پُل صلح ایران
مرزهای افغانستان و پاکستان این روزها درگیر تنشهایی است که نگرانی امنیتی سراسر منطقه را افزایش داده است. در چنین وضعیتی، هر تلاشی برای کاهش خصومت میان دو کشور نه یک اقدام عادی، بلکه ضرورتی حیاتی برای مردم منطقه است؛ بهویژه برای ایران که با هر دو کشور مرز مشترک دارد و بیش از دیگران از پیامدهای بیثباتی آسیب میبیند.
بر همین اساس، اعلام میزبانی تهران از نشستی برای حل تنشهای کابل و اسلامآباد تنها یک خبر دیپلماتیک نیست، بلکه فرصتی مهم برای بازگشت آرامش به منطقه به شمار میرود. این مقاله نشان میدهد چرا ابتکار ایران در این مقطع حساس میتواند نقطه عطفی در دیپلماسی منطقهای باشد و چگونه تهران با تکیه بر جایگاه تاریخی، موقعیت جغرافیایی و رویکرد صلحجویانه خود توانسته اعتماد هر دو طرف را جلب کند.
نگاهها و اعتمادها به تهران؛ ایران دست دو همسایه را در دست هم میگذارد
در ۱۶ نومبر ۲۰۲۵، سعید خطیبزاده، معاون وزات امور خارجه ایران، در گفتوگو با خبرگزاری اسپوتنیک اعلام کرد که تهران اواسط ماه آینده میلادی، میزبان نشستی با حضور همه کشورهای همسایه افغانستان خواهد بود تا تنشهای اخیر اسلامآباد و کابل را حلوفصل کند.
چند روز پیش از آن، عباس عراقچی در کمتر از ۷۲ ساعت با وزرای خارجه افغانستان (امیرخان متقی)، پاکستان (اسحاق دار)، ترکیه (هاکان فیدان) و روسیه (سرگئی لاوروف) گفتوگوهای تلفنی فشردهای داشته است. این حجم از تحرک دیپلماتیک در کمتر از یک هفته، خود گواه عزم جدی تهران برای جلوگیری از یک جنگ احتمالی در مرزهای شرقیاش است.
نکتهی قابل تأمل اینجاست که هم طالبان و هم اردوی قدرتمند پاکستان، بدون کوچکترین تردید و بدون شرط و شروط، میزبانی ایران را پذیرفتند. این پذیرش در شرایطی رخ میدهد که اسلامآباد و کابل در هفتههای اخیر یکدیگر را به حمایت از تروریسم متهم کرده بودند و درگیریهای مرزی در منطقهی «اسپین بولدک ـ چمن» و «خوست ـ وزیرستان شمالی» بالا گرفته بود.
وقتی دو کشوری که به یکدیگر بیاعتمادند، به یک کشور سوم اعتماد میکنند، این اعتماد نه از سر ناچاری، بلکه از سر تجربهی تاریخی است: هر دو میدانند ایران در سالهای گذشته هیچگاه از تنش میان آنها برای امتیازگیری استفاده نکرده و همیشه اولین کشوری بوده که در بحرانهای انسانی (از سیل پاکستان ۲۰۲۲ تا زلزله هرات ۲۰۲۳) بدون تبلیغات سیاسی کمک رسانده است.
دیپلماسی در میدان بحران؛ صلح واقعی ایران در مقابل صلح نمایشی ترکیه
در معادله پیچیده امنیت افغانستان، هر بازیگری که وارد میدان میشود، ناگزیر باید وزن جغرافیا، سابقه تاریخی و هزینههای واقعی بحران را بر دوش بکشد؛ و درست در همین نقطه است که تفاوت میان نسخهی صلح ایرانی و نسخهی صلح ترکیهای آشکار میشود. ترکیه در ماه گذشته میزبانی گفتوگویی مشابه را پیشنهاد کرده بود، اما واکنش سرد کابل و اسلامآباد نشان داد که ابتکار انقره بیش از آنکه راهحل باشد، نوعی «حضور در قاب» تلقی میشود.
ازبکستان، تاجیکستان، ایران، پاکستان و چین ـ کشورهایی که مستقیم با پیامدهای بیثباتی مواجهاند، ترکیه را قدرتی میدانند که هزاران کیلومتر دورتر ایستاده؛ کشوری که اگر جنگی در مرز افغانستان و پاکستان شعلهور شود، نه موج پناهجو دریافت میکند، نه تجارتش قفل میشود، و نه امنیت داخلیاش تکان جدی میخورد. همین فاصله جغرافیایی و هزینه صفر، پیشنهاد انقره را در نگاه بازیگران اصلی به یک «دیپلماسی نمایشی» تبدیل کرد.
ایران اما با شرایط متفاوتی وارد میدان میشود؛ روزانه هزاران نفر از گذرگاههای مرزی عبور میکنند، سالانه میلیونها دالر هزینه پناهجویان پرداخت میشود، دهها تیلر کالای صادراتی و ترانزیتی به مقصد آسیای میانه از خاک افغانستان عبور میکنند و هر تکانه امنیتی در مرز، مستقیم بر امنیت داخلی ایران اثر میگذارد.
ایران کشوری است که اگر درگیری در خوست یا وزیرستان شعلهور شود، نخستین امواج امنیتی و اقتصادی آن را در زابل، خراسان و سیستان احساس میکند. همین واقعیت، ابتکار تهران را از سطح «پیشنهاد سیاسی» به «نیاز حیاتی» تبدیل میکند و این تفاوت سطح هزینهها، تفاوت سطح جدیت را نیز توضیح میدهد.
در واقع ابتکار تهران، نخستین بار پس از ۲۰۲۱ میکوشد همه بازیگران واقعی بحران افغانستان را پشت یک میز جمع کند. چین که دغدغه امنیت سینکیانگ را دارد، روسیه که ثبات آسیای مرکزی را خط قرمز میداند، پاکستان که نگرانی بزرگش تحریک طالبان پاکستان است، ایران که موج پناهجویان را مدیریت میکند، و کشورهای آسیای مرکزی که از گسترش افراطگرایی بیم دارند، همه در یک مکان گردهم خواهند آمد.
صلحطلبی فعال؛ نسخهی ایرانی برای خاورمیانه قرن جدید
صلحطلبی ایران در لحظهای رخ میدهد که منطقه از هر زمان دیگر تشنه آرامش است و این صلحطلبی برخلاف بسیاری از نمایشهای سیاسی، از دل هزینههای واقعی و روزمره زاده میشود. تهران در دورهای که برخی قدرتها با لحن تهدید و ابزارهای نظامی گفتگو میکنند، با زبان دیپلماسی و دعوت بیقیدوشرط سخن میگوید و نشان میدهد امنیت را در شراکت میجوید، نه در برتریجویی.
ایران بهجای آنکه بحران را فرصتی برای امتیازگیری بداند، آن را تهدیدی برای همه میبیند؛ تهدیدی که تنها با همکاری همگانی قابل مهار میشود. در این رویکرد، امنیت نه امتیاز انحصاری یک کشور، بلکه سرمایه مشترک منطقه تعریف میشود و همین نگاه «امنیت مشترک» است که ابتکار تهران را از طرحهای تکمحوره ترکیه، قطر یا حتی مسکو متمایز میکند.
از طرف دیگر ایران دسترسی مستقیم به بحران افغانستان دارد، هزینه پناهجویان را میپردازد، مرزهایش را در معرض خطر میبیند و دادوستد اقتصادیاش با آسیای مرکزی را شکننده احساس میکند؛ پس دیپلماسیاش نه بر سطح، بلکه بر عمق واقعیتهای میدان تکیه میکند. این رویکرد ریشهدار، نسخه ایرانی صلحطلبی در قرن جدید میشود؛ نسخهای که امنیت پایدار را تنها در صورتی قابل تحقق میبیند که همه طرفها، بدون تحقیر و بدون حذف، در آن نقش بگیرند و احساس ذینفعی کنند.
نتیجهگیری؛ ابتکار تهران و آینده صلح منطقهای
نتیجهگیری نهایی این است که نشست تهران و ابتکار صلح ایران، اگر به مرحله عملی برسد، نخستین چارچوب بومی برای مدیریت بحران افغانستان را خلق خواهد کرد؛ چارچوبی که بدون حضور اردوهای خارجی، بدون فشار قدرتهای فرامنطقهای و بدون رقابتهای نیابتی فعال میشود. ایران در این ساختار نه در پی قهرمانی است و نه در جستجوی نمایش سیاسی؛ تنها میکوشد آتشی را خاموش کند که اگر شعلهور شود، پیش از همه دامان خودش را خواهد گرفت و سپس دامان منطقه را در خواهد نوردید.
ابتکار ایران، آغازی است برای تبدیل دیپلماسی همسایگی به ستون اصلی امنیت جنوب و مرکز آسیا؛ ابتکاری که اگر موفق شود، میتواند الگویی جدید برای بحرانهای مشابه در خاورمیانه و آسیای جنوبی بیافریند و اگر شکست بخورد، جهانی را با یک پرسش جدی مواجه خواهد کرد: آیا هنوز امکان ساختن یک صلح بومی و منطقهمحور وجود دارد؟ ایران با این اقدام پاسخ امیدبخشی میدهد و نشان میدهد که در قلب یکی از سختترین بحرانهای جهان نیز میتوان به زبان صلح سخن گفت، اگر اراده، تجربه و هزینهپذیری وجود داشته باشد.

مسلم اخلاقی











