Facebook
Twitter
Telegram
WhatsApp
Email
Print

مداخلات نظامی، امنیت نیاورد

حادثهٔ یازدهم سپتامبر ۲۰۰۱ که در آن چهار هواپیمای مسافربری ربوده شده و دو برجِ مرکز تجارت جهانی، پنتاگون و صحنهٔ سقوط در پنسیلوانیا هدف قرار گرفتند، لحظه‌ای تعیین‌کننده در تاریخ معاصر بود که سیاست‌های امنیتی و خارجی ایالات متحده را به‌طور بنیادین تغییر داد؛ نزدیک به ۲,۹۹۶ کشته در این حملات ثبت شده است.

آنچه پس از ۱۱ سپتامبر رخ داد، بیش از یک پاسخِ جنایی یک دکترینِ نظامی و سیاسی جدید بود: «جنگ علیه تروریسم» که به‌سرعت به مجموعه‌ای از مداخلات نظامی در افغانستان، عراق و سپس عملیات‌های گسترده‌تری در منطقه تبدیل شد.

  • ۱- یازدهم سپتامبر؛ شواهد، فوریات و وسعتِ وحشت

شرح رویداد: چهار هواپیما؛ دو برج منهدم؛ پنتاگون هدف گرفت؛ یک هواپیما در پنسیلوانیا سقوط کرد؛ همهٔ این وقایع در عرض چند ساعت، نماد شکنندگیِ امنیتی آمریکا را به ‌نمایش گذاشت و به افکار عمومی جهانی شوکی روانی و اقتصادی وارد کرد. آمار تلفات، نام‌های حک‌شده در یادبود ملی و سال‌ها پیامدِ طبی (سرطان و بیماری‌های تنفسی در میان امدادگران) همه گواه‌اند بر عمقِ فاجعه.

  • ۲- واکنش فوری واشنگتن: «عملیاتِ آزادیِ پایدار» و آغازِ مداخلات

در کمتر از یک ماه، آمریکا دکترینِ «جنگ پیشگیرانه» و «جنگ علیه تروریسم» را به کار گرفت و در هفتم اکتبر ۲۰۰۱ عملیاتِ مشترکِ هوایی و زمینی بر خاک افغانستان را آغاز کرد؛ هدف اعلامی نابودی القاعده و سرنگونی طالبانِ حمایت‌کننده از آن بود.

در کوتاه‌مدت، ائتلافِ نظامیِ تحت هدایت آمریکا توانست ساختار رسمیِ طالبان را از قدرت ساقط کند و شهرهای عمده را تحت کنترلِ دولتِ جدیدِ تحت حمایت غرب درآورد؛ اما این پیروزیِ ظاهری نشانه‌ای از موفقیتِ بلندمدت نبود.

  • ۳- هزینه‌های انسانی: شمار کشته‌ها، مجروحان و آوارگان

محاسبهٔ هزینه‌های انسانیِ جنگ‌های پس از ۱۱ سپتامبر پیچیده و چندلایه است، اما منابع معتبر بر یک چیز توافق دارند: صدها هزار قربانی و میلیون‌ها آواره. پروژهٔ «هزینه‌های جنگ» دانشگاه براون گزارش می‌دهد که مرگ‌ومیر مستقیمِ ناشی از جنگ‌های مرتبط با پس از ۱۱ سپتامبر در منطقه (افغانستان، عراق، سوریه، پاکستان، یمن و غیره) تا حدود نزدیک به یک میلیون نفر برآورد می‌شود و مجموع هزینه‌های بودجه‌ایِ آمریکا مربوط به این مداخلات حدود ۸ تریلیون دالر است.

برای افغانستان به‌طور خاص، گزارش‌های رسمی و پژوهش‌های مستقل نشان می‌دهند که ده‌ها هزار غیرنظامی جان باختند، صدها هزار نظامی و پلیس افغان کشته یا زخمی شدند و میلیون‌ها نفر آواره یا نیازمند کمک انسانی شده‌اند. آمار UNAMA و گزارش‌های میدانی تأکید دارند که تلفات غیرنظامیان در چندین سال اوجِ درگیری‌ها به‌طرز چشم‌گیری افزایش یافت.

  • ۴ – تبعات اجتماعی و زیرساختی در افغانستان: مکاتب، بیمارستان‌ها، زیربناها

تخریبِ گستردهٔ زیرساخت‌ها، فروپاشیِ خدماتِ اولیه و بحران‌های آموزشی و بهداشتی، تصویر ملموسی است که از دو دههٔ مداخلات آمریکایی-ناتو بر جای مانده است؛ به‌عنوان نمونه، یونیسف و دفتر هماهنگی امور بشردوستانهٔ سازمان ملل (OCHA) نشان می‌دهند میلیون‌ها افغان همچنان به کمک‌های بشردوستانه محتاج‌اند و میلیون‌ها کودک از تحصیل محروم یا بی‌ثبات شده‌اند.

نکتهٔ مهم: بسیاری از این آسیب‌ها محصولِ نه فقط جنگ، بلکه فساد، ضعفِ نهادسازی و اتکای اقتصادی به کمک‌های خارجی بود؛ ترکیبی که دولتِ مرکزیِ افغانستان را شکننده کرد.

  • ۵ – شکست‌های استراتژیکِ آمریکا — آنچهِ «درس نگرفته» است

الف) سندِ درونیِ ناتوانی: «کاغذهای افغانستان»

مجموعه اسنادِ منتشرشده توسطِ «آفغانستان پِیپرز» (The Afghanistan Papers) نشان می‌دهد که مقامات ارشد نظامی و سیاسی آمریکا مدت‌ها پیش از خروج، از ناامیدکننده بودنِ چشم‌اندازِ پیروزی آگاهی داشتند و این واقعیات را به مردم و کنگره گزارش نکردند؛ یعنی نقصِ راهبردی از درون ساختار تصمیم‌گیری هم ریشه گرفته بود.

ب) بازگشت طالبان؛ فروپاشیِ دولتِ حامیِ غرب

با وجود دو دهه حضور، تجهیز و آموزشِ نیروهای افغانی، طالبان در اوت ۲۰۲۱ به‌سرعت کابل را تصرف کردند؛ سقوطی که برای بسیاری نشانهٔ شکستِ راهبردِ ساختنِ یک دولتِ پایدار از بیرون بود. این بازگشتِ سریع، پرسش‌های جدی دربارهٔ قابلیتِ سیاست‌های خارجی مبتنی بر «تغییر رژیم» و «ملی‌سازی امنیت» ایجاد کرد.

ج) پیامدِ نامطلوبِ گسترشِ افراط‌گرایی

مداخله در عراق (۲۰۰۳) و ادعای سلاح‌های کشتار جمعی که بعداً نادرست از آب درآمد، موجب فروپاشی ساختارِ امنیتی در عراق شد و حلقه‌های خشونت و افراط‌گرایی (از جمله داعش) را پروراند؛ در نتیجه، به‌جای کاهشِ تهدیدِ تروریستی، تهدید در مقیاس و گستره افزایش یافت.

د) هزینهٔ حیثیتی و حقوق بشری

حوادثی مانند زندان ابو غریب، برنامه‌های بازداشت مخفی و شکنجه در بازداشتگاه‌ها  گوانتانامو و شبکهٔ بازداشت‌های مخفی، نه ‌تنها اعتبار اخلاقیِ آمریکا را خدشه‌دار کرد بلکه دسترسی به هم‌پیمانی‌های ارزش‌محور را نیز پیچیده ساخت. گزارش‌های حقوق بشریِ سازمان‌هایی مانند Human Rights Watch  و Amnesty International اسنادِ متعددی از سوءرفتار و شکنجه منتشر کرده‌اند.

