آیا خصومت و دشمنی با پاکستان به نفع افغانستان است؟ آیا سیاست های افغانستان طی چند دهۀ اخیر بر مدار دشمنی با پاکستان بوده است؟ آیا به خصومت و دشمنی با پاکستان خاتمه دهیم؟ در اینجا تلاش میگردد برای پرسش های فوق در پیوند با رابطۀ افغانستان و پاکستان، پاسخهای مقنع، معقول و منطقی داده شود.
پاکستان
پاکستان در آگست سال 1947 با جدایی از پیکر هند در حالی ایجاد شد که دهها میلیون مسلمان شبه قاره هند خارج از جغرافیای پاکستان، در داخل کشور هندوستان باقی ماندند. این کشور بهعنوان یک کشور مستقل و همسو با سیاست کشورهای استعمارگر ابراز وجود کرد. هندوستان نیز بعد از تجزیه پاکستان از آن و ایجاد مجادلات مرزى بین این دو کشور از همپیمانان استراتژیک روسیه در قبال پاکستان است.
باتوجه به توضیحات بالا، پاکستان دشمن مشترک روسها و هندیها محسوب مىگردد و نفوذ این دو کشور براى اعمال فشار بر پاکستان همیشه از طریق افغانستان بوده است. موقعیت جغرافیایی افغانستان نقش برجسته و کلیدى را به خاطر رقابتهای اقتصادى، سیاسى و نظامى براى کشور پاکستان و قدرتهای بزرگ منطقه و جهان به وجود آورده است. به همین منظور سرمایههاى هنگفتى را براى تسلط بر افغانستان در نظر گرفتهاند.
عوامل و انگیزههایی متعدد دخیل است تا که باعث شده پاکستان دست از سر افغانستان بر ندارد و همواره در صدد دخالت و شعلهور ساختن تنشها و نزاعهای داخلی در کشور ما باشد.
نزاع افغانستان و پاکستان
افغانستان در میان تمام همسایگان خویش با پاکستان مرز طولانی و مشترک دارد. مرزی که دو طرف جنوب و شرق را در بر میگرد و طول آن به بیش از 2500کیلومتر میرسد. با اینهمه اما، دست کم بیش از شصت سال است که ما و پاکستان درگیر هستیم. بیش از شصت سال می شود که روابط افغانستان و پاکستان در سایۀ بدگمانیها و سوء ظنهای متعدد در هاله ای از ابهام و گاها متشنج بوده است.
عوامل تعیین کننده ای عمق استراتژیک پاکستان در افغانستان
عوامل عمده ای که عمق استراتژیک پاکستان را در افغانستان تعیین می کند عبارت اند از: رقابت پاکستان با هند، جدایی طلبی پشتونستان از پاکستان، نزاع در رابطه به خط دیورند با افغانستان، و افغانستان به عنوان دهلیز اقتصادی.
هند و پاکستان در رابطه به کشمیر، نزاع دایمى و تاریخى دارند و افغانستان هم به خاطر حل مسایل پشتونستان و خط مرزى «دیورند» همواره یکى از متحدان منطقهای دولت هند به حساب میآید. به همین دلیل پاکستان همیشه خواهان افغانستان ضعیف، فقیر و طرفدار دولت بیثبات در این کشور بوده و است، زیرا هرگاهی که دولت نیرومند در افغانستان به وجود آمده است، مساله آزادى پشتونستان و خط مرزى «دیورند» در راس برنامههاى آن قرار داشته است.
پشتونها در دو طرف خط مرزى افغانستان و پاکستان زندگى می کنند و پشتونها در پاکستان اقلیتاند. حکومت قبیله اى قومى و نیرومند با علایق و احساسات پشتونخواهى در افغانستان همیشه براى دولت پاکستان مشکل جدى بهحساب می آید و پاکستان براى جلوگیرى از رشد اندیشه هاى خودمختاری و آزادى پشتونهای پاکستان هزینه هاى زیادى جهت تضعیف دولتهای افغانستان صرف کرده است.
علاوه بر مساله پشتونستان، مسالهای دیگر نیز وجود دارد و آن اختلافات مرزى بر سر خط دیورند است که یکى از مشکلات دیرینه میان افغانستان و پاکستان بوده است. روى کار آمدن هر دولت مقتدر در افغانستان باعث می شود مساله مورد اختلاف خط «دیورند» دوباره زنده شود، به همین دلیل اسلامآباد استراتژى ایجاد یک دولت ضعیف و دستنشانده در افغانستان و انهدام همهجانبه این کشور را پیش روى قرار داده است.
دستیابى به بازارهاى آسیاى میانه یکى از علل مهم توجه کشورهاى منطقه و جهان به خصوص پاکستان به طرف افغانستان است. پاکستان به خاطر اهداف سیاسى و اقتصادى در گذشته و حال توجه زیادى به آسیاى میانه داشته است تا نفت و گاز این کشورها را به خاک خود انتقال دهد و با عبور خط لوله نفت و گاز آسیای میانه بدون شک امتیازات زیادى از نظر اقتصادى و سیاسى براى خود کمایی کند. بنابراین تسلط بر افغانستان دستیابى به این اهداف خواهد بود؛ زیرا افغانستان تنها کشورى است که مرزهاى طولانى و انحصارى با آسیاى میانه دارد. اهمیت استراتژیک افغانستان توجه پاکستان و متحدان بینالمللی آن را جلب کرده است، چون راهى جز از طریق افغانستان به آسیاى میانه ندارد.
سیاست افغانستان در قبال پاکستان
با آنکه پاکستان به عنوان یک کشور بزرگ نقش و تاثیر عمده ای در تحولات و حوادث داخلی افغانستان داشته و دارد، اما دولتهای حاکم در افغانستان مادام به دشمنی و خصومت با پاکستان دامن زده اند. به عبارت بهتر، مسائل و عواملی که برای پاکستان خطوط قرمز محسوب میگردد، همیشه بر سر زبان سیاست مداران افغانی بوده است. به همین خاطر از زمان تولد پاکستان تا اکنون ما روابط متشنج و خصمانه با پاکستان داشته ایم.
باتوجه به اینکه بدترین صلح از بهترین جنگ، بهتر است و همچنان با در نظرداشت جنگهای خونین و خانمان سوز چند دهۀ اخیر در افغانستان، به صورت کلی میتوان نتیجه گرفت که خصومت و دشمنی با پاکستان تحت هیچ شرایطی به نفع افغانستان نبوده و نیست. زیرا مردم افغانستان، در دورههای مختلف بهای سنگین سیاست های خصمانه و دشمن تراشانه و ناعاقبتاندیشانه و غلط را پرداختهاند. بنابراین نیروهای ملی و باورمند به مردمسالاری برای موفقیت در افغانستان و دستیافتن به صلح و ثبات باید به سیاست غلط و ناکام دشمنی و مخالفت با پاکستان پایان دهند.
پرهیز از خصومت
هرچند عمق سیاستهای اشتباه پاکستان در افغانستان و پیامدهای آن برای همگان روشن و هویداست. اما زور و ابزار تأثیرگذاری پاکستان در افغانستان را نیز باید در نظر داشت. چنانچه طی بیش از نیم قرن، نتیجهی تقابل و دشمنی نیروهای ملی افغانستان با پاکستان، منتج به سربازگیری و استفادهی این کشور از جریانهای مذهبی-افراطی با پیامدهای مرگبار برای دو کشور و منطقه بوده است.
اقدام به گفتگو
باتوجه به واقعیت های عینی و ملموس، وقت آن رسیده است تا نسلنو به روابط با پاکستان با در نظرداشت واقعیتهای عینی و با استفاده از واقعگرایی در روابط بینالملل نگاه کنند و به نتایج تازهای برسند. در این رابطه بایستی نگرانیها و خطوط قرمز پاکستان را در نظر داشت و همگام با پاکستان، برای رفع این نگرانیها تلاش گردد.
نیروهای ملی و نسل نوین افغانستان بایستی با دولت مردان وسیاست مدارانی پاکستانی اقدام به گفتگو کنند و خطاهای آن را رفع و واقعیت های جاری در افغانستان را برای آنان بازگو و روشن سازند. در کنار این مسئله بایستی از طریق گفتگو دولت مردان پاکستانی متقاعد شوند که شکلگیری یک حکومت متوازن مردمسالار با سیاست منطقهای متوازن، به نفع پاکستان و افغانستان است.
ایجاد گفتمان معتدل با پاکستان و عبور از خصومت و دشمنی دایمی با این کشور، کمترین نتیجۀ واقعی و قابل پیش بینی را که در پی خواهد داشت، ثبات افغانستان و جلوگیری از سرازیر شدنِ گروه های تروریستی در منطقه است. زیرا اگر نیروهای ملی و مردم سالار افغانی پا روی خطوط قرمز پاکستان نگذارند، آنها تحت هیچ شرایطی منابع و منافع شان را در راه آموزش و جذب گروه های تروریستی و افراطی هزینه نمی کنند.