فریادی از قبل آسیا در دفاع از فلسطین
در این روزگار پر از فریب و سوداگری، جایی که خون مظلوم به بهای ناچیز فروخته میشود و لبخند قاتل چون گوهری گرانبها ارج نهاده میشود، از سرزمین زخم و غیرت، صدایی برخاست که کوههای هندوکش را به لرزه درآورد و وجدان خفتهی امت را به نبردی خاموش فراخواند. افغانستان، این دیار رنجدیده و غیور، با جامهای دریده از تاراج جنگ و اشغال، با گلویی خشدار اما استوار، بار دیگر به صحنه آمد؛ نه برای نالیدن از دردهای بیشمار خویش، که برای فریاد زدن رنج ملتی دیگر. روز جمعه، از کوچههای خاکآلود کابل تا جادههای سنگلاخ بامیان، از گلدستههای کهن بلخ تا دروازههای تاریخی هرات، هزاران تن از مردمان این خاک سوخته، با پاهای برهنه و دلهایی شعلهور، به خیابانها ریختند و یکصدا نام غزه را چون طنین رعد در آسمان سرزمینشان پراکندند.
آری، این افغانستان بود، این ملت زخمخورده اما سربلند، که در میان سکوت مرگبار سران عرب و بیتفاوتی سرد کشورهای اسلامی شرق آسیا، عَلَم شرف و همبستگی اسلامی را بر دوش کشید. در حالی که امیران عرب در کاخهای طلایی خود، با لبخندهای تصنعی و آغوشهای باز، به استقبال حامیان بیچونوچرای رژیم خونریز اسرائیل شتافتند، مردم افغانستان، با چهرههایی آفتابسوخته و دستانی پینهبسته از رنج روزگار، بار دیگر نشان دادند که اسلام نه در زرقوبرق ثروت، که در آتش غیرت و ایمان زنده است. اینان، که خود قربانی سالها اشغال و خیانت بودهاند، با قلبی مالامال از درد و شجاعت، پرچم عدالتخواهی را برافراشتند و به جهانیان آموختند که عزت امت، نه در قراردادهای ننگین دیپلماتیک، که در ایستادگی و فریاد برای حق متجلی میشود.
این خروش همگانی، نهتنها تجدید بیعت با آرمان فلسطین بود، بلکه بیانیهای سترگ از اتحاد اقوام در قلب این سرزمین زخمی به شمار میرفت. از هزاره تا پشتون، از تاجیک تا ازبک، همه در کنار هم، بدون پرچم قوم و جناح، تنها با بیرق لاالهالاالله، به میدان آمدند. این نمایش عظیم وحدت، پاسخی کوبنده بود به بدگمانیهای سیاسی و تحلیلهای سست برخی که ادعا میکردند طالبان، به خاطر روابط پنهانی با غرب، هرگز اجازه چنین تظاهراتی را نخواهد داد. حتی عدهای، با زمزمههایی مغرضانه، از احتمال شناسایی رژیم صهیونیستی توسط حکومت کنونی سخن گفته بودند؛ اما اینک، این ادعاها زیر آوار مشتهای گرهکردهی مردم و فریادهای عدالتخواهانهشان مدفون شده است. مردم افغانستان، با این حرکت عظیم، نهتنها به دشمنان وحدت امت پاسخ دادند، بلکه چون آیینهای درخشان، عزت و غیرت اسلامی را در برابر چشمان خفتهی جهان به نمایش گذاشتند.
سیاست صبر و سکوت؛ وقتی برادران عرب به تماشا نشستهاند
در حالی که مردم افغانستان، با فقر و رنج تاریخی خود، فریاد مظلومیت فلسطین را به آسمانها رساندند، سران بسیاری از کشورهای عربی – که همسایه دیواربهدیوار فلسطیناند – ترجیح دادند عزت امت را در پای معاملههای ننگین دیپلماتیک قربانی کنند. اینان که روزگاری سنگ اسلام را به سینه میزدند، امروز با افتخار در صف پیمان ابراهیم ایستادهاند و آن را کلید توسعه میخوانند، گویی توسعه جز با پایمال کردن خون کودکان فلسطینی ممکن نیست. این سران، که کاخهایشان از طلای نفت سیاه برافراشته شده، گویی فراموش کردهاند که عزت یک امت، نه در آسمانخراشهای شیشهای، که در دفاع از مظلوم ریشه دارد. سکوت اینان، نه از سر حکمت که از سر تسلیم است؛ تسلیمی که چون خنجری بر قلب امت فرو میرود.
افسوس که در جهان اسلام، معیار دینداری به تعداد مساجد زرنگار و زائران خانه خدا تقلیل یافته است. اما امروز، نه مکه و نه مدینه، که غزه قبله غیرت مسلمین شده است. غزه، این خاک خونچکان، این زخم باز امت، فریاد میزند و منتظر است تا صدایی از امت برخیزد. اما کجاست آن غیرت؟ کجاست آن همبستگی که روزگاری امت را در برابر ظلم متحد میکرد؟ سران عرب، که ثروتشان آسمان را خراش میدهد، در برابر جنایات صهیونیستها لب فروبستهاند و به جای فریاد، به تماشای خونریزی نشستهاند.

نقد خاموشی شرق؛ مسلمانی که به زبان است، نه به جان
و عجیبتر از سکوت اعراب، خاموشی سرد و همیشگی مسلمانان شرق آسیاست. اینان که در آمارهای جهانی، پرشمارترین جمعیت اسلامی را تشکیل میدهند، در بزنگاههای سرنوشتساز چنان خاموشاند که گویی ایمانشان تنها به زبان جاری است و به جانشان پیوند نخورده. از اندونزی تا مالزی، از بنگلادش تا برونئی، هیچ فریادی برنمیخیزد، هیچ مشتی گره نمیشود. گویی کودکان فلسطینی را نه صهیونیستها، که طوفانی بیصدا بلعیده است. اینان که در کنفرانسهای اسلامی با غرور از جمعیت عظیم مسلمانان خود سخن میگویند، در هنگامهی آزمون، به کنج عزلت خزیدهاند.
مسلمانیشان انگار تنها در مناسک و شعائر خلاصه شده و روح عدالتخواهی و دفاع از مظلوم، در وجودشان رنگ باخته است. چگونه میتوان ادعای امت بودن کرد، وقتی در برابر فریادهای غزه، گوشها کر و قلبها سرد است؟ این خاموشی، نهتنها خیانت به فلسطین، که خیانت به جوهرهی اسلام است که در دفاع از حق و عدالت تعریف میشود.
نقش طالبان؛ دیانت در برابر سیاست
اگرچه طالبان در بسیاری از عرصهها همچنان زیر ذرهبین نقد مشروع قرار دارد، اما برگزاری این تظاهرات عظیم، آن هم در روزگاری که دولتهای ثروتمند اسلامی از ترس خشم غرب صدایشان را خفه کردهاند، نشانهای از جسارتی است که نمیتوان سادهانگارانه از کنارش گذشت. طالبان، با انتخاب این مقطع حساس، نهتنها خود را از اتهامات واهی تبرئه کرد، بلکه افکار عمومی امت را بار دیگر به خون تازهی مظلومان غزه پیوند زد. غزهای که فریادش در میان آسمانخراشهای دوبی و کاخهای ریاض گم شده بود، در دل کوههای هزارستان و درههای پنجشیر طنینانداز شد. این حرکت، نهتنها یک اقدام سیاسی، که بیانیهای از دیانت و غیرت بود؛ بیانیهای که به جهانیان یادآوری کرد که اسلام هنوز در قلب این سرزمین زنده است.
برخی این اعتراضات را نتیجه فشار حکومتی میدانند، اما تاریخ معاصر افغانستان گواه دیگری است. مردم این سرزمین، چه در دوران پادشاهی، چه جمهوریت و چه امارت، همواره در دفاع از فلسطین پیشقدم بودهاند. تصاویر روز جهانی قدس در سالهای گذشته، از کابل تا قندهار، نشاندهندهی این حقیقت است که این ملت، حتی در اوج جنگ و فقر، هرگز قدس را فراموش نکرد و نگذاشت نام فلسطین از حافظهی تاریخ محو شود.
بمب خبری امرالله صالح؛ تلاش برای خاموش کردن فریاد مردم
در میانهی این خروش همبستگی، امرالله صالح، معاون پیشین ریاستجمهوری، با ادعایی جنجالی تلاش کرد تا نور این حرکت مردمی را در سایهی حاشیهسازیهای سیاسی کمرنگ کند. او مدعی شد که آمریکا در اوت ۲۰۲۱، مبلغی هنگفت به طالبان تحویل داده است. این ادعا، که هنوز سندی معتبر برای اثباتش ارائه نشده، در زمانی مطرح شد که مردم افغانستان با فریادهایشان علیه صهیونیسم، جهان را به حیرت واداشته بودند. آیا این خبر، تلاشی برای انحراف افکار عمومی است؟ آیا نخبگان پیشین، به جای همراهی با روح زمانه، همچنان در پی تسویهحسابهای سیاسیاند؟ مردم افغانستان، که سالها طعم اشغال و فریب را چشیدهاند، دیگر فریب این بازیهای رسانهای را نمیخورند. هوشیاری این ملت، مرزی روشن میان احساسات و سیاست کشیده است.

سخن آخر: ما هنوز زندهایم
افغانستان، با زخمهای عمیق و قلب تپندهاش، هنوز زنده است؛ نه با تانک و توپ، که با روح ایمان و شور عدالت. این سرزمین، که سالها قربانی قدرتهای بزرگ بوده، امروز در کنار مظلومان جهان ایستاده است. فلسطین برای افغانها تنها یک نام نیست؛ بخشی از حافظهی تاریخی و زخم مشترک آنهاست. آنان که اشغال را چشیدهاند، که کودکانشان در بمبارانها پرپر شدهاند، خوب میفهمند اشک یک مادر فلسطینی چه معنایی دارد.
در عصری که بازار دینفروشی گرمتر از همیشه است، افغانستان با دست خالی اما دلی پر، یادآوری کرد که وجدان امت هنوز در این خاک زنده است. شاید ما نفت نداریم، شاید کاخ نداریم، اما هنوز چیزی داریم که بسیاری از سران عرب و مسلمانان شرق آسیا آن را به فراموشی سپردهاند: غیرت. این غیرت، چون مشعلی فروزان، راه را برای امت روشن میکند و به جهانیان نشان میدهد که افغانستان، قلب تپندهی اسلام، هنوز در صف عدالت ایستاده است

وحید احمدی