چهار سال از بازگشت طالبان به قدرت گذشته و پرسش محوری همچنان پابرجاست: طالبانِ امروز، بیش از هر چیز به نیروی انسانی و انسجام سازمانیاش تکیه دارد یا به انبوه تجهیزات نظامی و سلاحهای آمریکایی که پس از فروپاشی جمهوری، در افغانستان باقی ماند؟ برای پاسخ، باید هم به صورتبندی جنگافزارها و لجستیک نگاه کنیم، هم به سازمان رزمی، امنیت داخلی و محیط تهدید. در این نوشته، با تکیه بر گزارشهای رسمی سازمان ملل و نهادهای مستقل، تصویری نسبتاً دقیق از توان نظامی طالبان و سرنوشت تسلیحات آمریکایی در افغانستان ترسیم میکنیم و در پایان جمعبندی میکنیم که این «توان» تا کجا برای دفاع از مرزهای افغانستان کفایت دارد.
چه چیزهایی «باقی ماند»؟ عدد ۷٫۱۲ میلیارد دلار و معنی واقعی آن
وزارت دفاع آمریکا در جمعبندی رسمی خود اعلام کرده که بهعنوانِ «ارزش خرید اولیه»، حدود ۷٫۱۲ میلیارد دالر از تجهیزات تأمینشده برای نیروهای امنیتی پیشین افغانستان، تا ۳۰ ژوئن ۲۰۲۱ در این کشور مانده بود. این عدد نشاندهندهٔ قیمت خریدِ سالهای پیش است، نه ارزشِ روز یا میزانِ کارایی فعلی تجهیزات. همان گزارشها تأکید میکند که بسیاری از اقلام بدون پشتیبانی پیمانکاران و قطعات یدکی، بهمرور از کار میافتند.
خبرگزاری رویترز با مرور دادههای نظارتیِ آمریکا یادآور شده بود که در دو دههٔ گذشته صدها هزار سلاح سبک، دهها هزار موتر (از جمله هزاران هاموی) و بیش از ۲۰۰ فروند هواگرد برای نیروهای جمهوری خریداری و تحویل شده بود؛ بخشهایی از همین موجودیها، پس از فروپاشی و فرار یا تسلیم یگانها، بهدست طالبان افتاد.
نکتهٔ مهم دیگر این است که بخش قابلتوجهی از هواگردها هرگز بهدست طالبان نیفتاد؛ تعدادی در روزهای آخر در فرودگاه کابل عمداً «غیرعملیاتی/غیرفعال» شد تا قابلاستفاده نباشد و شماری نیز توسط خلبانانِ دولت پیشین به ازبکستان و تاجیکستان برده شد. مقامهای سنتکام شبِ خروج گفتند دهها هواگرد در کابل «از کار انداخته» شد. در کنار آن، بنا بر گزارشهای رسمی، ۲۲ هواپیما و ۱۷ هلیکوپتر همچنان در ازبکستان ماندهاند و ۷ بالگرد «بلکهاک» از آن کشور به ایالات متحده بازگردانده شد.
چه چیزهایی «کار میکند»؟ معضل نگهداری و قطعات
پایداری و کارایی تجهیزات یکباره تعیین نمیشود؛ نگهداری مرحلهای، زنجیرهٔ تأمین قطعات، و تیمهای پیمانکاری تعیینکنندهاند. ارزیابی بازرس کل پنتاگون (OIG) و جمعبندیهای سهماههٔ «عملیات نگاهبانِ پایدار/OES» تصریح میکند که بخش زیادی از تجهیزات پیچیده، از هلیکوپترهای UH-60 و MD-530 تا ناوگان سبک زرهی بدون پشتیبانی خارجی بهسرعت افت کارایی پیدا میکنند. در عین حال، همان گزارشها به تلاش طالبان برای حفظ شماری از هواگردها (با «ادعای» عملیاتی بودن بخشی از ناوگان و تعمیر موردی) اشاره کردهاند، اما این توان، پایدار و مقیاسپذیر توصیف نشده است.
جمعبندی ساده: سلاحهای سبک و موترهای غیرپیچیده بیشترین دوام را دارند و در خدمت یگانهای واکنش سریع و نیروهای «بدری» و پلیس طالبان قرار میگیرند؛ اما سامانههای پیچیده از دیدبانهای شب و سامانههای مخابراتی رمز، تا بالگرد با گذر زمان و نبود قطعه و آموزش، سقف توانشان کوتاه میشود.
«نیروی انسانی» طالبان: از چریک تا پلیس
توان طالبان فقط «اسلحه» نیست؛ سازماندهی و انسجام رزمی مهمترین دارایی این گروه بوده است. مطالعات آکادمیک و ارزیابیهای امنیتی سالهای آخر جنگ نشان میداد که طالبان بهعنوان یک نیروی پارتیزانی، انسجام سازمانی بالاتری نسبت به ارتش و پلیس جمهوریت داشت؛ مسئلهای که در سال ۲۰۲۱ در فروپاشی سریع ساختارهای رسمی آشکار شد و امروز نیز در مدیریت امنیت داخلی نمود دارد.
گزارشهای نهادهای بینالمللی از کاهش محسوس جنگ متعارف پس از ۲۰۲۱ میگویند، اما همزمان به امنیتسازی سختگیرانهٔ داخلی اشاره دارند: استقرار شبکه استخبارات، یگانهای واکنش، و گروههای «امر به معروف». این نیروها توانستهاند سلولهای شهری داعش خراسان را تا حدی تحت فشار بگذارند، هرچند نتوانستهاند تهدید را ریشهکن کنند و داعش همچنان توانایی حملات پرصدای شهری را حفظ کرده است.
طالبان خود، آمارهای بسیار بالایی از تعداد «اردو» و «پولیس» اعلام میکنند (نزدیک به ۴۲۰ هزار نفر در مجموع)، اما این ارقام قابلراستیآزمایی نیست و شواهد مستقل برایشان وجود ندارد. معنای این اختلاف ساده است: حجم واقعی نیروها نامعلوم است، ولی شبکهٔ امنیتیِ طالبان در سراسر کشور، قابلمشاهده و فعال است.
سلاحهای آمریکایی دست چه کسانی است؟ از عکسهای رژه تا بازار منطقه
تصاویر و گزارشهای میدانیِ نخستین ماههای پس از سقوط کابل حکایت از استفادهٔ گستردهٔ طالبان از سلاحهای آمریکایی از هاموی و ام-۴ تا دوربینهای دید در شب داشت. رویترز همان زمان بر اساس دادههای رسمی فهرستی از اقلام تحویلی به نیروهای جمهوریت ارائه کرد و نشان داد چرا بخشهایی از این موجودیها «قابلمصرف» برای طالبان است.
اما ماجرا فقط در داخل افغانستان نماند. پاکستان بارها هشدار داده که تیتیپی (تحریک طالبان پاکستان) از سلاحهای آمریکایی و تجهیزات رهاشده در افغانستان استفاده میکند و این موضوع کفایت عملیاتی شورشیان پاکستانی را بالا برده است؛ ادعایی که رسانهها و نهادهای مستقل نیز گزارشهایی دربارهٔ آن منتشر کردهاند، هرچند شواهد جزئی و زنجیرهٔ مالکیت همیشه شفاف نیست.
رسانههای بینالمللی نمونههایی از این هشدارها و ادعاها را ثبت کردهاند. این رسانهها یادآور شده اند که این اقلام «برای ارتش جمهوری اسلامی افغانستان» خریداری شده بود و «تعمدی در رهاسازی برای طالبان» وجود نداشت، اما فروپاشی، مسیر افتادنِ بخشی از آنها به دست بازیگران غیردولتی را هموار کرد. جمعبندی محتاطانه این است: نشت تسلیحاتی در مقیاس محدود تا متوسط رخ داده و پیامدهای فرامرزی داشته است.

آسمان بیپناه: توان هوایی و پدافندی طالبان
برتریِ آمریکا و ارتشِ پیشین، تا روز آخر، حاکمیت هوایی و پشتیبانی هوایی نزدیک بود. طالبان امروز هیچ نیروی هوایی قابلقیاس با ولایتداردهای ارتشهای دولتی ندارد. طالبان تلاش کردهاند تعدادی هواگرد به پرواز درآورند و پروازهای پراکنده ثبت شده، اما نبود زیرساخت نگهداری، قطعه و آموزش ولایتدارد باعث میشود این توان، شکننده و محدود باقی بماند. در پدافند هوایی نیز، طالبان از سامانههای مدرن لایهلایه بیبهرهاند؛ چیزی فراتر از سلاحهای دوشپرتاب قدیمی در منابع معتبر دیده نمیشود. نتیجهٔ راهبردی روشن است: در برابر تهدیدات هوایی دولتی/منطقهای، طالبان آسیبپذیر میمانند.
