نگاهی به شهادت شیعیان زیر سایه ای حکومت امیرالمومنین طالبان
در دو سال گذشته شیعیان در افغانستان به صورت سیستماتیک و پیوسته مورد حمله واقع می شوند. در تازه ترین مورد، در منطقه کورهملی شهرک جبرئیل هرات، بر شماری از باشندگان شیعه این منطقه که گفته میشود که از مجلس ترحیم بر میگشتند، با مسلسل حمله نمودند که ۶ تن کشته و ۳ تن زخمی شدند. در میان کشتهشدگان ۴ تن آنان زنان بوده و ۲ تن دیگر آنان امامان مساجد محل بودند.
این در حالی است طالبان، مدعی اند که حکومت آنان روش و منش حکومت داری خلیفه دوم اسلام (عمر)، را تعقیب می نماید و اینکه ملاهبت الله رهبر طالبان به عنوان امیرالمومنین یاد می گردد نیز به خلیفه دوم اسلام بر می گردد. افزون بر اینکه طالبان مدعی به پیروی از نحوه ی حکومت داری خلیفه دوم اسلام است، یکی از افتخارات عجیبی آنان نیز تامین امنیت می باشد که مقامات طالبان پیوسته از امنیت سرتاسری یاد می نمایند.
با این وجود شهادت مداوم شیعیان و عدم توجه کافی طالبان به این مسئله، دو پرسش اساسی را به وجود آورده است. نخست اینکه نحوه ی حکومت داری خلیفه دوم اسلام چگونه بوده است که طالبان با همه ی کوتاهی ها و کاستی ها مدعی پیروی از نحوه ی حکومتداریشان است؟ و دوم اینکه تامین امنیت به چه معناست که شهروندان به صورت پیوسته مورد حمله و کتشار واقع می شوند ولی طالبان از تامین امنیت سخن می گویند و فخر می فروشند؟
نحوه ی حکومت داری خلیفه دوم اسلام و امیرالمومنین طالبان
عمر فاروق پس از ابوبکر، دومین خلیفه مسلمانان به مدت بیش از ده سال حکمرانی نموده است. دوران خلافت عمر یکی از درخشان ترین دورانهای تاریخ اسلام است. با روی کار آمدن خلیفه دوم اسلام، فتوحات مسلمانان آغاز گردید و سرزمین های بی شماری را مسلمانان فتح کردند.
عمر فاروق موسس عدالت رسمی در نظام اسلام است. وی به منظور تامین عدالت و برابری در جامعه، اولین کسی بود که دستگاه قضا را تاسیس و فعالیت های متعدد مدنی را به راه انداخت. مورخین گفته است که عمر اعتقاد داشت که اگر سواره ی از روی پل عبور کند و پای الاغ وی در لای چوب های پل بشکند، مسئول درجه اول آن من (خلیفه ای مسلمین) است.
باتوجه به نحوه ی حکومت داری خلیفه دوم اسلام، اینک نگاهی بیاندازیم به نحوه ی حکومت داری امیرالمومنین طالبان که مدعی است به روش و منش عمر فاورق حکمروایی می نماید. تا قبل از اینکه عمر به خلافت برسد، نظام اسلامی فاقد قانون و میکانیسم اداری بود و با روی کار آمدن عمر، دستگاه قضایی و میکانیسم اداری و نظم و انضباط قانونی در نظام اسلامی تامین گردید.
حال آنکه قبل از اینکه طالبان در پانزدهم آگست 2021 امارت اسلامی را تشکیل دهد، افغانستان دارای قانون و نظم و انضباط اداری بود که متاسفانه با ورود امیر المومنین طالبان، تمام قوانین ملغا و سلسله مراتب اداری کاملا نابود گردید. اکنون بیش از دو سال است که محاکم و نظام قضایی در افغانستان، فاقد قانون مشخص است و قضات در محاکم به صورت دل بخواهی به حل و فصل مسائل و مشکلات مردم می پردازند. متاسفانه نه تنها فقط نظام قضایی بلکه در حوزه های سیاسی و اجتماعی نیز امیرالمومنین طالبان به راه و روش عمر فاروق گام بر نداشته و بر نمی دارد.
شهادت شیعیان در سرزمین حکمرانی امیر المومنین طالبان
عمر به عنوان خلیفه مسلمین اعتقاد داشت اگر پای الاغ سواره ی در سرزمین های اسلامی بشکند، مسئول مستقیم آن حادثه خلفیه مسلمانان است، این در حالی است که در بیخ گوش امیرالمومنین طالبان، بیش از دو سال است که شیعیان در روز روشن تیرباران می گردد و قاتلان به راحتی فرار می کنند، اما امیرالمومنین طالبان حتی با وارثان و بازماندگان شهدا ابراز همدردی نمی کند.
وقتی خلیفه ی دوم خود را در قبال شکست پای الاغ یک سواره، مسئول می داند و امیرالمومنین طالبان، در قبال شهادت روحانیون و علمای اهل تشیع که از شهروندان حامی امارت اسلامی نیز محسوب می شود، بی تفاوت است بدون تردید می توان گفت که امیرالمومنین طالبان، با روش و منش حکومت داری عمر فاروق فرسخ ها فاصله دارد.
شهادت شیعیان و امنیت طالبانی
بگذریم از اینکه امیرالمومنین طالبان، نمی تواند پا به پای خلیفه دوم اسلام حرکت کند و روش و منش او را در پیش گیرد و مانند عمر در تامین عدالت و حافظت و حراست از جان و مال مسلمانان موفق شود، اما تامین امنیت و حفظ جان شهروندان از مسئولیت درجه اول حکومت اسلامی به شمار می رود و متاسفانه طالبان در این قسمت نیز ناکام است. کشتار و قتل عام شیعیان از ارزگان و بامیان گرفته تا هرات، همه و همه بیانگرِ نا امنی و بی ثباتی عمیق در کشور است.
این در حالی است که شیعیان و هزاره ها در افغانستان، از مجموع گروه های قومی ـ اجتماعی استند که از روز اول ورود طالبان به کشور، آنها با اقدام مثبت و تعامل برادرانه سعی نموده است که تا آنجا که امکانش هست، با طالبان همکاری داشته باشند، با اینهم متاسفانه شیعیان طی این مدت هرگز امنیت نداشته اند و به صورت سیستماتیک و هدف مند کشته می شوند.
کشتار و شهادت شیعیان که همکار امارت اسلامی طالبان اند و طی بیش از دو سال گذشته، هیچ نوع تنش و چالشی را ایجاد نکرده اند، تحت هیچ شرایطی قابل درک و قابل قبول نیست.
افزون بر اینکه کشتار شیعیان و دیگران تحت هیچ شرایطی قابل قبول نیست، این وضعیت ادعای طالبان مبنی بر تامین امنیت را نیز به صورت جدی زیر سوال برده است. امنیتی که طالبان از آن سخن می گویند چگونه امنیتی است که شهروندان عادی و بی غرض روزانه از سوی افراد ناشناس و خودسر هدف قرار داده می شود و طالبان فقط نظاره گر این وضعیت اند.
واقعیت اینست که نه امیرالمومنین طالبان، به روش و منش خلیفه دوم اسلام حکمرانی می تواند و نه طالبان امنیت سرتاسری را تامین کرده اند. شعارهای عوام فریبانه و پوپولیستی تحت هیچ شرایطی دوام نمی آورد. بنابراین طالبان بایستی هم در نحوه ی حکومت رانی و هم در مسئله ای امنیت به صورت جدی تجدید نظر کند و اقداماتی مثبت و علمی را در مسیر تامین امنیت شیعیان روی دست گیرند.
زیرا اگر کشتار و شهادت شیعیان به همین منوال ادامه یابند و علما که به عنوان مرکز ثقل جامعه دیندار افغانستان محسوب می گردد، هر روزه به شهادت برسد، تعامل شیعیان و هزاره ها با امارت اسلامی ممکن است دست تغییرات نه چندان مثبت شود.
مسلم اخلاقی