روابط خارجی طالبان و درهای نیمهباز جهان
در جهان امروز، هیچ کشوری نمیتواند بدون روابط خارجی فعال و متوازن، به توسعه پایدار، امنیت ملی و مشروعیت بینالمللی دست یابد. سیاست خارجی، نه صرفاً ابزاری برای مراودات دیپلماتیک، بلکه شالودهای است که بر پایه آن، تعامل یک حکومت با محیط بینالمللی، همسایگان و قدرتهای جهانی شکل میگیرد. در این میان، حکومت طالبان که از اوت ۲۰۲۱ قدرت را در افغانستان در دست گرفته، در یکی از بغرنجترین موقعیتهای ژئوپلتیکی و ژئواکونومیکی جهان قرار دارد؛ کشوری با بحران اقتصادی مزمن، نظام سیاسی غیرمتعارف، چالشهای حقوق بشری و روابطی پرابهام با قدرتهای جهانی.
این در حالی است که در ماههای اخیر، تحرکات دیپلماتیک قابلتوجهی در روابط خارجی طالبان مشاهده شده است؛ از سفر مقامات کشورهای عربی، همسایه و غربی به کابل گرفته تا سفرهای خارجی اعضای ارشد حکومت طالبان. این تحرکات، اگرچه در نگاه اول ممکن است نشانهای از پایان انزوای دیپلماتیک طالبان تلقی شود، اما در واقعیت، در لایههای زیرین خود واجد پیچیدگیها و محدودیتهای فراوانیاند.
این مقاله در پی آن است تا با نگاهی تحلیلی و چندبُعدی، مسیر تحولات سیاست خارجی طالبان را بررسی کرده، فرصتها و چالشهای پیش روی آن را تحلیل کند.
طیفبندی روابط خارجی طالبان
طالبان در سفرهای دیپلماتیک اخیر، تلاش کردند روابط خارجی خود را با محوریت سه گروه از کشورها تقویت کنند:
(1) کشورهای عربی: قطر، عربستان سعودی، امارات متحده عربی و عمان چهار کشور عمدهای هستند که در هفتههای گذشته یا میزبان طالبان بودهاند یا هیأتهایی به کابل اعزام کردهاند. حضور طالبان در نشستهای بینالمللی در دوحه، دیدارهای رسمی با مقامات سعودی و گفتوگوهای پشتپرده با امارات، نشاندهنده تلاش طالبان برای بازسازی روابط با جهان عرب است. این روابط نه تنها از منظر مشروعیت سیاسی، بلکه از نظر کمکهای اقتصادی، سرمایهگذاری و حتی پشتیبانی در نهادهای بینالمللی اهمیت بالایی دارند. قطر که پیشتر میزبان مذاکرات بینالافغانی و کانال ارتباطی طالبان با آمریکا بود، همچنان نقشی محوری دارد.
(2) کشورهای همسایه: روابط با ایران، پاکستان، ازبیکستان و ترکمنستان بیش از آنکه صرفاً سیاسی باشد، ماهیت ژئوپولتیکی و اقتصادی دارد. پروژههایی مانند خط لوله تاپی، اتصال ریلی افغانستان به آسیای مرکزی، تجارت مرزی، مسأله مهاجران و امنیت مرزها از محورهای اصلی گفتوگوهاست. طالبان در تلاش است تا با کشورهای همسایه روابط کارکردی و عملیاتی ایجاد کند تا از فشارهای ناشی از انزوای جهانی بکاهد.
(3) کشورهای غربی: با وجود آنکه کشورهای غربی هنوز طالبان را به رسمیت نشناختهاند، اما تماسها و گفتوگوهایی در سطوح فنی و موضوعمحور همچون مبارزه با تروریسم، جلوگیری از مهاجرت غیرقانونی و مسائل بشردوستانه در جریان است. این تماسها میتوانند نوعی دیپلماسی «محافظه کارانه» یا «مدیریت بحران» از سوی غرب تلقی شوند.
- فرصتها
در چند سطح میتوان فرصتهای دیپلماتیک طالبان را برشمرد:
واقعگرایی سیاسی: طالبان به تدریج دریافته که بدون ارتباط با بازیگران منطقهای و جهانی، بقای سیاسی و اقتصادی ممکن نیست. این تحول از یک ذهنیت انقلابی بسته به نوعی واقعگرایی پراگماتیک، اگرچه کند اما معنادار است.
کاهش فشار انزوا: سفرها و دیدارهای اخیر، حتی اگر به شناسایی رسمی نینجامد، تا حدی از بار روانی «انزوای مطلق» کاسته و طالبان را در موضع گفتوگو قرار داده است.
فعالسازی پروژههای منطقهای: گفتوگو با کشورهای منطقه میتواند زمینهساز احیای پروژههای زیرساختی از جمله تاپی، خطوط ریلی، تجارت انرژی و توسعه ترانزیت شود.
کسب حمایتهای اقتصادی مقطعی: برخی کشورها (مانند امارات، عربستان و قطر) ظرفیت کمکهای بشردوستانه و حمایتهای اقتصادی دارند که میتوانند تا حدی از بحران اقتصادی بکاهند.
چالشها: موانع در مسیر دیپلماسی طالبان
با وجود افزایش تحرکات دیپلماتیک، طالبان با چالشهای بنیادی مواجه است:
فقدان شناسایی رسمی: هنوزهیچ کشوری طالبان را بهعنوان حکومت قانونی افغانستان به رسمیت نشناخته است. این عدم شناسایی، مانع عضویت در نهادهای چندجانبه و دسترسی به منابع بینالمللی است.
نگرانیهای حقوق بشری و سیاسی: رفتار طالبان با زنان، محدودیتهای رسانهای، نبود انتخابات و سازوکارهای دموکراتیک باعث شده که جامعه جهانی تعامل با طالبان را همچنان پرریسک و غیرقابل اعتماد بداند.
نبود نهادهای رسمی دیپلماتیک حرفهای: طالبان فاقد یک وزارت خارجه کارآمد با دیپلماتهای حرفهای است. بسیاری از نمایندگان طالبان در مجامع بینالمللی، فاقد مهارتهای دیپلماسی نوین هستند.
ساختار تصمیمگیری بسته و غیر شفاف: عدم شفافیت در سیاستگذاری، غلبه نگاه ایدئولوژیک، و فقدان سیستم تصمیمسازی علمی، امکان اعتمادسازی را برای بازیگران خارجی کاهش میدهد.
دیپلماسی فعال مشروط
سیاست خارجی طالبان در ماههای اخیر از انفعال نسبی به سمت الگویی از «دیپلماسی فعال مشروط» تغییر یافته است. اصطلاح «دیپلماسی فعال مشروط» ناظر بر سیاست خارجیای است که به رغم عدم شناسایی رسمی، با ابتکار عمل، برنامهریزی و تحرک، سعی در گسترش ارتباطات دارد؛ اما این تحرکات همچنان مشروط به رفع برخی موانع ساختاری و سیاسیاند.
فعال از آن جهت که طالبان برخلاف سالهای نخست بازگشت به قدرت، اکنون به شکل هدفمند وارد تعامل با کشورها شده است. سفرهای خارجی، پذیرش هیأتهای دیپلماتیک، صدور بیانیههای مشترک و حضور در نشستهای منطقهای، نشانههایی از نوعی دیپلماسی پویاتر است.
مشروط به این معنا که این روابط، پایدار و عمیق نیستند. عدم شناسایی رسمی، تحریمهای مالی و وابستگی به گفتوگوهای موضوعمحور، سبب شده که این دیپلماسی در قالبی نیمه رسمی و محدود باقی بماند. هر گشایش احتمالی، مشروط به اصلاحات داخلی در حوزههای حقوق بشر، ساختار حکمرانی و تعامل با نهادهای بینالمللی است.

تعامل دیپلماتیک و شناسایی سیاسی
در تحلیل سفرهای خارجی و دیدارهای داخلی طالبان، باید میان «تعامل دیپلماتیک» و «شناسایی سیاسی» تمایز قائل شد. تعامل دیپلماتیک به معنای ارتباط کاری، گفتوگو بر سر مسائل مشخص، و گاهی حضور نمایندگان سیاسی برای هماهنگیهای موقت یا موضوعی است.
بسیاری از این دیدارها ماهیت فنی یا موضوعمحور دارند و الزاماً به معنای مشروعیتبخشی سیاسی نیستند. اما شناسایی سیاسی یک کنش رسمی در حقوق بینالملل است که به معنای پذیرش یک حکومت یا رژیم بهعنوان نماینده قانونی یک کشور تلقی میشود. این عمل پیامدهای حقوقی، سیاسی و بینالمللی در پی دارد. در حال حاضر، هیچ کشور عضو دائم شورای امنیت، طالبان را به رسمیت نشناخته است، و حتی کشورهای منطقه نیز از اتخاذ چنین تصمیمی خودداری کردهاند. با این حال، تداوم این سیاست خارجی فعال طالبان میتواند تدریجاً به فرایندی از «نرمسازی» مواضع بینالمللی نسبت به این گروه منجر شود.
مسیری دشوار از انزوا تا مشروعیت
افزایش سفرهای دیپلماتیک طالبان، نشانهای از واقعگرایی فزاینده در سیاست خارجی این گروه است؛ اما تا زمانی که این حکومت نتواند به خواستههای اساسی جامعه بینالمللی پاسخ دهد، این تحرکات بیشتر از آنکه به شناسایی رسمی بینجامد، در سطح دیالوگهای محدود باقی خواهد ماند. حکومت طالبان باید بداند که دیپلماسی، صرفاً مجموعهای از دیدارها و عکسهای رسمی نیست، بلکه فرایندی متکی بر اعتمادسازی، شفافیت و پذیرش اصول بنیادین نظم جهانی است.
این تحرکات نشانهای از حرکت به سمت الگویی جدید در سیاست خارجی این گروه است. الگویی که سعی دارد از انزوا فاصله بگیرد و وارد مدار تعامل با محیط بینالمللی شود. با این حال، این مسیر تا رسیدن به نقطهای که بتوان آن را «بازگشت به جامعه جهانی» نامید، فاصلهای چشمگیر دارد.
برای اینکه این تعاملات به ثبات، سرمایهگذاری، و شناسایی بینالمللی منجر شوند، طالبان ناچار است اصلاحات عمیق در ساختار قدرت، قانونگذاری و رویکردهای اجتماعی خود ایجاد کند. دیپلماسی، زمانی به نتیجه میرسد که پیام آن با کنش درونی حکومت هماهنگ باشد و این همان نقطهای است که آینده روابط خارجی طالبان را رقم خواهد زد.

حکیم تاجیک