زمینِ آشنا: جاییکه طالبان قویاند
اگر آسمان «نقطهضعف» است، زمین بهویژه نبردِ سبکبار، چابک و نامتقارن نقطهقوت تاریخی طالبان است. تجربهٔ طولانیِ جنگ چریکی، شبکههای محلی، و انسجام ایدئولوژیک/سازمانی (در قیاس با رقیبان داخلی) به این گروه اجازه میدهد نیروهای واکنشسریع سبکاسلحه را در سراسر کشور نگه دارد و کانونهای تهدید مانند داعش خراسان یا هستههای مقاومت مسلح را منقطع و محدود کند؛ هرچند حذف کاملشان دشوار بوده است. برآوردهای رسمیِ آمریکا در سال ۲۰۲۴ نشان میدهد داعش خراسان توان حملات پرصدای شهری را حفظ کرده و طالبان در مهار کامل سلولهای شهری توفیق نیافتهاند اما مجموع فشارها مانع از گسترش ارضی داعش شده است.
اقتصاد جنگ و دوام سازمان: وقتی درآمد افیونی خشک میشود
نیروهای امنیتی برای دوام، پول میخواهند؛ از حقوق نیروها تا سوخت و قطعه و مهمات. یونودوسی/UNODC گزارش داده که کشت خشخاش در افغانستان در سال ۲۰۲۳ حدود ۹۵ درصد کاهش یافته است؛ پیامدِ مستقیم ممنوعیتهای سفتوسخت طالبان. این تحول، اگرچه از منظر بهداشت و اقتصادِ جهانیِ مواد مخدر مثبت است، برای جیبِ طالبان تبعات دارد؛ زیرا بسیاری از تحلیلها، مالیات و عُشرِ بخش غیررسمی (از جمله مواد مخدر) را یکی از منابع درآمد طالبان میدانستند. کاهشِ شدیدِ این منبع، بارِ بیشتری را بر دوش عواید گمرکی/مالیاتی داخلی میگذارد و قدرت پرداخت و نگهداری سازمانی را به چالش میکشد؛ خصوص در نگهداری سامانههای پیچیده.
مرزها و تهدیدات برونمرزی: از تیتیپی تا رقابتهای منطقهای
تهدیدات مسلحانهٔ فرامرزی، بهویژه از سمت تیتیپی در پاکستان هم برای کابل مسئله است، هم برای اسلامآباد. مقامهای پاکستانی بارها ادعا کردهاند که کیفیت سلاحهای شورشیان ارتقا یافته و بخشی از آن به باقیماندههای افغانستان مرتبط است. صرفنظر از جزئیات هر پرونده، نتیجهٔ عملی برای طالبان این است که تعادل سختافزاری در مرز شرقی شکننده است و هر دورِ تنش، هزینههای امنیتی را بالا میبرد. در عین حال، ملاحظات سیاسی با همسایگان (ایران، پاکستان، آسیای مرکزی) و عدمِ شناسایی بینالمللی، دست طالبان را در تأمین رسمی تجهیزات مدرن بسته نگه میدارد.
جمعبندی دادهمحور: توان طالبان بیشتر از کجاست؟ نیروی انسانی یا امکانات؟
۱- امکانات نظامی
– از نظر حجم خام، بعد از ۲۰۲۱ مقادیر قابلتوجهی سلاح و موتر در افغانستان ماند که طالبان آنها را به خدمت گرفتند. عدد ۷٫۱۲ میلیارد دالر (به «ارزش خرید اولیه») تصویر کلی میدهد، اما بهمعنای توان پایدار نیست. سامانههای پیچیده (بهویژه هوایی) بدون قطعه، نرمافزار، آموزش و پیمانکار بهتدریج از کار میافتند. بخشی از ناوگان هوایی هم غیرفعال شد یا به کشورهای همسایه پرواز کرد و از دسترس طالبان خارج ماند.
۲- نیروی انسانی و سازمان
– برتری تاریخی طالبان در نیروی انسانی است: شبکههای محلی، انسجام ایدئولوژیک، ساختار فرماندهی نسبتاً یکپارچه، و تجربهٔ طولانیِ جنگ نامتقارن. همین مزیت، امروز در پلیس و استخبارات و یگانهای واکنش سریعِ سبکاسلحه ترجمه شده است. ارقام اعلامیِ درونگروهی از شمار نیروها بسیار بالاست و قابلراستیآزمایی نیست، اما توان روزمرهٔ اعمال حاکمیت نشان میدهد این شبکه، دستکم برای کنترل داخلی کاراست.
