Facebook
Twitter
Telegram
WhatsApp
Email
Print

شناسایی حکومت طالبان توسط روسیه و پیامدهای آن

در چهار سال گذشته، هرچند طالبان توانستند کنترل سیاسی و نظامی افغانستان را به‌دست گیرند، اما موضوع مشروعیت بین‌المللی همچنان گره کور باقی مانده بود؛ گرهی که به نظر می‌رسید تنها کلیدش در جیب قدرت‌های غربی و به‌ویژه آمریکا باشد. اما روسیه با شناسای رسمی حکومت طالبان به عنوان یکی از قدرت‌های بزرگ جهانی، نشان داد که در دنیای در حال گذار به نظم چندقطبی، دیگر واشنگتن تنها بازیگر میدان مشروعیت‌سازی نیست.

اقدام روسیه یک پیام چندلایه در دل خود دارد: از تغییر توازن قدرت در جهان تا پیام روشن برای کشورهای منطقه که در تعامل با کابل منتظر اجماع یا چراغ سبز آمریکا نباشند. با این حال، اما پرسش اساسی اینست که اقدام روسیه در شناسایی حکومت طالبان چه پیامدهایی برای آینده نظم منطقه‌ای، تعامل کشورها با کابل و آینده مخالفان طالبان خواهد داشت؟

  • روسیه و افغانستان؛ زمینه‌های تاریخی و ژئوپولیتیک یک تصمیم بزرگ

برای درک ابعاد شناسای طالبان توسط روسیه، باید ابتدا نگاهی به زمینه و بافت تاریخی و ژئوپولیتیک روابط افغانستان و مسکو انداخت. زیرا روسیه از دیرباز افغانستان را بخشی از «حوزه پیرامونی» خود می‌دانست؛ منطقه‌ای که ثبات یا بی‌ثباتی‌اش می‌تواند مستقیم بر امنیت آسیای مرکزی و قفقاز اثرگذار باشد. هرچند پس از خروج نیروهای شوروی از افغانستان در سال ۱۹۸۹ و فروپاشی شوروی، نقش روسیه در معادلات افغانستان کاهش یافت؛ اما با ظهور گروه‌های تندرو و شکل‌گیری تهدیدهای جدید، دوباره نگاه مسکو به کابل تغییر کرد.

حضور داعش در افغانستان، قاچاق مواد مخدر، افراط‌گرایی مذهبی و نفوذ احتمالی این تهدیدها به مرزهای جنوبی روسیه، از نگرانی‌های ثابت کرملین بوده است. چنانچه در چهار سال گذشته، روسیه ضمن حفظ ارتباط با حکومت طالبان، کوشید در گفتگوهای منطقه‌ای و بین‌المللی درباره افغانستان نقش فعالی ایفا کند؛ از نشست‌های مسکو گرفته تا تعامل دوجانبه مستقیم با کابل. افزون بر اینها، مسکو از نظر سیاسی و عملی، به شکل روزافزون به عنوان یک واقعیت مسلط در افغانستان با طالبان وارد تعامل بود.

عامل مهم دیگر، تغییر نظم بین‌المللی است. با تشدید رقابت ژئوپولیتیک روسیه با غرب، به‌ویژه پس از بحران اوکراین و همچنان شکست سنگین اسرائیل و آمریکا از سوی ایران، مسکو در پی افزایش نفوذ در محیط پیرامونی و آسیای مرکزی و جنوبی برآمده است، و افغانستان در این میان فرصتی برای نشان دادن قدرت مانور سیاسی و به‌چالش‌کشیدن انحصار غرب است.

از این‌رو تصمیم اخیر روسیه، ادامه همین راهبرد است: اقدامی که در عین حفظ منافع امنیتی و اقتصادی، تصویری از استقلال عمل مسکو در سیاست خارجی ترسیم می‌کند. این بستر تاریخی و ژئوپولیتیک، نشان می‌دهد شناسایی حکومت طالبان از سوی روسیه نه تصمیمی احساسی یا تاکتیکی، بلکه بخشی از راهبردی بزرگ‌تر برای بازتعریف نقش روسیه در منطقه و نظم نوین جهانی است.

شناسایی حکومت طالبان توسط روسیه
شناسایی حکومت طالبان توسط روسیه نشان از سیاست راهبردی بازتعریف نقش روسیه در منطقه است
  • پیامدهای شناسایی حکومت طالبان توسط روسیه

باتوجه به آنچه که گفته شد، شناسایی حکومت طالبان توسط روسیه، نه تنها به‌عنوان یک رویداد نمادین، بلکه به‌عنوان نقطه عطفی در سیاست منطقه‌ای و نظم جهانی اهمیت دارد. این تصمیم مسکو معادلات چهار سال گذشته را که عمدتاً زیر سایه انتظار از تصمیم آمریکا متوقف شده بود، دگرگون ساخت و پیامدهایی چندلایه برای افغانستان، منطقه و حتی رقبای طالبان به همراه دارد.

1. فقدان تصمیم جمعی منطقه‌ای و واقع‌گرایی روسیه

انتظار می‌رفت که کشورهای منطقه در چارچوب نشست‌هایی مانند مسکو، تهران، دوحه یا سازمان همکاری شانگهای، موضع واحدی در خصوص تعامل با طالبان اتخاذ کنند؛ اما شکاف منافع ملی، رقابت‌های ژئوپولیتیک و دغدغه‌های امنیتی مانع از شکل‌گیری این اجماع شد.