  • ۶-  تلفاتِ نظامیِ آمریکا و متحدان؛ هزینهٔ انسانیِ «فرزندان وطن»

طبق آمارِ پنتاگون و تحقیقاتِ رسانه‌ای (از جمله گزارش‌های واشنگتن‌پست)، بیش از ۷۷۵,۰۰۰ نیروی آمریکایی در مأموریت‌های مرتبط با افغانستان به خدمت اعزام شدند؛ حدود ۲,۳۰۰ نظامی آمریکایی در افغانستان جان باختند و ده‌ها هزار نفر زخمی شدند؛ افزون بر این، شمار بالایی از پیمانکاران نظامی و نیروهای متحد نیز کشته یا مجروح شدند.

  • ۷- هزینهٔ مالی: میلیاردها دالر، بدهی‌ها و هزینه‌های بلندمدتِ مراقبت از جانبازان

اندازه‌گیریِ هزینهٔ مستقیمِ نظامی تنها بخشی از تصویر است؛ براون و پژوهشگران مرتبط برآورد کرده‌اند که تا سال‌های اخیر مجموع هزینه‌های مرتبط با جنگ‌های پس از ۱۱ سپتامبر (شامل پرداخت‌های نظامی، بازسازی، خدمات جانبازان و هزینه‌های امنیتی در داخل) به حدود ۸ تریلیون دالر نزدیک می‌شود؛ علاوه بر این، هزینه‌های آینده (بیمه‌های درمانی و مراقبت بلندمدت برای جانبازان) بار مالیِ بیشتری بر بودجهٔ فدرال می‌گذارد.

  • ۸- پیامدهای انسانیِ درازمدت برای مردمِ افغانستان

پیامدِ مستقیم: مرگ، جراحت و آوارگی میلیون‌ها افغان. پیامدِ غیرمستقیم: فروپاشیِ آموزش و بهداشت، تبعاتِ روانیِ نسل‌ها، گسترشِ فقر و سوءتغذیه، و بازتولیدِ حلقه‌های خشونت و انتقام در جامعه. سازمان ملل و یونیسف بارها هشدار داده‌اند که بیش از ۲۰ میلیون افغان به کمک انسانی نیازمندند و میلیون‌ها کودک از تحصیل یا مراقبت پایه محروم‌اند.

نکتهٔ تکان‌دهنده این است که بسیاری از این هزینه‌ها «غیرقابل بازگشت» به نظر می‌رسند: کودکی که آموزش را از دست داده، جمعیتی که از فرصت کار محروم مانده، نسل‌هایی که خاطرهٔ خشونت را به ارث می‌برند — همهٔ این‌ها زخم‌هایی هستند که مرهم ناپذیرند.

  • ۹- برداشتِ استراتژیک: چرا واشنگتن شکست خورد؟

چند عاملِ کلیدی توضیح می‌دهد که چرا تهاجمِ نظامیِ عظیم نتوانست به اهدافِ سیاسی بلندمدت برسد:

اول: نظریهٔ نادرستِ «نقل‌مکانِ ناپدیدکننده» (nation-building از بیرون) بدون پشتوانهٔ اجتماعی و سیاسی محلی. اسناد داخلی نشان می‌دهد مقامات از عمقِ فساد و ضعفِ دولت کابل آگاه بودند اما توان یا ارادهٔ مقابلهٔ سیستماتیک با آن را نداشتند.

دوم: خطای استنتاج دربارهٔ ماهیتِ تهدید؛ تمرکز صرف بر سرکوبِ مسلحانه بدون تبدیلِ امداد، توسعه و حکمرانی به اولویتِ پایدار.

سوم: هزینه‌های طولانی‌مدتِ مالی و سیاسی که در نهایت ظرفیتِ دولت‌های غربی برای تطویلِ حضور نظامی را محدود کرد.

مداخلات نظامی
تبعات یازدهم سپتامبر نشان داد مداخلات نظامی بی نتیجه است
  • جمع‌بندی

حادثه یازدهم سپتامبر، به‌عنوان نقطهٔ عطفی در تاریخ معاصر، باعث شد آمریکا مسیر واکنشی قاطع و جهانی علیه تروریسم را در پیش بگیرد. اما بررسی دو دههٔ پس از آن نشان می‌دهد که پاسخ‌های نظامی پی‌درپی و مداخلات گستردهٔ واشنگتن نه تنها امنیت پایدار، ثبات سیاسی و توسعهٔ پایدار را در افغانستان و عراق ایجاد نکرد، بلکه پیامدهای انسانی، اجتماعی و اقتصادی عظیمی به بار آورد.

بازگشت سریع طالبان در اوت ۲۰۲۱، علیرغم دو دهه آموزش نیروهای محلی و میلیاردها دالر هزینه برای بازسازی، نماد شکست سیاست‌های تغییر رژیم و مداخلات مستقیم نظامی بود. هم‌زمان، ظهور و تقویت گروه‌های افراطی جدید مانند داعش و گروه‌های هم‌پیمان، نشان داد که مداخلات نظامی بدون توجه به واقعیت‌های اجتماعی، فرهنگی و سیاسی منطقه، می‌تواند حلقه‌های خشونت را بازتولید کند و تهدیدهای جدیدی ایجاد نماید.

پیام انسانی این دو دهه، بسیار روشن و تلخ است: میلیون‌ها افغان قربانی جنگ، خشونت، آوارگی و محرومیت از آموزش و بهداشت شده‌اند. صدها هزار نفر کشته یا زخمی شدند، خانواده‌ها از هم پاشیدند و میلیون‌ها نفر به فقر و بحران انسانی گرفتار آمدند. این آسیب‌ها تنها محدود به افغانستان نیست؛ کشورهای همسایه و حتی منطقهٔ خاورمیانه نیز با تبعات موج‌های مهاجرت، افزایش ناامنی و گسترش تروریسم مواجه شدند.

پیام استراتژیک و سیاسی این تجربه نیز واضح است: جنگ‌افروزی گسترده، حتی با وعدهٔ تضمین امنیت فوری، غالباً پیامدهای بلندمدت و ویرانگر دارد. تجربهٔ افغانستان نشان می‌دهد که مداخلات نظامی آمریکا بدون همراهی با راهبرد سیاسی دقیق، مشارکت واقعی نهادهای محلی، برنامه‌های بازسازی اجتماعی و اقتصادی، و رعایت کامل حقوق بشر، به جای ایجاد امنیت، به بی‌ثباتی، بحران انسانی و فروپاشی دولت‌ها می‌انجامد.

به زبان روشن‌تر، درس این روایت تاریخی این است که قدرت نظامی آمریکا و متحدانش به تنهایی نمی‌تواند ثبات و امنیت ایجاد کند. امنیت واقعی، مستلزم ترکیب توان دفاعی با دیپلماسی هوشمندانه، سیاست داخلی کارآمد، همکاری منطقه‌ای و توجه به نیازهای انسانی است. هرگونه کوتاهی در این زمینه، بهای سنگینی بر مردم بی‌گناه و نسل‌های آینده تحمیل خواهد کرد.

در نهایت، یازدهم سپتامبر و پیامدهای آن به ما یادآوری می‌کند که در مواجهه با تهدیدها، «بازدارندگی و سیاست‌های استراتژیک هوشمندانه» به مراتب مؤثرتر و کم‌هزینه‌تر از مداخلات مستقیم نظامی گسترده است. این پیام هم برای سیاست‌گذاران جهانی و هم برای مردم کشورهای درگیر، و نیز برای تحلیلگران بین‌المللی، درس‌هایی آشکار دربارهٔ هزینه‌های انسانی و استراتژیک جنگ‌ها دارد.

مجتبی همت

لینک کوتاه:​ https://tahlilroz.com/?p=9496

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *