قمار ترامپ روی جنگ با ایران
حمله نظامی ایالات متحده به تأسیسات هستهای ایران در 1 سرطان 1404 به رهبری دونالد ترامپ، نقطه عطفی در روابط پرتنش ایران و آمریکا بود. از منظر تحلیلگران بین المللی، این عملیات که با هدف نابودی ظرفیت غنیسازی هستهای ایران انجام شد، به دلیل پیامدهای بالقوه گسترده و ریسکهای بالای آن، به عنوان قماری استراتژیک توصیف شده است.
روابط ایران و ایالات متحده از زمان انقلاب اسلامی 1979 همواره پرتنش بوده است. بازداشت جاسوسهای امریکایی (1979_1981)، خروج آمریکا از توافق هستهای در 2018 وتحریمهای شدید اقتصادی، نمونههایی از این تنشها هستند. در اولین روز تابستان امسال ایالات متحده تحت رهبری دونالد ترامپ عملیاتی نظامی با نام رمزی چکش نیمه شب علیه تأسیسات هستهای ایران در فردو، نطنز و اصفهان انجام داد.
این حمله، که با هماهنگی اسرائیل صورت گرفت، به عنوان تلاشی برای جلوگیری از دستیابی ایران به سلاح هستهای توجیه شد، اما به دلیل ریسکهای بالای آن، از جمله احتمال جنگ منطقهای و بیثباتی اقتصادی، بهعنوان قماری استراتژیک از سوی ترامپ در نظر گرفته میشود.

بازخوانی ذهنیت ترامپ نسبت به ایران
روابط ایران و امریکا پس از انقلاب 1357 به شدت متشنج شد. بحران گروگانگیری، که طی آن 52 دیپلمات آمریکایی به مدت 444 روز در تهران گروگان گرفته شدند، نقطه عطفی در این روابط بود. این بحران به شکست انتخاباتی جیمی کارتر در 1980 منجر شد و زمینهساز دیدگاههای تهاجمی برخی سیاستمداران آمریکایی، از جمله دونالد ترامپ، نسبت به ایران شد.
در مصاحبهای با رون بارِت در 6 اکتبر 1980، دونالد ترامپ 34 ساله، که در آن زمان تاجری جوان بود، به شدت از عدم اقدام نظامی ایالات متحده علیه ایران در بازداشت جاسوسهای امریکایی انتقاد کرد. او اظهار داشت:« وضعیت ایران نمونهای است. اینکه آنها گروگانهای ما را نگه دارند، کاملاً مضحک است. باید به ایران حمله میکردیم».
این دیدگاه نشاندهنده تمایل اولیه او به استفاده از نیروی نظامی برای حل مسائل بینالمللی بود. ترامپ در مصاحبه 1980 همچنین اظهار داشت که اقدام نظامی میتوانست آمریکا را «یک ملت غنی از نفت» کند، که نشاندهنده دیدگاه اقتصادی-ناسیونالیستی اوست. این دیدگاه ممکن است در تصمیم حمله 1404 نیز نقش داشته باشد، به ویژه با توجه به افزایش قیمت نفت که میتواند به نفع شرکتهای انرژی آمریکایی باشد.
همچنین با اقدامات او در طول دوره قبلی ریاستجمهوریاش، از جمله ترور شهید قاسم سلیمانی در ۲۰۲۰، خروج از برجام و حمله 1404، همخوانی دارد. تحلیل روانشناختی نشان میدهد که ترامپ به استفاده از قدرت سخت برای حل مسائل تمایل دارد. نوام چامسکی، زبانشناس و تحلیلگر سیاسی نامدار آمریکایی، در مصاحبهای گفت:« ترامپ از منطق یک معاملهگر املاک استفاده میکند؛ او خطر را بخشی از بازی میبیند، حتی اگر این بازی با امنیت جهانی انجام شود.» چامسکی این اقدام را «نمونه آشکاری از سیاستورزی بدون مسئولیتپذیری» توصیف کرد.
بسیاری از تحلیلگران، سیاست خارجی ترامپ را نوعی «سیاست مبتنی بر نمایش» میدانند. در این چارچوب، تصمیم به حمله نظامی نه از دل برآوردهای دقیق امنیتی، بلکه برای اثرگذاری بر افکار عمومی، رسانهها و جریان انتخابات اتخاذ شده است. در واقع ترامپ به جای پیروی از منطق نظم بینالمللی، قواعد بازی رسانهای و منافع شخصی خود را در اولویت قرار داده است.