از این‌رو روسیه با درک این وضعیت و با رویکردی واقع‌گرایانه، پیش‌قدم گردید و تابوی وابستگی به اجماع منطقه‌ای یا چراغ سبز آمریکا را شکست. این حرکت نشان داد که کشورها می‌توانند، مطابق با منافع ملی خود، تصمیمات مستقل و دوجانبه بگیرند؛ حتی اگر چنین تصمیمی ارزش نمادین شناسایی جمعی را نداشته باشد، می‌تواند قفل انجماد سیاسی را بگشاید.

2. پیروزی دیپلماتیک برای طالبان؛ خروج از سایه واشنگتن

برای حکومت طالبان، این شناسایی رسمی از سوی یک قدرت بزرگ جهانی، دستاوردی دیپلماتیک و نقطه عطف مهمی محسوب میشود. این تحول نشان داد که کابل برای کسب مشروعیت، الزامی به انتظار در برابر درهای بسته واشنگتن ندارد و فضای جهانیِ چندقطبی، فرصت‌های تازه‌ای برای تعامل ایجاد کرده است. این امر نه‌تنها جایگاه طالبان در سطح بین‌الملل را تقویت کرد، بلکه به سایر کشورهای منطقه نیز پیامی روشن داد که می‌توانند خارج از چارچوب سیاست‌های آمریکا، روابط رسمی خود را بازتعریف کنند.

3. باز شدن درهای تعامل برای سایر کشورها

هرچند تصمیم روسیه به‌تنهایی به معنای شناسایی گسترده و جمعی نیست، اما زمینه‌ساز الگویی برای سایر کشورها است. زیرا این شناسایی راه را برای کشورهای آسیای مرکزی، برخی کشورهای خاورمیانه و حتی چین باز می‌کند تا در صورت مصلحت ملی و نیاز استراتژیک، به تعامل رسمی با طالبان بیندیشند. این روند، وابستگی افغانستان به تصمیمات و رویکردهای واشنگتن را کاهش می‌دهد و به تدریج زمینه‌ساز شبکه‌ای از روابط دوجانبه و چندجانبه می‌شود.

4. شکست مخالفان طالبان؛ بهای تفرقه و تکیه بر بیرون

در طرف مقابل، مخالفان طالبان طی چهار سال گذشته نتوانستند راهبرد منسجم یا اتحاد موثری شکل دهند. دل‌خوشی برخی از آن‌ها به تغییر سیاست آمریکا یا بازگشت ترامپ، عملاً آنان را از صحنه تأثیرگذاری خارج کرده اند. حتی برخی شخصیت‌های منتقد مانند رنگین دادفر اسپنتا و رحمت‌الله نبیل نیز اذعان کرده‌اند که دلیل اقدام جسورانه روسیه، ناکامی و تفرقه در صفوف مخالفان بود. این تجربه نشان داد که چشم‌انتظار غرب ماندن، بدون اتحاد داخلی و برنامه‌ریزی هوشمندانه، راه به‌جایی نمی‌برد.

  • جمع‌بندی و توصیه‌ها

شناسایی طالبان از سوی روسیه رویدادی بود که هرچند در ظاهر یک تصمیم دوجانبه و میان دو دولت محسوب می‌شود، اما تأثیرات و بازتاب‌های آن بسیار فراتر از مرزهای افغانستان گسترش یافت. این اقدام جسورانه از سوی مسکو در عمل وابستگی سنتی به تصمیم آمریکا و غرب برای مشروعیت‌بخشی به حکومت‌ها را تضعیف کرد و به دیگر کشورها این پیام روشن را فرستاد که در چارچوب منافع ملی و ملاحظات راهبردی‌شان می‌توانند سیاست مستقلی در قبال کابل داشته باشند.

در واقع، روسیه با این حرکت نشان داد که نظم جهانی در حال تغییر است و کشورهای منطقه و فرامنطقه می‌توانند در تعامل با حکومت طالبان به تصمیم و اراده خود اتکا کنند، نه صرفاً به انتظار و تأیید واشنگتن بنشینند.

این اقدام، در سطح داخلی افغانستان نیز معنای ویژه‌ای داشت. برای طالبان، یک پیروزی بزرگ دیپلماتیک محسوب شد که به آن‌ها این امکان را داد از سایه فشارهای بین‌المللی و انزوای دیپلماتیک تا حدی خارج شوند و مشروعیت بیشتری در سطح منطقه‌ای کسب کنند. در مقابل، برای مخالفان طالبان که در این سال‌ها بر تکیه به حمایت خارجی و امیدواری به تغییر سیاست‌های واشنگتن حساب باز کرده بودند، زنگ هشداری جدی است.

این واقعیت‌ها نشان داد که بدون اتحاد داخلی، گفتمان مشترک و تعامل فعال با بازیگران منطقه‌ای، نمی‌توان انتظار داشت که تحولات به سود آنان رقم بخورد. بنابراین مخالفان طالبان، اگر واقعاً می‌خواهند در آینده افغانستان نقشی ایفا کنند، باید از پراکندگی و تفرقه فاصله بگیرند و با تدوین راهبردی واقع‌گرایانه و تعامل با کشورهای منطقه به میدان بازگردند؛ نه آنکه همچنان چشم‌انتظار تغییر سیاست‌های آمریکا باشند.

در نهایت، کشورهای منطقه نیز بهتر است این رویداد را به چشم فرصتی برای بازتعریف روابط خود با افغانستان ببینند و بر اساس منافع ملی‌شان، سیاستی فعال و مستقل در پیش گیرند؛ به جای آنکه در انتظار اجماع نامعلوم جهانی یا چراغ سبز واشنگتن باقی بمانند.

بسم الله ختک

لینک کوتاه:​ https://tahlilroz.com/?p=8747

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *