آزمون غرور ملی طالبان
در تاریخ معاصر جنوب آسیا، روابط پاکستان و افغانستان همیشه با سایهای از بیاعتمادی، سوءتفاهم و رقابت پوشیده بوده است. هرچند این دو کشور از نظر فرهنگی، دینی و زبانی پیوندهای عمیقی دارند، اما مرز مصنوعی دیورند، منافع متضاد امنیتی و مداخلات قدرتهای خارجی همواره آنها را در موقعیتی متزلزل نگاه داشته است.
در هفته گذشته، زمانی که ارتش پاکستان به صورت علنی و بیپروا مواضعی را در خاک افغانستان هدف قرار داد، همه تصور میکردند که واکنش طالبان محدود و محتاطانه خواهد بود. تحلیلگران در اسلامآباد بر این باور بودند که طالبان، با توجه به ضعف اقتصادی و فشارهای سیاسی بینالمللی، توانایی پاسخگویی نظامی جدی ندارند. اما آنچه رخ داد، خلاف تمام پیشبینیها بود.
طالبان نه تنها به حملات هوایی پاکستان واکنش نشان دادند، بلکه در یک اقدام کمسابقه، عملیاتی هماهنگ در هفت جبهه در امتداد خط دیورند از کنر تا پکتیکا ترتیب دادند. این عملیات که از ساعت ۱۹ شنبه شب آغاز شد و تا نیمه شب ادامه یافت، نه تنها ابعاد نظامی بلکه پیامدهای سیاسی و روانی گستردهای داشت. در بیانیه رسمی وزارت دفاع طالبان، این عملیات «پاسخی مشروع به نقض حریم هوایی افغانستان» توصیف شد و هشدار داده شد که در صورت تکرار، پاسخها «سختتر و فراگیرتر» خواهند بود. این واکنش، هم برای ناظران بینالمللی و هم برای تصمیمسازان پاکستانی، غیرمنتظره و آموزنده بود.
پاکستان و توهم قدرت مطلق
دستگاه سیاسی و نظامی پاکستان در سالهای اخیر به نوعی توهم قدرت مطلق مبتلا شده است. تصور غالب در میان بخشی از نخبگان امنیتی این است که چون پاکستان کشوری هستهای است، میتواند بدون نگرانی از پاسخ متقابل، هر اقدامی را در قلمرو همسایگان انجام دهد. این ذهنیت خطرناک، پاکستان را از درک واقعیتهای اجتماعی و روانی مردم افغانستان بازداشته است.
قدرت اتمی هرچند میتواند در بازدارندگی راهبردی مؤثر باشد، اما در منازعات مرزی یا جنگهای محدود، کارایی چندانی ندارد. افغانستان کشوری است که در طول قرنها با امپراتوریهای بزرگی چون بریتانیا، شوروی و امریکا جنگیده و هیچگاه تسلیم نشده است. تصور اینکه طالبان، با آن سابقه جنگهای فرسایشی و روحیه مقاومت، در برابر چند حمله هوایی پاکستان سکوت کنند، نشانهای از ناآگاهی تاریخی است.
واکنش طالبان به تجاوز پاکستان نشان داد که این گروه نه تنها از نظر نظامی سازمانیافتهتر از گذشته است، بلکه در سیاست منطقهای نیز اعتماد به نفس تازهای یافته است. استفاده طالبان از پهپادهای بالچرخان (copter drones) در حمله به پاسگاههای پاکستانی، پیامی روشن داشت: افغانستان امروز صرفاً میدان بازی قدرتها نیست؛ بلکه بازیگر مستقلی است که میتواند از ابزارهای مدرن جنگی نیز استفاده کند.
طالبان در بیانیه خود بر «حق دفاع از تمامیت ارضی» تأکید کردند و این زبان، برخلاف ادبیات ایدئولوژیک گذشته، نشانهای از تحول ملیگرایانه در گفتمان آنان است. برای نخستین بار، طالبان نه بهعنوان «جنبش اسلامی»، بلکه بهعنوان «دولت ملی افغانستان» سخن گفتند. این تغییر لحن، در میان مردم افغانستان نیز بازتاب مثبتی یافت.
شهروندان افغان ــ حتی آنانی که از سیاستهای داخلی طالبان ناراضیاند ــ واکنش قاطع در برابر پاکستان را اقدامی در دفاع از غرور ملی تلقی کردند. چنین واکنشی را نمیتوان صرفاً نظامی دانست؛ بلکه پدیدهای اجتماعی و هویتی است. افغانستان پس از سالها وابستگی سیاسی و اقتصادی به اسلامآباد، اکنون میخواهد استقلال واقعی خود را بازتعریف کند. طالبان با این عملیات، شاید ناآگاهانه اما مؤثر، روح استقلالطلبی افغان را بازسازی کردند.
در مقابل، پاکستان در بحرانی چندوجهی گرفتار شده است. اقتصاد کشور در آستانه فروپاشی است: تورم بیسابقه، کاهش ارزش روپیه، بدهیهای سنگین به صندوق بینالمللی پول و نارضایتی اجتماعی گسترده، توان تصمیمگیری استراتژیک را از دولت ربوده است. از سوی دیگر، تهدیدات امنیتی از جانب گروههای داخلی مانند تحریک طالبان پاکستان (TTP)، جنبشهای جداییطلب در بلوچستان و درگیریهای قومی، عمق بحران داخلی را دوچندان کردهاند. در چنین شرایطی، گشودن جبهه جدید با طالبان افغانستان نه نشانه قدرت، بلکه علامت ضعف سیاسی و فقدان درایت است.
افزون بر این، درگیری با طالبان میتواند عواقب منطقهای خطرناکی داشته باشد. بسته شدن گذرگاههای تجاری چون ترخم و چمن، موجب اختلال در بازرگانی، افزایش قیمت کالاهای اساسی و تشدید فقر در مناطق مرزی شده است. صدها کامیون در مرز متوقف مانده و تجارت غیررسمی، که برای بسیاری از مردم مناطق مرزی تنها منبع درآمد است، به بنبست رسیده است. ادامه چنین وضعیتی، نه تنها به ضرر افغانستان بلکه به زیان مستقیم پاکستان نیز خواهد بود.
دکترین مشهور ارتش پاکستان درباره افغانستان، موسوم به «عمق استراتژیک» مبتنی بر این تصور بود که اسلامآباد باید همیشه نفوذ خود را در کابل حفظ کند تا از تهدیدات احتمالی از جانب هند مصون بماند. اما تاریخ معاصر نشان داد که این سیاست نه تنها به هدف نرسید، بلکه پاکستان را در انزوایی خطرناک قرار داد. طالبان پس از بازگشت به قدرت در ۲۰۲۱، برخلاف انتظار اسلامآباد، از تبعیت از منافع پاکستان خودداری کردند. آنها به جای ایفای نقش «دولت نیابتی»، به تدریج به عنوان حاکمیتی مستقل ظاهر شدند که حاضر نیست به نیابت از دیگران بجنگد یا صلح کند.
در واقع، طالبان از کارتهای مختلفی که در دست داشتند، همانگونه که در جنگ با امریکا بهکار بردند، در برابر پاکستان نیز استفاده میکنند. آنها میدانند چگونه زمان را مدیریت کنند، چگونه در جنگ صبور باشند و چگونه از هر درگیری برای تقویت مشروعیت داخلی خود بهره ببرند.
ضرورت بازنگری در سیاست خارجی پاکستان
دولت پاکستان باید بداند که ادامه مسیر فعلی، نه تنها روابطش با افغانستان را نابود میکند بلکه امنیت داخلی کشور را نیز تضعیف خواهد کرد. اسلامآباد باید بپذیرد که طالبان یک دولت مستقل است، نه شاخهای از ساختار امنیتی پاکستان. احترام به استقلال آنها، نخستین گام برای کاهش تنش است.
ارتش پاکستان باید بداند که هرگونه حمله به خاک افغانستان، صرف نظر از انگیزه، پیامدهای غیرقابل پیشبینی دارد. تجربه نشان داده که این حملات، نه تنها گروههای تروریستی را نابود نمیکند بلکه زمینه جذب نیروهای تازه برای آنان را فراهم میسازد. بهجای اتکا به ابزار نظامی، پاکستان باید از مسیر دیپلماتیک و همکاری چندجانبه با کشورهای منطقه از جمله قطر، چین و ایران، برای کنترل مرزها استفاده کند.
افغانستان نیز به همکاری اقتصادی و اتصال به بازارهای جهانی نیاز دارد و این همکاری میتواند به سود هر دو کشور باشد. در هر دو کشور، احساسات ملیگرایانه در حال اوجگیری است. اگر دولتها نتوانند این احساسات را به سمت همکاری هدایت کنند، خطر درگیریهای بیشتر و طولانیتر وجود دارد. طالبان اکنون با استفاده از شعارهای ملی، مشروعیت خود را تقویت میکنند؛ و این روند در افغانستان به سرعت در حال گسترش است.
طالبان با واکنش اخیرشان به حملات هوایی پاکستان، پیام روشنی فرستادند: افغانستان دیگر حیاط خلوت هیچ کشوری نیست. این کشور، با همه مشکلات اقتصادی و سیاسیاش، بر استقلال و حاکمیت خود اصرار دارد. عملیات شبانه طالبان نه صرفاً پاسخ به تجاوز، بلکه بیانیهای سیاسی در دفاع از غرور ملی بود.
در مقابل، پاکستان باید بیاموزد کشوری که در داخل خود از افراطگرایی، بحران اقتصادی و نارضایتی اجتماعی رنج میبرد، نمیتواند با افزودن دشمن خارجی ثبات پیدا کند. جنگ با طالبان، اگر ادامه یابد، جز تضعیف بیشتر جایگاه پاکستان در منطقه دستاوردی نخواهد داشت.

شکریه نورزی