گروه های قومی، نژادی و جنسی مختلف در تمام قوا به صورت معتدلانه و معنا دار پذیرفته شود.
بنابراین مولفه های حکومت شمول عبارت اند از حضور نماینده گان و نخبه گان تمام گروه های قومی، نژادی و جنسی در نهاد تصمیم گیری و بخشهای اجراییه و تقنینی. تا اینکه تحصیل کرده گان از تمامی اقوام و نژادی و زنان در تمام ارکانهای حکومتی حضور و مشارکت نداشته باشند، حکومت فراگیر فاقد معناست و بیشتر سمبولیک است.
نقش جامعه جهانی در ایجاد حکومت فراگیر
طالبان بیست سال تمام جنگیدند و قربانی دادند و بالاخره به قدرت دست یافتند. اینک نیز با تسلیحات فراوان و قدرتی که در اختیار دارند، فضای رعب و وحشت را در افغانستان حاکم ساخته اند. کمترین اعتراض را در نطفه خفه می کنند. بنابراین مردم افغانستان بدون کمک و همکاری جامعه ی تحت هیچ شرایطی قادر به ایجاد تغییر در رفتار طالبان نخواهد بود.
از اینرو نقش جامعه جهانی در کنار مردم افغانستان، بدون تردید اساسی و تعیین کننده است. اما استراتژی جامعه ی جهانی و در راس آن آمریکا، در قبال دولت های مخالف شان، تا اکنون فقط تحریم و فشار حداکثری بر جوامع آن کشورها بوده است.
این استراتژی افزون بر اینکه به شدت بی رحمانه و ظالمانه است، متاسفانه تا هنوز نتایج دلخواهی را در پی نداشته است. بنابراین لازم است که جامعه جهانی در قبال گروه طالبان استراتژی شان را تغییر دهند و راه های بدیل را در پیش گیرند و با استفاده از ظرفیت حد اکثری، اوضاع وخیم کنونی را در افغانستان ترمیم و تعدیل نمایند.
مقابلۀ خصمانه ی طالبان با حکومت فراگیر
با اینکه دولت طالبان در خارج از افغانستان همچنان دارای وجۀ مخدوش و هراس انگیز است، آنها در ترسیم چهره ی داخلی حکومت شان نیز ناکام بوده اند. زیرا فقر و بیکاری و بحران اقتصادی، فضای بیمناک و بسته ی سیاسی، تضییع حقوق اولیه ی زنان و اقلیت های مذهبی و قومی، تعطیلی رسانه های آزاد، توقف خدمات اجتماعی، عدم توجه به زیر ساختها و محیط زیست و دهها مسائل دیگر باعث گردیده است که مردم افغانستان به شدت از حکومت طالبان ناراضی باشند.
افزون بر اینکه مردم به شدت از حکومت طالبان ناراضی اند، رقابت های درون شبکه ی نیز در بین طالبان در حال گسترش است. زیرا بافتار و ساختار سیاسی طالبان به دلیل اینکه با طناب قومی و قبیله گرایی به هم پیوند خورده بودند، اینک به قدرت دست یافته اند، کم کم پوسیده اند و در حال از بین رفتن است.
استراتژی غیر منطقی و مقابله ی خصمانه ی طالبان در قبال خواست جهان و مردم افغانستان، متاسفانه چشم انداز آینده را برای مردم و هم برای خود طالبان تیره و مبهم نموده است. تداوم وضعیت کنونی آینده ی روشن برای هیچ یکی از طرفها باقی نمی گذارند. بنابراین بهتر است که گروه طالبان، از طفره رفتن دست بر دارند و تن به ایجاد حکومت فراگیر و تامین صلح و مصالحه ی ملی بدهند و آینده ی روشن و زیبایی را برای کشور و مردم افغانستان رقم زند.
از طرف دیگر با آنکه طالبان تا اکنون انعطاف ناپذیر بوده اند و در قبال خواست مردم افغانستان و جامعه ی جهانی به صورت غیر منطقی عمل کرده اند و به این رفتار شان نیز ادامه می دهند، اما اینها باعث نمی شود که مردم افغانستان و جامعه ی جهانی از خواسته ها و مطالبات شان منصرف شوند و یاکوتاه بیایند.
بلکه لازم است که جامعه جهانی و به ویژه کشورهای همسایه و منطقه، متحدانه و مصمم تر از گذشته جهت تامین صلح و ثبات در افغانستان با مردم این کشور همکاری نمایند. زیرا انصراف و بی تفاوتی جهان در قبال بحران افغانستان، احتمال دارد پیامدهای منطقه یی و جهانی نیز در پی داشته باشد و سر انجام کشورهای منطقه و حتی جهان را نیز درگیر خویش نماید.
عایشه ببرک خیل، ژورنالیست