نوام چامسکی در مقالهای در The Intercept نوشت:«در دنیای ترامپ، پیروزی به معنای کنترل روایت رسانهای است، حتی اگر این روایت روی خاکستر یک منطقه جنگزده ساخته شود». تصمیم ترامپ برای حمله به ایران به دلیل ریسکهای بالای آن بهعنوان قماری استراتژیک توصیف شده است. این قمار از چهار منظر تحلیل میشود:
1.ریسکهای نظامی: حمله به تأسیسات هستهای ایران خطر تشدید تنشها به یک جنگ تمامعیار را افزایش داد. ایران دارای توانایی موشکی پیشرفته و شبکهای از گروههای هم پیمان از جمله حزبالله در لبنان و حوثیها در یمن است. شلیک ۳۰ موشک به اسرائیل نشاندهنده آمادگی ایران برای تلافی است. تحلیلها نشان میدهد که درگیری مستقیم با ایران میتواند به جنگ منطقهای با تلفات انسانی و خسارات زیرساختی گسترده منجر شود.
2.پیامدهای اقتصادی: ایران سومین تولیدکننده بزرگ نفت در اوپک است و هرگونه اختلال در صادرات نفت آن میتواند قیمت جهانی نفت را به شدت افزایش دهد. پس از حمله، قیمت نفت خام برنت به ۹۵ دالر در هر بشکه رسید، که بالاترین سطح در دو سال اخیر بود. این افزایش قیمت میتواند به تورم جهانی، به ویژه در کشورهای وابسته به واردات نفت، منجر شود. همچنین، بسته شدن احتمالی تنگه هرمز، که 20 درصد نفت جهان از آن عبور میکند، اقتصاد جهانی را به شدت تحت تأثیر قرار خواهد داد.
3. پیامدهای دیپلماتیک: حمله آمریکا ممکن است به انزوای دیپلماتیک این کشور منجر شود، زیرا برنامه هستهای ایران تحت نظارت IAEA بود. چین و روسیه، که روابط نزدیکی با ایران دارند، این حمله را محکوم کردند و خواستار خویشتنداری شدند. این امر میتواند ائتلافهای بینالمللی علیه ایران را تضعیف کند و به تقویت جبهه ضدآمریکایی در منطقه منجر شود.
4. پیامدهای سیاسی داخلی: این حمله ممکن است پایگاه حامیان ترامپ را تقویت کند، اما در صورت تشدید درگیری یا تلفات آمریکایی، حمایت عمومی کاهش خواهد یافت. نظرسنجیهای اولیه نشان میدهد که ۵۵ درصد آمریکاییها از حمله حمایت میکنند، اما ۶۰ درصد نگران درگیری طولانی مدت هستند. نتایج احتمالی حمله ممکن است به بازدارندگی ایران، تضعیف حکومت یا حتی توافق صلح منجر شود، اما احتمال تشدید تنشها و بیثباتی منطقهای بیشتر است.
قمار ترامپ؛ آیندهای مبهم؛ بازدارندگی یا هرجومرج؟
آیا این حمله میتواند ایران را از ادامه برنامه هستهای منصرف کند؟ پاسخ روشن نیست. برعکس، تجربه تاریخی نشان داده است که سیاست «فشار حداکثری» که ترامپ در دستور کار قرار داده است، نهتنها موجب توقف برنامهها نشده، بلکه به جدیتر شدن رفتار دولت ایران منجر شده است.
برخی منابع اطلاعاتی مدعیاند که ایران ظرف چند هفته پس از حمله، سطح غنیسازی اورانیوم را افزایش داده است. افزون بر این، افزایش نارضایتی جهانی از یکجانبهگرایی آمریکا ممکن است به تضعیف نقش سنتی واشنگتن در رهبری نظم جهانی بیانجامد. ائتلافهای جدیدی ممکن است شکل بگیرند که قطببندیهای بینالمللی را دگرگون سازند.
حمله نظامی ترامپ به تأسیسات هستهای ایران، فارغ از اهداف اعلامشدهاش، اقدامی پرریسک با پیامدهای درازمدت و چندلایه بود. این قمار بزرگ سیاسی، نه تنها نظم منطقهای را به لرزه درآورد، بلکه شکافهایی عمیق در نظم حقوقی، دیپلماتیک و اقتصادی جهان ایجاد کرد. تصمیمی که از دل ذهنیت تهاجمی و معاملهگر ترامپ بیرون آمد، اکنون جهان را در آستانه بحران جدیدی قرار داده است. در آیندهای که هنوز مهآلود است، تنها یک چیز روشن است: خاورمیانه یکبار دیگر بهای سیاستهای مداخلهگرانه را میپردازد.

فاطمه رضایی