۳- تصویر تهدید و آزمونهای عملیاتی
– طالبان در زمینِ خودی علیه تهدیدات پراکنده/شبهنظامی (داعش خراسان و هستههای مخالفان) توان مهار نشان دادهاند، هرچند حملات پرصدای تروریستی ادامه دارد. اما در جنگ متعارف میاندولتی که به قدرت هوایی، پدافند لایهای، فرماندهی و کنترل مدرن نیاز دارد، طالبان توان بازدارندگی محدودی دارند. نبودِ نیروی هوایی واقعی و پدافند مؤثر، انگشت زخمی طالبان است.
۴- اقتصاد نگهداری
کاهش شدید درآمدهای حاصل از خشخاش بار هزینهٔ نگهداری را سنگینتر کرده و طالبان را به عواید داخلی وابستهتر ساخته است؛ این یعنی فشردگی بودجهٔ امنیتی و محدودتر شدنِ توان ارتقای تجهیزات پیچیده.
نتیجهٔ کلیدی
اگر بخواهیم یک پاسخ روشن بدهیم، قویترین بُرشِ توان طالبان، «نیروی انسانی/سازمان» است نه «امکانات پیچیده». سلاحهای سبک، موترهای تاکتیکی و تجهیزات انفرادی رهاشده، مزیت عملیاتی در سطح داخلی ایجاد کردهاند اما نبودِ نگهداری و زنجیرهٔ تأمین، سقفِ اثر سلاحهای پیچیده را کوتاه میکند. طالبان برای مهار تهدیدات داخلی و مرزیِ کوتاه ابزار کافی دارند ولی برای دفاع در برابر تهدید جدیِ میاندولتی که مستلزم قدرت هوایی، پدافند، و لجستیک صنعتی است در مقام یک دولت نوپا، کمبنیهاند. به زبان ساده: طالبان با انسان و سازمانِ منسجم قویاند؛ با تجهیزات پیچیده، نه چندان.
پاسخ به پرسش نهایی: « طالبان چقدر میتوانند از افغانستان دفاع کنند؟»
در سه سطح میتوان پاسخ داد:
سطح شهر و ولایت: برای کنترل داخلی، مبارزه با جرم، و مهار تهدیدهای پراکنده (مانند سلولهای داعش خراسان)، طالبان توان کافی دارند نه به دلیل فناوریهای نو، بلکه به اتکای شبکهٔ انسانی، اطلاعاتی و حضور میدانی دائم.
سطح مرزهای پرتنش: در برابر درگیریهای مرزی محدود، طالبان میتوانند با نیروهای سبک و توپخانهٔ کوتاهبُرد/راکتهای غیرهدایتشونده واکنش نشان دهند اما هر چه شدت درگیری بالا برود، فقدانِ دیدهبانی هوایی، شناسایی دوربرد و پدافند خود را نشان میدهد. نشت تسلیحاتی در منطقه هم هزینههای امنیتی را بالا میبرد و «ثبات مرز» را شکنندهتر میکند.
سطح جنگ متعارف: در سناریوی فرضیِ تهاجم سازمانیافتهٔ یک دولت، طالبان ابزارهای سختِ کافی بهویژه در آسمان ندارند. اینجاست که برتری در نیروی انسانی هم نمیتواند جای برتری تکنولوژیک و صنعتی را بگیرد. پدافند هوایی مدرن، نیروی هوایی عملیاتی، و لجستیکِ صنعتی سه حلقهٔ مفقودهاند.

یک جمعبندی متفاوت: «برتری ارزان» در برابر «برتری گران»
منابع بازرس ویژهٔ آمریکا (SIGAR)، بازرس کل دفاع (DoD OIG)، و ارزیابیهای مستقل همگی بهطور مستقیم یا ضمنی به یک گزاره میرسند: طالبان در «برتری ارزان» یعنی انسانِ متعهد، شبکهٔ محلی، و سلاح سبکِ فراوان قویاند؛ اما «برتری گران» یعنی سامانههای پیچیدهٔ زمینی/هوایی، نگهداری صنعتی و شبکهٔ فرماندهی و کنترل مدرن هنوز در دسترسشان نیست و حتی با تسلط بر بخشی از موجودیهای باقیمانده، نمیتوانند آن خلأ را پر کنند.
تا زمانی که شناسایی بینالمللی، دسترسی به زنجیرهٔ تأمین و بودجهٔ پایدار فراهم نشود، توان دفاعِ متعارف طالبان محدود میماند. در عوض، آنها احتمالاً به الگوی قدیمیِ خود وفادار خواهند ماند: تحرک بالا، جنگ سبکبار، و تکیه بر امنیت داخلی برای پیشگیری از تهدیدات نزدیک. این الگو، برای پایداری داخلی کوتاهمدت کافی است، اما برای بازدارندگی بیرونیِ بلندمدت، نه.
مجتبی همت